دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: اشعار هیوا مسیح

  1. #1
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض اشعار هیوا مسیح

    اشعار هیوا مسیح


    منبع اشعار: آ و ا ی آ ز ا د

    شاعر، نويسنده و روزنامه‌نگار، متولد تير ماه 1344، از کودکی با نقاشی و در جوانی با تآتر و سپس فيلم‌سازی ... در کنار درس و مشق، فلسفه، شعر و ادبيات کهن فارسی و جهان را می‌آموزد ... در کنار عشق اول‌اش، شعر و نقاشی، به عکاسی و مجسمه‌سازی روی می‌آورد ... روزنامه‌نگاری را از سال 69 آغاز کرده، سال‌ها مسؤول صفحات شعر هفته‌نامه‌هايی چون معيار دوره اول، گزارش هفته ... دبير گروه فرهنگی روزنامه ايران، معاونت فرهنگی انتشارات ايران، ايران جوان، نشريه‌ی روزانه‌ی جشن‌واره‌ی فيلم فجر ... آثار او عبارت‌اند از: من از دنيای بی‌کودک می‌ترسم؛ حجم وهم، بررسی اشتراکات شعر سعراب و فروغ؛ هم‌چنان تا نمی‌دانم چه وقت؛ من پسر تمام مادران زمين‌ام (در بزرگ‌داشت مقام مادر)؛ ما عشق را از بهشت به زمين آورده‌ايم؛ هم‌سايه! چيزهايی ام‌شب به يادم می‌آيد؛ کتاب فقير؛ ببخشيد هواپيماهای ما شهر شما را ويران کردند؛ شبانی که دست‌های خدا را می‌شست؛ کتاب آب؛ کتاب تاريکی (نامه‌های يک شاعر به فيلسوفی ناشناس)، و اخيرا کاستی 46 دقيقه‌ای با نام «زير چتر» شامل 16 قطعه از اشعار منتخب از دو دفتر «من پسر تمام مادران زمين‌ام» و «هم‌چنان تا نمی‌دانم چه وقت» با صدای احمدرضا احمدی و موسيقی آلبرت آراکليان که در شماره‌گان 2000 نسخه منتشر شده است.
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  2. #2
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    من پسر تمام مادران زمینم



    ما همه


    ما همه از یک قبیله ی بی چتریم
    فقط لهجه هایمان ، ما را به غربت جاده ها برده است
    تو را صدا می زنم که نمی دانم
    مرا صدا می زنم که کجایم
    ای ساده روسری که در ایستگاه و پچ پچه ها
    ای ساده چتر رها که در بغض ها و چشم ها
    تو هر شب از روزهای سکوت
    رو به دیوار به خوابی می روی
    تو هر شب از نوارهای خالی که گوش می دهی
    باز می گردی
    ما همه از یک آواز
    کلمات را به دهان و کتابخانه آوردیم
    شاید آوازهایمان ، ما را به غربت لهجه ها برده است
    ای بغض پرکنده در غربت این همه گلوی تر
    ای تو را که نمی دانم
    ای مرا که کجایم
    کسی باید از نوارهای خالی به دنیا بیاید
    کسی باید امشب آواز بخواند
    کسی باید امشب
    با غربت جاده ها و لهجه ها
    به قبیله ی بی چتر برگردد
    ما همه از یک گلوی پر از ترانه رها شده ایم
    فقط سکوت هایمان ، ما را به غربت چشم ها برده است
    کسی باید امشب
    نخستین ترانه را به یاد آورد
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  3. #3
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    می خواهم کمی دورتر از شما سوت بزنم


    بگو قطار بایستد
    بگو در ماه ترین ایستگاه زمین بماند
    بماند سوت بکشد ، بماند دیر برود
    بماند سوت بکشد ، برود دور شود
    بگو قطار بایستد
    دارم آرزو می کنم
    می خواهم از همین بین راه
    از همین جای هیچ کس نیست
    کمی از کناره ی دنیا راه بروم
    از جاده های تنها
    که مردان بسیاری را گم کرد
    مردانی که در محرم ترین ساعات عشق گریستند
    و صدایشان در هیچ قلبی نپیچید
    می خواهم سوت بزنم ، بمانم
    زود بروم ، سوت بزنم ، دور شوم
    کمی از این همه صندلی های پر دود
    کمی از این همه چشم و عینک های سیاه
    می خواهم کمی دورتر از شما سوت بزنم
    می خواهم در ماه ترین ایستگاه زمین
    در محرم ترین ساعات ماه
    گریه کنم
    می خواهم کمی دورتر از شما
    کمی نزدیک تر به ماه
    بمیرم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  4. #4
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    کسی نیست ، با خودم حرف می زنم



    کجا می روی ؟
    با تو هستم
    ای رانده حتی از اینه
    ای خسته حتی از خودت
    کجای این همه رفتن
    راهی به آرزوهای آدمی یافتی ؟
    کجای این همه نشستن
    جایی برای ماندن دیدی ؟
    سر به راه
    رو به نمی دانی تا کجا
    چرا اتاقت را با خود می بری ؟
    چرا عکس های چند سالگی را به ماه نشان می دهی ؟
    خلوت کوچه ها را چرا به باد می دهی ؟
    یک لحظه در این تا کجای رفتن بمان
    شاید آن کاغذ مچاله که در باد می دود
    حرفی برای تو دارد
    سطری نشانی راهی
    خیالت من از این همه فریب
    که در کتابخانه های دنیا به حرف می ایند
    و در روزنامه های تا غروب می میرند
    چیزی نفهمیده ام ؟
    خیالت من از پنجره های باز خانه ی سالمندان
    که رو به از صبح توپ بازی
    تا بای بای تیله ها و گلسر های رنگی حسرت می کشند
    چیزی نفهمیده ام ؟
    هنوز راهی از چشم های خیسم
    رو به خاک بازی در باغ و
    پله های شکسته ی روز دبستان
    می رود
    هنوز بغضی ساده
    رو به دفتری از امضای بزرگ و یک بیست
    که جهان را به دل خالی ام می بخشید
    می شکند
    حالا در این بی کجایی پرشتاب
    با که اینقدر بلند حرف می زنی ؟
    تمام چشم های شهری شده نگاهت می کنند
    کسی نیست ، با خودم حرف می زنم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  5. #5
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    کودکی خوابهای ندیده را برایم تعریف می کند



    دوباره در سفرم
    می خواهم نگاه کنم
    به تمام دشت هایی که ندیدم
    به تمام کوههایی که از من گذشتند
    تا پشت این همه دور
    برای اهل آبادی جایی
    رو به ماه بدرخشند
    و پشت به هراس شب و
    راه کسی نیامدن
    سکوت کنند
    دوباره در سفری ؟
    کجای این همچنان در سفر
    از خوابهای تا سی سالگی بیدار می شوی؟
    خیال می کنم نه خواب ها
    که تمام بیداری ام حرام شده است
    خیال می کنم تمام خوابهایم را گم کرده ام
    می شنوی ؟
    دوباره آن کودک همیشه غایب صدایت می کند
    خیال می کنم
    همیشه از آن طرف سی سالگی
    کودکی خواب های ندیده را برایم تعریف می کند
    تو زبان آشنای منی
    تو صدای آشنای من ی
    که در جایی از گم شدن ها قدم می زنی
    وقتی نگاه می کنم
    وقتی دوباره در سفرم
    کنار همین قدم های بعد از سی سالگی
    کودکی قدم می زند
    که همیشه از تماشای دشت ها و
    کوه های در غربت زمین می اید
    تو آشنای خواب های منی
    که لا به لای همین حس و حال خیره به راه
    یا نشستن و پیاده رفتن غروب ها راه می روی
    برای همین است
    که راه ها را دوست دارم
    که راه ها مرا دوست دارند
    راه هایی که مرا
    از تمام حرام شدن بیداری و
    گم شدن آن همه خواب تا سی سالگی
    به لذت دوباره گم شدن و
    پیدا شدن کنار آب می برند
    راه هایی که مرا ، به سبزه های نمی دانی کجا می رسانند
    که در انتهای جاده آهسته پیدا می شوند
    و حالا در این مکث ناگزیر
    پشت آسمانخراش چه قدر نزدیک سفر
    ماه از دست می رود
    و در اتاق تاریک
    او همان من است که رو به دیوارهای نباید اینجا می گرید
    می خواهم از چراغ هایی که رؤیای ماه را
    از خواب کودکان می دزدند
    می خواهم از شهرهایی که از هراس خدا هم بزرگترند
    دور شوم - دور
    پنجره رو به رفتن است
    ولی تا دوباره که با صدای خروس
    پلک ها تر شوند
    پنجره لبریز شهر می شود
    تا باز خواب های دوباره حرام شوند
    ولی دوباره در سفرم
    ولی سفر ، که از شب هم ساده تر می گذرد
    دستی میان تاریکی یکی دو قدم رو به راه
    درها را به اتاق لبریز شهر و گریه می بندد
    و پله ها
    رو به نمی داند کسی کجا - می روند
    می خواهم آن صدای همیشه را
    که در شب خاموشی ماه
    لا به لای سیبهای امیری به خواب رفت
    به هوشیاری تا نمی دانم کجای سفر برسانم
    می خواهم در امتداد راه کسی نرفتن و
    راه کسی نیامدن
    گم شوم
    کنار سفر
    صدای قدم های کودکی
    از غربت زمین می اید
    کنار سفر
    کودکی دوباره صدایم می کند
    کودکی دوباره صدا می کنم
    ای راه های همیشه رو به رفتن های ناپیدا
    دوباره در سفرم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  6. #6
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    سرود آب




    از آن خورشید های همیشه در کودکی
    از آن روزهای شکوفه تا سیب
    و آن مشق های تا کتاب
    که تو نبودی
    تا همین یک بار دیگر که در سفرم
    مادرم باز
    به امامزاده های کنار راه سلام می کند
    و نگاهش در انتهای دشت های چه دور
    محو می شود
    می دانم
    دعا می کند وقتی امتداد جاده مرا به دورهای ناپیدا برد
    تمام آبهای عالم
    پشت سرم سرود بخوانند
    حالا تمام آب های نه تنها پشت سرم
    که آب همین کاسه ی آفتاب خورده هم سرود می خواند
    و هر روز
    بچه های تمام دنیا
    با اولین قطار
    با اولین هواپیمای آشنا
    به خانه ام می ایند
    تا نه تنها برای دعاهای پشت سرم
    که برای تمام مسافران راههای ناپیدا
    دعا کنیم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  7. #7
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    نه تویی ، نه منی




    گاهی از میان باران و برگ ها
    صدایی می شنوم
    گاهی درست غروب یکشنبه ی خاموش
    که پله های پشت در ناتمام می مانند
    تو از مکث ناگهان من جدا می شوی
    چتر می گشایی و
    رو به باران و برگ ها می روی
    کنار پله های ناتمام
    پشت دری خسته که با نیم رخی خیس باز می شود
    صدایی می شنوم که تویی
    دو چشم از باران آورده ام
    که همیشه از خواب های خیس می گذرد
    می ایی و انگار پس از یک قرن آمده ای
    باچتری خسته و
    صدایی که منم
    کنار آخرین پله و مکث ناگهان
    سر بر شانه ام می گذاری و
    گوش بر دهان زمزمه ام
    تا صدایی بشنوی که منم
    و می شنوی
    آرام می شنوی
    صبحگاهی از همین شهر بزرگ
    از کنار همین پنجره های رو به هر کجا
    از کنار همین کتاب بزرگ
    که رو به خاموشی تو بسته است
    که رو به بیداری من آغاز می شود
    آمدم
    صبحگاهی از کنار خاموشی خسته که تویی
    ذکری از دفتر سوم
    به خانه و پله ها
    و میان باران و برگها پر کشید
    روی بر دیوار کن تنها نشین
    وز وجود خویش هم خلوت گزین
    گاهی از میان باران و غروب یکشنبه
    صدایی می شنوم
    گاهی
    نه تویی
    نه منی
    نه صدایی که از دفتر سوم
    من و این صدای یکشنبه
    من و این صدایی که تویی
    کنار گوش و چتر خسته سکوت می شویم
    رو به همین دهان بسته که منم
    رو به همین مکث ناگهان که تویی
    سکوت می شوی
    نه منی
    نه تویی
    نه صدایی
    همیشه از دفتر سوم
    ذو به باران و چتر پر از حرف های با خودم
    صدایی می شنوم که تویی
    صدایی می شنوم که منم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  8. #8
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    او ، آن مسافر



    در روزهای کودکی ام باران می بارد
    روی شیشه های امروز
    لکه هایی تازه می بینم
    که مثل خیال شب های رو به ستاره هی بزرگ می شوند
    به راه های نیست می روند
    به دنیا خیره می شوند
    و مرا خیال می کنند
    خیال می کنند
    من از دریا می ایم
    که لب هایم همیشه می خندند
    من از برف می ایم که همیشه چتری با خودم
    خیال می کنند او
    من آن مسافری که از راه می رسم
    از بزرگ شدن دنیا
    حرفهای کسی نگفته می دانم
    و مرگ برایم تعریف شده است
    و می دانم که ماه
    چند بار دنیا را به یاد آورده است
    ولی او
    آن مسافر
    پی اولین خواب
    به راه دنیا می افتد
    شبی به شیه های فردا نگاه می کند
    و باران در روزهای کودکی را خیال می کند
    خیال می کند او
    آن مسافری که از راه می رسم
    پی خیال های رو به ستاره و
    لکه های تازه هی بزرگ می شوم
    ولی او
    آن مسافر
    شبی کنار رؤیای جاده می میرد
    و من با مرگ بیدار می شوم
    تمام زندگی ، خوابی ، خیالی بود
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  9. #9
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    ابتدای هر ناگهان




    در ابتدای آن ناگهان
    که کودک شدم
    در ابتدای این ناگهان
    که حالا مردی برای خودم
    همیشه گفته ام
    چیزی به انتهای این همه ناگهان نمانده است
    کاشی های آن همه آبی
    کنار دستشویی همیشه
    آسمان کودکی را به یاد می آورند
    و ایینه ی شکسته هر بار
    گوشه ای از دنیا را از یاد می برد
    ابتدای آن ناگهان که کودک شدم
    همیشه گوشه ای از دنیا به دست می اید و از دست می رود
    ولی همیشه ی هر ناگهان گفته ام
    نگفته ام ؟
    گفته ام شبی ماه می اید
    و ما ، پشت بام های از دست رفته را به یاد می آوریم
    و زندگی را به دست می گیریم
    در ابتدای آن ناگهان
    که از پشت بام های رو به ماه
    و بعد زیر چتری که با خودم
    همیشه گوشه ای از ماه پریده است
    در انتهای این ناگهان
    که باز هم زیر چتر
    گوشه ای از زندگی پریده است
    و آسمان کودکی
    همیشه از کاشی های کنار دستشویی آغاز شده است
    ایینه هم حالا
    از تمام دنیا
    فقط دو چشم خیس
    دو چشم خسته ی زیر چتر را به یاد می آورد
    و حالا باز ناگهان در سفرم
    در تماشای باغ زیر شب
    چه غربنی میان سایه های این باغ انگار آشنا پیداست
    گاه کسی با دوچرخه از وهم راه می گذرد
    گاه وانتی سبز از باغ سیب می اید
    و امتداد وهم راه و غربت سایه ها را
    به ابتدای آن ناهان عروسی زیر ماه می برد
    گفته ام ، نگفته ام؟
    گفته ام که در این ساعت ناگهان
    شبی برای آسمان کودکی ترانه ای می خوانم
    تا تمام باران ها
    بر کاشی ها و بام های از دست رفته ببارند
    تا کاشی های آن همه آبی
    آسمان کودکی و
    بام های خفته
    ماه را به یاد آورند
    مثل همین ماه ناگهان
    که تمام کودکی های دنیا را به یاد می آورد
    و از پشت بام های رو به آسمان
    به هر چه ناگهان تا دو چشم زیر چتر
    خیره می شود
    تا ساعتی دیگر
    که ترانه ای برای آسمان و ترانه ای برای ماه
    تمام پشت بام های از دست رفته برق می زنند
    و گام های بی راه
    به شب ناگهان باران و ماه می ایند
    و زندگی را به دست می گیرند
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  10. #10
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار هیوا مسیح

    تو ، سایه ، منی



    آسمان سجاده های رو به راه
    و درختان حاشیه ی آب
    اذان گفته بودند
    که به راه افتادی
    سیب های سحرگاهی
    به خواب باغچه افتادند
    که در کوچه می رفتی
    سایه ای از من دور شد
    چه قدر آفتاب های نتابیده در راه است
    چه قدر راه ناتمام در من به راه می افتد
    من چه قدر ستاره از بر بودم و نمی دانستم
    من چه قدر در رأس تماشای ماه بودم و نمی دانستن
    حالا زمین به دورم می گردد
    و چه قدر درخت تماشا می کنم
    سایه ای از تو در راه بود
    چه پنجره هایی که از زن پر بود
    چه کوچه هایی که از سلام خالی
    چه خیابان هایی که از نرفتن پر بود
    و چه راه هایی که خواب کسی می اید ، دیدند
    ولی سایه ای از تو در شهر گم شد
    ولی سایه ای از تو روزی گذشت
    و در آسمان سجاده من شد
    سایه ای از من دور می شود
    چه قدر آبی است
    دهکده هایی ه در مهتاب به خواب می روند
    چه حافظه ای
    هیچ شهری هرگز
    شب ها به خواب نمی رود
    و کسی نمی داند
    بالای این همه شهر بزرگ
    ماه همیشه بیدار است
    چه حافظه ای
    باید تمام جاده های خاکی را حفظ کنم
    باید صدای تمام سیبهای می افتد را بدانم
    باید مدار زمین را خوب بچرخم
    هیچ راهی نباید در شهرها تمام شود
    هیچ خوابی نباید بی ستاره آفتابی شود
    هیچ سیبی نباید بی صدا بیفتد
    می خواهم تمام دنیا را به یاد بیاورم
    چه قدر راه نرفته از من می گذرد
    پشت سرم هستی یا نه ؟
    تو ، سایه ، منی
    من همه ی رفتن را به یاد آورده ام
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: سبک اشعار بهار ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 1st October 2010, 02:30 PM
  2. مقاله: نقد و بررسی کتاب نگاهی به دیوان اشعار ادیب نیشابوری
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th September 2010, 05:47 PM
  3. مقاله: شعــــــر و ادب پـــــارســـــــــی
    توسط AreZoO در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: 12th September 2010, 02:11 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th July 2009, 12:38 AM
  5. آموزشی: تحریف آیین مسیح در گذر تاریخ
    توسط AvAstiN در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th November 2008, 08:58 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •