دو روزي شد كه با هجران جانان صحبتي دارم
در اين كار آزمودم خويش را،خوش طاقتي دارم
به حال مرگ باشد، هركه دور افتد ز غمخواري
من از دلدار دور افتاده ام ،خوش حالتي دارم
طاقت
دو روزي شد كه با هجران جانان صحبتي دارم
در اين كار آزمودم خويش را،خوش طاقتي دارم
به حال مرگ باشد، هركه دور افتد ز غمخواري
من از دلدار دور افتاده ام ،خوش حالتي دارم
طاقت
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
شوق
برق با شوقم، شراری بیش نیست
شعله، طفل نی سواری بیش نیست
آرزو های دو عالم دستگاه
از کف خاکم غباری بیش نیست
زاغ می خواست که قارقار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سراغ يوسف مطلب در اين بيابان نيست
مگر ز چاک گريبان نظر به چاه کنيد(بيدل)
باکلمه ى چاه لطفا
اتلاف وقت،گرانبهاترین خرج هاست....
چاه چونان پستی و ژرفاش بی شرمیش ناباور
و غم انگیز و شگفت آور ...
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
غـــــــــــم دل با که بگویم که مرا یارى نیستجز تـــــــــو اى روحِ روان، هیچ مددکارى نیست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)