وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.از دل من اما ،چه کسی نقش تو را خواهد شست؟آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.می پرد مرغ نگاهم تا دوروای باران بارانپرمرغان نگاهم را شست.
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.از دل من اما ،چه کسی نقش تو را خواهد شست؟آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.می پرد مرغ نگاهم تا دوروای باران بارانپرمرغان نگاهم را شست.
تــا راه قــلــنـدری نـپــوئــی نـشـود
رخساره به خون مِی نشوئی نشود
سودا چه پزی که همچو دلسوختگان
تا ترک غم خویش نگوئی نشود
خب من خودم " رخساره "رو انتخاب كردم
دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود
" غمزده "
بسیار بگشتیم به گرد در و دشت
یک کار من از گشت، همی نیک نگشت
در نــــاخوشی زمانه باری عمرم
گر خوش نگُذَشت، خوش؛ خوش بگذشت
يك عمر به كودكي به استاد شديم
يك عمر ز استادي خود شاد شديم
" استاد "
سلام
قدیما ما با حرف آخر شروع میکردیم
اینطوری که می فرمایید را توضیح فرمایید
سلام ..... خواهش میکنم
اون سبک مشاعره که فرمودین ، اینجاست
مشاعره
ولی این تایپیک " مشاعره با کلمه " اینطور است که فرد قبلی از بیتی که خودش گذاشته یک کلمه رو انتخاب میکنه و نفر بعد باید یک بیت بگه که اون کلمه انتخابی نفر قبل داخلش باشه
امیدوارم توضیحم خوب بوده باشه
بر من خسته ی غمزده رحمی
بر دل جان به لب آمده رحمی
نرو نرو یک نگاه بر حرم کن
به حرم رحمی
امشب دگر ز هر كه و هر كارخسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
امشب دگر ز هر كه و هر كارخسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)