با سلام...
یکم بحث رفت تو فاز زن و شوهریمن میخوام یه چیز دیگه بگم از محبت و اعتماد...
تا حالا شده یه کاری کنین بعد بگین بشکنه این دست که نمک نداشت!
چرا یه عده اینجوری شدیم(جمع میبندم چون خطاب به خودمم هست)چرا وقتی یه کاری برای یه کسی انجام میدی فک میکنه وظیفته ولی وقتی کاری براش نمیکنی فک میکنه آدم بیتفاوتی هستی؟
چرا خیلی وقتا محبت میکنیم ولی محبت نمیبینیم؟اعتماد میکنیم ولی اعتماد نمیبینیم؟آیا واقعا لازمه بعضی وقتا بد باشیم؟زیادی خوب بودن سادگی نیست؟
همیشه میگن بی توقع محبت کن ولی من میگم بی توقعی حدی داره!من میگم محبت دوطرفست!اینکه یه نفر حالمو میپرسه و اینکه یه نفر به من اهمیت میده که وظیفش نیست از محبتشه پس چرا نبینیم؟!من از غریبه های تو کوچه خیابون حرف نمیزنما از اطرافیان خودمون دارم حرف میزنم...یه ادمی میگفت اگه روی خوبمو به بقیه نشون بدم همیشه دیگران ازم توقع خوبی دارن و من نمیخوام با انتظارات اونا زندگی کنم نمیدونم شایدم یه جورایی راست میگفت شایدم ادم باید طرفشو بشناسه بعد تصمیم بگیره که چجوری باهاش رفتار کنه...ولی تو اجتماعی که زندگی میکنیم همه انسانیم پس باید به احساس و قلب و روح هم اهمیت بدیم وگرنه با رباتها هیچ فرقی نداریم...............
علاقه مندی ها (Bookmarks)