متاسفانه یه عده کثیری از مردا کتک زدن رو حق خودشون میدونن. از اون بدتر عده زیادی از زنها هم کرنش نشون میدن؛ میگن: مرده دیگه و ...حالا به این وضع نقایص قانونی رو هم اضافه کنید.کار فرهنگی خیلی زیادی لازمه
متاسفانه یه عده کثیری از مردا کتک زدن رو حق خودشون میدونن. از اون بدتر عده زیادی از زنها هم کرنش نشون میدن؛ میگن: مرده دیگه و ...حالا به این وضع نقایص قانونی رو هم اضافه کنید.کار فرهنگی خیلی زیادی لازمه
یه نفر...جامعه اماریه کافی ای نیس...
همسر اون شخص حتما معتاد بوده...وگرنه کم پیش میاد یه ادم حسابی این کارو بکنه....
بهرحال تجربه ثابت کرده...اگه زن استقلال مالی داشته باشه و وابسته نباشه(مث قدیم ندیما)....طرف حساب کار میاد دستش....
چون در غیر این صورت با خودش میگه این نون خور منه....هرطور هم باهاش رفتار کنم باز برمیگرده سمت خودم....
اتفاقا همسر اینشون اصلا معتاد نیست. که بیچاره از ناچاری از مادر من پول قرض گرفت
نمونه های دارم که شاید حتی نگفتش بهتر از گفتنش باشه بعضی وقت باعث میشه تمام وجود منو نفرت به جنس مذکر به اندازه ای بشه
باور نکردنی.
اتفاقا اکثر کسایی که من میشناسم همسراشون میزنن یا اذیت میکنن تحصیلات بالا دارن و همچنین شغل شرافت مند اما............
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
جالب ترین قسمتش اینجاست این اقایون که خشن هستن انتظار دارن بچه هاشون بهشون احترام و .....بذارن
وحتی بیشتر از مادرشون پدرشون دوست داشته باشد درصورتی که این پدر ارامش خانواده با این رفتارش از بین میبره
چطور انتظار داره اونوقت بچه هاشون دوستشون داسته باشن
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
کتک خوردن زن از خانواده شوهر سر یارانه ها !
ایسنا نوشت:
زنی جوان همراه با وکیلش وارد یکی از شعبههای دادگاه خانواده شد، وی خطاب به قاضی اظهار کرد: به خواست خانواده به درخواست ازدواج همسرم پاسخ مثبت دادم. در صورتی که علاقمند به ادامه تحصیل بودم اما به دلیل خجالت از پدر و مادر و برادرهایم و سن کم نتوانستم جواب منفی خود را بازگو کنم. زمانی که به عقد همسرم در آمدم ۱۷ سال داشتم و در آن سن کم زندگی مشترکی را شروع کردم درحالی که نمیدانستم علاقه به همسر و زندگی چه معنایی دارد. در آن روزها با به وجود آمدن کوچکترین مشکل در امور منزل، مادر شوهرم مرا کتک میزد و اگر همسرم سعی میکرد مقابل او بایستد او نیز کتک میخورد.
این زن که ۲۹ سال سن داشت، خاطر نشان کرد: بعد از گذشت هفت یا هشت سال از زندگی مشترکمان در عین ناباوری رفتارهای مادر شوهرم ادامه داشت و شوهرم هیچگاه نتوانست به عنوان یک پناهگاه از من حمایت کند و هر بار که اعتراض میکردم میگفت من نمیتوانم خلاف حرف مادرم را به زبان آورم. زمانی که مادر همسرم فوت کرد، خواهرهایش به خوبی توانستند جای خالی مادرشان را پر کنند و این در صورتی بود که من فرزند ۱۱ سالهای داشتم و آنها بدون هیچ گونه خجالتی من را مقابل دخترم کتک می زدند.
زن جوان در پاسخ به پرسش قاضی شعبه مبنی بر اینکه دلیل کتکهای خانواده شوهرت چه بود، بیان کرد: به بهانههای مختلف مرا کتک میزدند، مثلا یکبار به دلیل خرجی ندادن همسرم، مجبور شدم یارانههای نقدی سهم خود و دخترم را برای تأمین مخارج منزل خرج کنم و زمانی که شوهرم و خواهرش از این موضوع مطلع شدند، به قصد جانم مرا کتک زدند.
وی در حالی که به آرامی اشک میریخت، عنوان کرد: یکسال است که علاوه بر مشکلات گذشته همسرم به فردی شکاک تبدیل شده است و با به وجود آمدن کوچکترین مشکلی به قدری مرا کتک میزند که توان ایستادن بر روی پاهایم را ندارم، برای مثال، آخرین مرتبهای که به شدت مرا کتک زد، موجب شد همسایهها با ۱۱۰ تماس بگیرند. زن جوان مدعی شد: متاسفانه دخترم به بیماری افسردگی مبتلا شده است و مرتب از من میخواهد که از پدرش جدا شوم. من نیز در این سالها به دلیل وجود فرزندم با مشکلات کنار آمدم. اکنون فرزندم نمیخواهد پدری با این اخلاق و رفتار داشته باشد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زن جوان به دلیل عدم حضور مرد در دادگاه حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و رسیدگی به پرونده را به جلسهی آینده موکول کرد.
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)