امروز صبح رفتم بیمارستان
نزدیک 12 میخواستم بیام خونه
نزدیک میدون فردوسی یه 2تا کارگر رو دیدم که داشتن یه چیزی رو (داخل میدون) میخوردن
یهو دیدم یکی دو تا آدم ریش دار
پریدن وسط میدون و با فحاشی به این دو کارگر طفل معصوم
صحنه ی بدی رو خلق کردن
اونا نوشابه ی کارگرا رو ریختن زمین
و تهدید کردن که بجرم روزه خواری پدرتونو در میاریم
افسوس که درین زمان نه قدرتی داشتم و نه نای راه رفتن(قدرت لگد زدن)....
علاقه مندی ها (Bookmarks)