دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: من روزه ام را از روی هوس نشکستم

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی معماری
    نوشته ها
    216
    ارسال تشکر
    2,088
    دریافت تشکر: 1,485
    قدرت امتیاز دهی
    1206
    Array
    farzane*'s: جدید30

    پیش فرض من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    من روزه ام را از روی هوس نشکستم


    همه می دانید که بیماری جذام ذره ذره گوشت و تن را می خورد و یک باره می بینید که فرد،
    یک طرف از صورتش کاملا ریخته است و نه لپ دارد، نه گونه ....
    و از بیرون صورت دندان هایش آشکار است ....
    یا یک تکه از استخوان دستشان معلوم است و گوشت هایش همه ریخته


    ....بیماران جذامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری که هر کسی نمی تواند به آن ها نگاه کند....

    الان این افراد خیلی کم شده اند و جلوی این بیماری تا حدود زیادی گرفته شده است...

    یک دهکده ای نزدیک تبریز است که از مبتلایان به جذام در آن نگه داری می کنند ....
    وقتی در خواست دادند برای این که چند تا پرستار استخدام کنند تا به آن ها غذا بدهند هیچ کس حاظر نشد ...
    خیلی ها آمدند تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک آن جا را دیدند؛ همه جا زدند .....
    در خواست را جهانی دادند .....چند تا راهبه از فرانسه و ایتالیا آمدند
    ....
    چند تا راهبه !!! آن هم از کشور های دیگر!


    به هر حال ...
    داستان از اون جایی شروع می شود که در گذشته های دور..


    ظهر یکی از روزهای رمضان بود ..
    حسین حلاج همیشه برای جذامی ها غذا می برده است و
    آن روز هم از خرابه ای که بیماران جذامی در آن زندگی می کردند؛ می گذشت ..
    جذامی ها ناهار می خوردند ..ناهار که چه ؟
    ته مانده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که در پس مانده ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان..
    یکی از آنها بلند می شود و به حلاج می گوید: بفرما ناهار !
    - مزاحم نیستم ؟
    - نه بفرمایید.
    حسین حلاج پای سفره می نشیند ..
    یکی از جذامی ها را به او می گوید: «تو چگونه است که از ما نمی ترسی ..
    دوست های تو حتی چندششان می شود که از کنار ما رد شوند .. ولی تو الان ..»



    حلاج می گوید: خب آن ها الان روزه هستند برای همین این جا نمی آیند تا دلشان هوس غذا نکند.
    - پس تو که این همه عارف و خدا پرست هستی، چرا روزه نیستی ؟
    - نشد امروز را روزه بگیرم ..

    حلاج دست به غذا ها می برد و چند لقمه می خورد ..
    درست از همان غذاهایی که جذامی ها بهشان دست زده بودند ..

    چند لقمه که می خورد؛ تشکر می کند و می رود ..

    هنگام افطار که منصور غذایی به دهانش می گذارد و می گوید : خدایا روزه من را بپذیر ..
    یکی از دوستان حلاج می گوید : ولی ما تو را دیدیم که در حال ناهار خوردن با جذامی ها بودی !

    حسین حلاج در جوابش می گوید: آن خدا است ..روزه ی من برای خدا است ..
    او می داند که
    من آن چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ..
    دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند لقمه غذا ؟؟؟!!




    عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست.
    پرسیدند : کجا می روی؟
    گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب، جهنم را خاموش کنم
    تا مردم، خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،
    نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم




    ویرایش توسط farzane* : 4th May 2013 در ساعت 04:21 PM

    هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
    سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست . . .
    پس بخوانش با لبخند !!!

  2. 8 کاربر از پست مفید farzane* سپاس کرده اند .


  3. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    علوم آزمایشگاهی
    نوشته ها
    57
    ارسال تشکر
    219
    دریافت تشکر: 310
    قدرت امتیاز دهی
    50
    Array

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    عجب!!
    واقعا جالب بود.
    مر29+1
    به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را در گرفتن پوست جویی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم,این کار را نخواهم کرد... .


  4. 2 کاربر از پست مفید moham-s سپاس کرده اند .


  5. #3
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    نقل قول نوشته اصلی توسط farzane* نمایش پست ها
    عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست.

    پرسیدند : کجا می روی؟

    گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب، جهنم را خاموش کنم تا مردم، خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند، نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم!
    در قرآن همه جاش پر است از ترساندن و امید دادن. انسان همیشه بین بیم و امید زندگی میکنه. یعنی این شکل خلق شده تا بتونه رشد کنه. انسان وقتی میتونه رشد کنه و به تکامل برسه که هم امید صددرصد نداشته باشه و هم ترس صددرصد. مابین این دو فقط می شود پیشرفت کرد. قرآن هم این راه را معرفی کرده. اگر دنبال حقیقت و تکامل هستیم باید مکتب عرفان را بی خیال شویم و بچسبیم به مکتب اسلام. عرفان یعنی شناخت؛ بعضیا از این کلمه مکتبی ساختند و دارند پیش می روند. آموزه های قرآنی را بچسبیم . قرآن ثقل اکبر است و امامان ثقل اصغر. ثقل اکبر را رها نکنیم و به مکتبی که توش پر است از نادیده گرفتن بهشت و جهنم رو نیاوریم. خالق ما ماهارو به این شکل آفریده و میداند که چطور پیشرفت می کنیم برا همین در کتابش از جهنم و بهشت گفته. قرآن کتاب رشد است. خدا می داند کدام روش مارو به هدف می رسونه.
    باید مکتب عرفان رو کلا بیخیال بشیم و بچسبیم به مکتبی که قرآن می گوید.

    اینا خلاف آموزه های قرآن حرف می زنند. خدا خودش گفته که بیایید با من تجارت کنید

    بهشت عیاشی ندارد. بهشت سراسر آرامش است و نور و سرور. اینان بهشت و جهنم را به اندازۀ عقل و شعور خود باور داشته اند. جهنمی برایشان نشان بدهند تا بدانند که ترس از جهنم چیست.

    «أفتومنون ببعض و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم...»(بقره:85) آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می آورید و به بعضی کافر می شوید؟برای کسی که این عمل(تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوایی در این جهان و بازگشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز چیز دیگری نخواهد بود...

    احکام اکثر عرفان ها خلاف دستورات قرآن است. عرفان همان شناخت است که در مکتب اسلام وجود دارد که این کلمه را از جاهایی برداشته اند و برای خودشان مکتبی درست کرده اند. ترس از جهنم و شوق بهشت لازمۀ رشد است.

    شناخت اینکه جهنم است و بهشتی وجود دارد همان عرفان است. کلمه ای که مستقل معنا ندارد را برداشته اند و مستقل کرده اند.

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  6. 4 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  7. #4
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    استاد انصاریان - داستانهای اخلاقی - امام سجاد علیه السلام و جزامیان

    • زمان : 2:39

    کلیک کنین و دانلود کنین

    کد:
    <object type="application/x-shockwave-flas" data="http://rasekhoon.net/_js/mediaplayer.swf?file=http://media.rasekhoon.net/003/14/Ansareyan/Dastanhaye_Akhlaghi_2/14_DAAN287-Ansarian- EMAM SAJAD VA JOZAMIAN_(www.Rasekhoon.net).mp3" height="300" width="455"><param name="src" value="http://rasekhoon.net/_js/mediaplayer.swf?file=http://media.rasekhoon.net/003/14/Ansareyan/Dastanhaye_Akhlaghi_2/14_DAAN287-Ansarian- EMAM SAJAD VA JOZAMIAN_(www.Rasekhoon.net).mp3"><param name="bgColor" value="#ffffff"><param name="wmode" value="transparent"><param name="allowfullscreen" value="true"><param name="autoplay" value="true"><param name="flashvars" value="file=http://media.rasekhoon.net/003/14/Ansareyan/Dastanhaye_Akhlaghi_2/14_DAAN287-Ansarian- EMAM SAJAD VA JOZAMIAN_(www.Rasekhoon.net).mp3"><div><p><strong>Flash Required</strong></p><p>Flash is required to view this media. <a href="http://www.adobe.com/go/getflashplayer">Download Here</a>.</p></div></object>

    ویرایش توسط عبدالله91 : 4th May 2013 در ساعت 03:41 PM

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  8. 3 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  9. #5
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    امام سجاد ( علیه السلام) به تنهایی گام بر می داشت . آدم های زیادی، در رفت و آمد بودند . در راه امام، جمعی از فقیران جذامی نشسته بودند . هرکس که آن ها را می دید، زود راهش را کج می کرد، تا با آن ها برخورد نکند .



    جذامی ها، گرفته و غمگین دورتا دور هم جمع شده بودند . آن ها خاموش بودند و آن قدر فقیر، که نان خالی هم گیرشان نیامده بود .


    مردم می گفتند: «با آن ها نباید معامله کرد . به آن ها نباید چیزی داد . بیماری آن ها خطرناک است . آن ها باید زودتر بمیرند تا مرضشان ریشه کن شود!»


    امام سجاد ( علیه السلام) تا جزامی ها را دید، فکر فرورفت . آن ها با چشمهانی غم آلود نگاهش کردند . امام کمی که رد شد، ایستاد و با خودش گفت: «خداوند متکبران را دوست ندارد!»


    دیگر حرکت نکرد . احساس می کرد اگر به آن ها محل نگذارد و پای درد دلشان ننشیند، تکبر کرده است . زود برگشت و به آن ها سلام کرد . بعد با خوشرویی کنارشان نشست . آن ها با خوشحالی زیاد دور امام نشستند و با نگاهی پر از شوق به او نگریستند .


    برای آن ها باورش سخت بود که مردی کنارشان بنشیند و با آن ها حرف بزند . حضرت بعد از کمی صحبت، به آن ها گفت: من اکنون روزه هستم!


    اما آن ها گرسنه بودند و وقت خوردن غذا بود . امام روزه مستحبی داشت و نمی توانست در آنجا برایشان غذایی فراهم کند .

    او فوری برخاست و همگی آن ها را به خانه ی خود دعوت کرد . آن ها با شوق زیاد همراهش راه افتادند و به خانه اش رفتند . مردم سر راه از کار امام و دیدن آن ها تعجب کرده بودند .



    امام به خدمتکار خود دستور داد غذای لذیذ و زیادی برای آن ها آماده کند . غذا که آماده شد، امام ظرف های پر را یکی یکی جلوی مردان جذامی گذاشت . آن ها با لذت و اشتها همه غذاها را خوردند . دقایقی بعد امام یک کیسه کوچک پر از پول آورد . در میان آن ها نشست و در مقابل هرکدام مقداری پول گذاشت .



    آن ها هیجان زده شدند . امام سجاد ( علیه السلام) با مهربانی از آن ها دل جویی کرد . بعد از آن ها خواست باز هم به خانه اش بروند .



    چندنفر از همسایه ها که با تعجب پشت در خانه ی امام ایستاده بودند، مشغول حرف زدن شدند .



    یکی شان گفت: «راستی که » علی بن حسین «چه جرئتی دارد؟»



    آن دیگری گفت: «آیا نمی داند که آن ها بیماران مردنی هستند و هیچ فایده ای ندارند .»



    سومی هم گفت: «خدا به خیر بگذراند . من که از دیدن آن ها وحشت می کنم!»



    اما امام سجاد ( علیه السلام) به چیزی دیگری می اندیشید . به دل پاک مردهای جذامی که پر از حرف بود، پر از غصه و پر از مهربانی ...



    منبع: فرازهایی برجسته از سیره امامان، ج 2، ص 205



    از اصول کافی، ج 2، ص123



    پدید آورنده : مجید ملامحمدی

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  10. 5 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  11. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی معماری
    نوشته ها
    216
    ارسال تشکر
    2,088
    دریافت تشکر: 1,485
    قدرت امتیاز دهی
    1206
    Array
    farzane*'s: جدید30

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    در قرآن همه جاش پر است از ترساندن و امید دادن. انسان همیشه بین بیم و امید زندگی میکنه. یعنی این شکل خلق شده تا بتونه رشد کنه. انسان وقتی میتونه رشد کنه و به تکامل برسه که هم امید صددرصد نداشته باشه و هم ترس صددرصد. مابین این دو فقط می شود پیشرفت کرد. قرآن هم این راه را معرفی کرده. اگر دنبال حقیقت و تکامل هستیم باید مکتب عرفان را بی خیال شویم و بچسبیم به مکتب اسلام. عرفان یعنی شناخت؛ بعضیا از این کلمه مکتبی ساختند و دارند پیش می روند. آموزه های قرآنی را بچسبیم . قرآن ثقل اکبر است و امامان ثقل اصغر. ثقل اکبر را رها نکنیم و به مکتبی که توش پر است از نادیده گرفتن بهشت و جهنم رو نیاوریم. خالق ما ماهارو به این شکل آفریده و میداند که چطور پیشرفت می کنیم برا همین در کتابش از جهنم و بهشت گفته. قرآن کتاب رشد است. خدا می داند کدام روش مارو به هدف می رسونه.
    باید مکتب عرفان رو کلا بیخیال بشیم و بچسبیم به مکتبی که قرآن می گوید.

    اینا خلاف آموزه های قرآن حرف می زنند. خدا خودش گفته که بیایید با من تجارت کنید

    بهشت عیاشی ندارد. بهشت سراسر آرامش است و نور و سرور. اینان بهشت و جهنم را به اندازۀ عقل و شعور خود باور داشته اند. جهنمی برایشان نشان بدهند تا بدانند که ترس از جهنم چیست.

    «أفتومنون ببعض و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم...»(بقره:85) آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می آورید و به بعضی کافر می شوید؟برای کسی که این عمل(تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوایی در این جهان و بازگشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز چیز دیگری نخواهد بود...

    احکام اکثر عرفان ها خلاف دستورات قرآن است. عرفان همان شناخت است که در مکتب اسلام وجود دارد که این کلمه را از جاهایی برداشته اند و برای خودشان مکتبی درست کرده اند. ترس از جهنم و شوق بهشت لازمۀ رشد است.

    شناخت اینکه جهنم است و بهشتی وجود دارد همان عرفان است. کلمه ای که مستقل معنا ندارد را برداشته اند و مستقل کرده اند.
    ممنونم از تذکرتون دوست عزیز ..
    ولی به نظر من کم نیستن آدمایی که فقط و فقط به خاطر بهشت عبادت میکنن نه به خاطر خدا و رضای خدا ..

    به هر حال بازم ممنون از نظرتون!
    ویرایش توسط farzane* : 4th May 2013 در ساعت 05:06 PM

    هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
    سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست . . .
    پس بخوانش با لبخند !!!

  12. 5 کاربر از پست مفید farzane* سپاس کرده اند .


  13. #7
    همکار تالار روانشناسی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی شخصیت
    نوشته ها
    1,375
    ارسال تشکر
    4,960
    دریافت تشکر: 4,070
    قدرت امتیاز دهی
    11916
    Array
    mozhgan.s's: جدید50

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    خیلی زیبا بود،خیلی

  14. 3 کاربر از پست مفید mozhgan.s سپاس کرده اند .


  15. #8
    همکار تالار مذهبی
    رشته تحصیلی
    معلمی دبستان....
    نوشته ها
    1,036
    ارسال تشکر
    4,124
    دریافت تشکر: 2,447
    قدرت امتیاز دهی
    1265
    Array
    مهندس نوجوان's: جدید71

    پیش فرض پاسخ : من روزه ام را از روی هوس نشکستم

    یه کتاب هست (رمان) به اسم شهرشادی
    که به هند در زمان گاندی برمیگرده
    داستان های وحشتناکی از جذامی هاش میگه و مردم فقیر و بیچاره اش
    پیشنهاد می کنم حتما بخونید
    راستی از همه دوستان متشکرم
    صحبت هاتون فوق العاده بود
    حداقل برای یه مدت منو به فکر فرو برد
    ما آدم ها چه قدر غافلیم
    در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...

  16. 4 کاربر از پست مفید مهندس نوجوان سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. موزه/ متروی شکلات نستله
    توسط وحید 0319 در انجمن معماری منظر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st August 2012, 02:33 AM
  2. خبر: کوسه داماد یک روزه، را جلوی چشم عروس خورد
    توسط amin_745 در انجمن اخبار حوادث
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 22nd August 2011, 04:32 AM
  3. موزه/ متروی شکلات نستله
    توسط PiXiE در انجمن معماری ایرانی و اسلامی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th August 2011, 12:43 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd July 2011, 12:25 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th March 2011, 11:53 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •