منم داستان می نویسم و این مشکل برام پیش میاد!
راستش رو بخوای فکر کنم برای همه نویسنده ها پیش میاد...
طبیعیه!!
ولی من همیشه سعی می کنم آخرای کار خودمو جای خواننده کتاب بذارم...از نگاه اون به ماجرا نگاه کنم نه از نگاه نویسنده!
و به این فکر کنم که انتظار خواننده از از داستان چیه؟!
و بسته به سبک و نوع نوشته خودم...ببینم لازمه به اون چیزی که خواننده انتظار داره گوش بدم و پایان داستان رو همون طور که خواننده حدس می زنه و دوست داره بنویسم...
یا اینکه برعکس...چیزی ورای انتظار خواننده رو به عنوان پایان داستان بنویسم!
این یعنی پایان خوش قصه!
چیزی که باعث شگفتی خواننده بشه و به خودش بگه:
واقعا انتظارشو نداشتم اینطوری بشه!!
و این یعنی هیجان بیشتر در داستان...
راستی یه پیشنهاد!!
گاهی هم پایان باز رو انتخاب کن!
یعنی طوری داستانتو تموم کن که پایانش نامعلوم باشه و بشه چند برداشت ازش کرد!
یعنی انتخاب اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد رو به دست خواننده بسپر!
موفق باشی...
علاقه مندی ها (Bookmarks)