كيا بچه گي هاشون اين كار رو كردن :)))

[afarideh]

بر عکس همه بچه ها من خیلی ارام و ساکت بودم و به در و دیوار اطرافم کاری نداشتم

[BARAN.SH]

بابا این کارا که خوبش بود ،وقتی آدامس می چسبوندی رو زنگ خونه مردم تا زنگ ممتد بزنه خیلی فاز میداد

[kahrupay]

در و دیوار خونه از جای انگشتان پا و دست بنده پر بود!!!!

[بحث]

منم والله بچه ی آرومی بودم گاها که یه شیطنت هایی میکردم تصادفا میشد واز شانس بد من بودمثلا یه شکستنی رو میشکوندم یا یه چیزی میدادن نگه دارم از دستم می افتاد ااز قصد نبود از بدشانسی بود فکر کنم .وگرنه من زیاد اهل شیطنت نبودم

[fly in the sky]

منم از این کارها انجام دادم .اعتراف می کنم.

[ab.bb]

من بچه بودم؛ کلا از هر چیزی که امان بالا رفتن ازش بود؛ بالا میرفتم. توی خونه بابا بزرگم ، وسط ایوان یه ستون بود. هر وقت که خونه شون میرفتم؛ محال بود؛ از اون ستون بالا نرم.یه درخت انجیر هم خونه اون یکی بابا بزرگم بود؛ از اونم خیلی بالا میرفتم ؛جزء جاهای مورد علاقم بود.کلی حلزون از رو اون درخت جمع می کردم. بعد با ان حلزونا بازی میکردم. یادش بخیر!
یکی از بابا بزرگام که مرد؛ اون یکی هم سکته مغزی کرده؛دکتر گفت :چند ماه بیشتر زنده نمیمونه.چشم به هم بزنیم؛ عمر آدم میگذره.

[زهرا قربانی]

من که با دختر عمم از یک ستون بلند میرفتیم بالا بعد از همون بالا میپریدیم پایین
از چارچوب در بالا رفتن که چیزی نیست!

[AaZaAdeh]

نه ه ه ه ه ه ه....من با اینکه بچه ی خیلیییییییییییییییییییییی ییی آرومی بودم....نمیدونم چرا همه میگفتن کی میخوابی؟؟ !!؟؟

[Dorna dordone]

سید دستت درد نکنه اینقدر لذت بردم از این موضوعت که نگووو...
اینجا شده پر از خاطره های قشنگ

من شیطون نبودم متاسفانه ترسو هم بودم بالا نمیرفتم از جایی.. تازه پایینم نمیومدم

اما بگماااااا گیس و گیس کشی زیاد داشتیم با آبجی پس سری جوری که مامانم از دستمون به سطوح اومده بود و گذاشت رفت خونه خاله
الان هی با هم از این خاطره ها میگیم و میخندیم والا من هیچ کاره بودم

[mozhgan.z.1368]

[QUOTE=آسد مرتضي;412126]

سلام به همه دوستان عزيز

كيا تو بچه گي هاشون اين كار رو كردند؟؟؟

راستش رو بگيد ها!!!

من كه خودم از ديوار صاف بالا ميرفتم با داداشم چه برسه به اين!!! ...يادش بخير

عاشق این کار بودم ولی الان هر کار میکنم نمیتونم انجام بدم