دیگه من مجبور شدم تا عکس واقعی رو بزارم و به تمام شایعات پایان بدم.........
من بچه ارومی هستم و فعلا قصد تلافی ندارم، ولی به موقعش تلافی میکنم.
مثلا با کلت میرم تو عروسیش، ترورش میکنم.
تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای
اومدم اینجا تو
دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
بنویسم
که امام رضا من هنوز سر حرفم هستم یادته اون کبوترو ...
من با همه ی وجودم می خوام که بیام پابوست ناامیدم نکن...
امروز برای چندمین بار عکسای حرمت رو نگاه کردم اشکام دوباره جاری شد
گاهی فکر میکنم که ...
هیچی خودت از دل من خبر داری...
..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..
آره فکر خوبیه...باید یادداشت کرد...باید نوشت یه جایی تا گم نشه....تا فراموش نشه....که یه روزی،یه جایی من قول دام که دیگه "من" نباشم....این عهدرو من بارها با خودم و با یه عزیزی بستم ولی همیشه از یادم میره...شایدم تا یکی دو روزه اول یادمه ولی یه سریا میان تو زندگیم که مجبورم میکنم فراموش کنم....و من دوباره یادم میره....
اما این بار یادداشت میکنم که فراموش نکنم که منم توی این سرنوشت از قبل نوشته شده، نقشی دارم هرچند کم اما تقدیر قابل تغییره...
آره...باید بنویسم که "تقدیر قابل تغییره"....
این روزا سردر گمم...... اول یه دو راهی ایستادم ...... یه تصمیم قرار بگیرم ،آیندم به این تصمیم وابسته اس.... منطق یه حرفی میگه دلم یه حرف دیگه ....نمیدونم چیکار کنم؟
فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …
منم یخوام بگم که چه روزای سختی دارم و بنویسم که بعدا یادم بمونه بچه ها برام دعا کنین کارم خیلی گیره دعا کنین با مشکل برخورد نکنم وگرنه نابود میشم
امروز کمی بهترم
کمی فکر جدید و///....
خوب بذار خودمو راحت کنم امروز بجای درس خوندن نشستم و یک فروشگاه کتاب درست کردم ازونجایی که خودم خیلی واسه پیدا کردن و تهیه منابع مشکل داشتم امیدوارم با این کارم کسیو کمک کرده باشم تا میان انبوه تبلیغات سردرگم نشه!
و همچنان منتظر روزهای شادم
امروز
پنج شنبه - ۹ آذر ۱۳۹۱ الخميس - ١٤ محرم ١٤٣٤ Thursday - 2012 29 November
10:49:56 PM
نتایج خوارزمی مشخص شد
http://www.mehrab123.rozblog.com/
با نام یادآور
و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت هرچی نخبه نام آور
اگرچه روزی که تو نمایشگاه خدمت عزیزان بودیم فراموش شدنی نیست
اما نوشتم که تو دفترچه یادداشت هم بمونه
به امید دیدارهای بعد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)