دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29

موضوع: داستان غم انگیز ( عروسی)

  1. #21
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن آزماینده نمایش پست ها
    عشق چطوری میاد؟؟؟

    اینکه آدم عاشق بشه دست خودشه

    یک مثال ساده

    2 یا 3 شب قبل از خواب به یکی یا یک چیزی فکر کنی ،شب چهارم خوابت نمیبره و گمان میکنی که عاشق شدی

    همین
    نه جانم...اینا عشقای کوچه بازاریه..که زودگذره..مثلا تو یه دختره رو میبینی از قیافش خوشت میاد
    دیگه این دسته خودته ک بهش فکر کنی ....توجه کن..خودت میخوای ک بهش فکر کنی..بعد با دیدن یکی دیگه قبلیرو از یاد میبری..
    اما گاهی بدونی ک بخوای یکی رو همش توی ذهنت مرورش میکنی..نگرانش میشی...بی قرارش میشی..وووووووووو...
    ببین خودش میاد توی ذهنت..دست تو نیست..
    ببین اون زمانا گذشت که دخترپسر سنتی ازدواج میکردن
    الان باید قبل از ازدواج طرفت رو کاملا بشناسی..باهاش بارها نشست و برخاست داشته باشی ...صدالبته بهتره ک خانواده ها هم از این روابط خبر داشته باشن..
    تو فردا میری با یکی ازدواج میکنی ک مورد پسند خانوادته..آدم خوبیم هستش...تو هم آدم خوبی هستی...اما همدیگرو نمیفهمید..مگه چقدر میشه از کار همدیگه گذشت کنید؟؟....
    فردا روزگار ک پیر شدی بر میگردی به عقب نگاه ک میکنی میبینی هیچ لذتی از این زندگی دو روزه نبردی..همش بدون لذت گذشته..
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  2. کاربرانی که از پست مفید پت سپاس کرده اند.


  3. #22
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    انسانیت
    نوشته ها
    1,872
    ارسال تشکر
    9,863
    دریافت تشکر: 9,333
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    محسن آزماینده's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پت نمایش پست ها
    نه جانم...اینا عشقای کوچه بازاریه..که زودگذره..مثلا تو یه دختره رو میبینی از قیافش خوشت میاد
    دیگه این دسته خودته ک بهش فکر کنی ....توجه کن..خودت میخوای ک بهش فکر کنی..بعد با دیدن یکی دیگه قبلیرو از یاد میبری..
    اما گاهی بدونی ک بخوای یکی رو همش توی ذهنت مرورش میکنی..نگرانش میشی...بی قرارش میشی..وووووووووو...
    ببین خودش میاد توی ذهنت..دست تو نیست..
    ببین اون زمانا گذشت که دخترپسر سنتی ازدواج میکردن
    الان باید قبل از ازدواج طرفت رو کاملا بشناسی..باهاش بارها نشست و برخاست داشته باشی ...صدالبته بهتره ک خانواده ها هم از این روابط خبر داشته باشن..
    تو فردا میری با یکی ازدواج میکنی ک مورد پسند خانوادته..آدم خوبیم هستش...تو هم آدم خوبی هستی...اما همدیگرو نمیفهمید..مگه چقدر میشه از کار همدیگه گذشت کنید؟؟....
    فردا روزگار ک پیر شدی بر میگردی به عقب نگاه ک میکنی میبینی هیچ لذتی از این زندگی دو روزه نبردی..همش بدون لذت گذشته..
    اینطوری هم کورکورانه نیست

    ممنون

  4. #23
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن آزماینده نمایش پست ها
    اینطوری هم کورکورانه نیست

    ممنون
    خواهش میشود...
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  5. #24
    دوست آشنا
    نوشته ها
    672
    ارسال تشکر
    1,826
    دریافت تشکر: 4,412
    قدرت امتیاز دهی
    2953
    Array
    BaAaroOoN's: جدید134

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    من با این قضیه که به خاطر یه نفر خودکشی کنی مخالفم! فردا اون دنیا اون پسره میخواد بیاد و واسه من شفاعت کنه یا......!اما با نظر دوستامون هم که میگن عشق و میتونیم با کنترل چشم مانع بشیم هم مخالفم!برا من که اصلا قیافه و تحصیلات و پول مهم نیس که بخوام با دیدن عاشق بشم!من اصن ممکنه کسیو نبینم و عاشقش بشم!اونوخ بازم واسش تجویزی دارین؟اگه دارین بگین!عشقی که با قیافه فرد مقابل ایجاد بشه ریالی نمی ارزه.......................................... ...

  6. کاربرانی که از پست مفید BaAaroOoN سپاس کرده اند.


  7. #25
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    انسانیت
    نوشته ها
    1,872
    ارسال تشکر
    9,863
    دریافت تشکر: 9,333
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    محسن آزماینده's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط سهیلا.م نمایش پست ها
    من با این قضیه که به خاطر یه نفر خودکشی کنی مخالفم! فردا اون دنیا اون پسره میخواد بیاد و واسه من شفاعت کنه یا......!اما با نظر دوستامون هم که میگن عشق و میتونیم با کنترل چشم مانع بشیم هم مخالفم!برا من که اصلا قیافه و تحصیلات و پول مهم نیس که بخوام با دیدن عاشق بشم!من اصن ممکنه کسیو نبینم و عاشقش بشم!اونوخ بازم واسش تجویزی دارین؟اگه دارین بگین!عشقی که با قیافه فرد مقابل ایجاد بشه ریالی نمی ارزه.......................................... ...
    برای عاشق شدن باید معیارهای مختلفی را در نظر گرفت

    من حرف شما را قبول ندارم

    من نمیگم قیافه برام مهمه و باید حتما کسی را از نزدیک ببینم

    ولی برای اینکه طرف مقابل را بشناسم،بایدحتما از نزدیک برخورد داشته باشم و این در مورد خیلی از آدمهای دنیا صدق میکند

    حال نمیدانم شما چطور بدون اینکه طرف مقابلت را ببینی میخواهی او را بشناسی؟؟؟

  8. کاربرانی که از پست مفید محسن آزماینده سپاس کرده اند.


  9. #26
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    نرم افزار
    نوشته ها
    158
    ارسال تشکر
    336
    دریافت تشکر: 657
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    آنجا که عشق فرمان میدهد محال سر تسلیم فرود می آورد ....................

  10. کاربرانی که از پست مفید atnhe27 سپاس کرده اند.


  11. #27
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    55
    ارسال تشکر
    233
    دریافت تشکر: 286
    قدرت امتیاز دهی
    55
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1=1+1 نمایش پست ها
    اشتباه فکر میکنیولی به همین طرز فکر ادامه بده خیلی خوبهاین بار اشتباه فکر کردنت خیلی بهت کمک میکنه
    ولی به نظر من درسته و جواب میده. اگه بخوای عاشق نشی ،میتونی جلو خیلی از فکر ها و نگاهاتو بگیری و منطقی با همه چیز بر خورد کنی

  12. کاربرانی که از پست مفید -kimia- سپاس کرده اند.


  13. #28
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    55
    ارسال تشکر
    233
    دریافت تشکر: 286
    قدرت امتیاز دهی
    55
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پت نمایش پست ها
    نه جانم...اینا عشقای کوچه بازاریه..که زودگذره..مثلا تو یه دختره رو میبینی از قیافش خوشت میاد
    دیگه این دسته خودته ک بهش فکر کنی ....توجه کن..خودت میخوای ک بهش فکر کنی..بعد با دیدن یکی دیگه قبلیرو از یاد میبری..
    اما گاهی بدونی ک بخوای یکی رو همش توی ذهنت مرورش میکنی..نگرانش میشی...بی قرارش میشی..وووووووووو...
    ببین خودش میاد توی ذهنت..دست تو نیست..
    ببین اون زمانا گذشت که دخترپسر سنتی ازدواج میکردن
    الان باید قبل از ازدواج طرفت رو کاملا بشناسی..باهاش بارها نشست و برخاست داشته باشی ...صدالبته بهتره ک خانواده ها هم از این روابط خبر داشته باشن..
    تو فردا میری با یکی ازدواج میکنی ک مورد پسند خانوادته..آدم خوبیم هستش...تو هم آدم خوبی هستی...اما همدیگرو نمیفهمید..مگه چقدر میشه از کار همدیگه گذشت کنید؟؟....
    فردا روزگار ک پیر شدی بر میگردی به عقب نگاه ک میکنی میبینی هیچ لذتی از این زندگی دو روزه نبردی..همش بدون لذت گذشته..
    به نظر من خیلی از رابطه ها پتانسیل تبدیل شدن به عشق و داره پس میشه یه انتخاب درست همراه با عشق داشت. درسته باید طرف رو بشناسی ولی به نظرم بهتره اول از همه لحاظ طرفتو محک بزنی بعد اچازه بدی دل وارد شه!

  14. 2 کاربر از پست مفید -kimia- سپاس کرده اند .


  15. #29
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط -kimia- نمایش پست ها
    به نظر من خیلی از رابطه ها پتانسیل تبدیل شدن به عشق و داره پس میشه یه انتخاب درست همراه با عشق داشت. درسته باید طرف رو بشناسی ولی به نظرم بهتره اول از همه لحاظ طرفتو محک بزنی بعد اچازه بدی دل وارد شه!
    بله عزیزم..من حرفت رو قبول دارم
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  16. کاربرانی که از پست مفید پت سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه داستان روایت کنیم؟
    توسط MR_Jentelman در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd November 2010, 08:36 AM
  2. مجموعه داستان "توپ بازي"
    توسط AreZoO در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th November 2010, 03:50 PM
  3. افغانستان، در فراز و فرود زمان
    توسط MR_Jentelman در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 16th September 2010, 04:25 PM
  4. معرفی: مروري بر مجموعه داستان گداها هميشه با ما هستند اثر توبياس وولف
    توسط *میترا* در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th October 2009, 10:50 AM
  5. معرفی: آنتو‌ن پاولوويچ چخوف
    توسط diamonds55 در انجمن مشاهیر ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st January 2009, 04:45 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •