جهان نامه هایی از جهان

[ارغنون]

«« زینت زن »»

زینت زن هیچ نباشد طلا --- گر چه بود زینتی ناب این طلا

زینت زن چیزی جداست از طلا --- ارزش آن نیست قیاص از طلا

***
زینت زن نجابت روی اوست --- چهره ی زیبا و خدا جوی اوست
زینت زن گرمی گفتار اوست --- لطافت و پاکی رفتار اوست

***
زینت زن پوشش حق جوی اوست --- حجاب او ، متانت روی اوست
زینت زن کمال گفتار اوست --- کلام گیرا و پر از دُر اوست

***

به فاطمه سفارش حیدر است --- بنت نبی و پاک پیغمبر است
حجاب در تو یادگار من است --- زینت زن تنها حجاب زن است

از جهان ...

من موندم قالب این شعر چیه!
4 مصراع اول آخرشون طلا اومده! اساسا این اسمش قافیه نیست و ردیفه پس اون دو بیت اول بی قافیه است و شعر دیگه موزون نیست.
پس آیا شعر نوست؟
نه خیر شعر رو نمیشه نو هم در نظر گرفت چون اولا مدل شعرای موزون کلاسیک نوشتیش و ثانیا این که بیتا کوتاه و بلند نشدن.

در مورد وزن همین 2 بیت
هیچ و زینتی در مکانی قرار گرفتن که باید هم وزن باشن ولی به زبان من که هم وزن نمیاد.
قیاص که نداریم شاید منظورتون قیاس بوده....
با این که کلا مفهوم شعرتون رو نمی پسندم اما همین 2 بیت رو میشه بهترتر و موزونتر و قافیه دار تر گفت....


زینت زن طلا نباشد رفیق
گر چه طلا ناب بود چون عقیق
زینت زن جدا بود از طلا
ارزش این گوهر ناب دقیق...
این کمک می کنه تا موقوف المعانی بشه و خواننده منتظر بیت بعدی شه.

4 مصراع بعدی از لحاظ قافیه مثنوی شدند!که چون خیلی معنیش بر من واضح نیست چیزی هم در موردش نمیگم.

در 4 مصراع بعدی در و گفتار با هم قافیه شدن که اصلا صحیح نیست.

4 مصراع بعدی هم که قافیه اش بهتر شده اما 4 مصراع هموزن نیستن. و حتی هجای آغازین هم هم وزن نیست.

بقیه اشعار هم همین طور بررسی میشن...

[ارغنون]

این رو با سلیقه خودم تغییر دادم...
قول و قرار من هم دیگر به خواب رفته
شاید که قلب من نیز با تیر او شکسته
***
تقصیر من نبوده- قول شکسته ی من
تقدیر من ببوده فرجام خسته ی من
***
دشوار می نماید این درک دوری او
درد است رفتن یار،تلخ است شوری او
***
ای کاش من بمیرم تا اشک او نبینم
اشکش ببینم و من در حال او چنینم
***
ای کاش باورش بوددوری او چه درد است
ای کاش باورش بود این رفتنش چه سرد است
***
ای کاش قسمت ما جوری دگر نویسند
آعاز عشق پاکم نوری دگر نویسند
***
رویش اگر چه ماه است در پشت ابر رفته
یوسف کجا شد اکنون چشمم به صبر رفته
***
خاری است بغض او گیر در لوله ی گلویم
جاری است اشک من نیز در کوزه و سبویم

با یک کم دقت میشه خیلی شعر را روان کرد.
ادامش هم با خودتون...

[Admin]

من موندم قالب این شعر چیه!
4 مصراع اول آخرشون طلا اومده! اساسا این اسمش قافیه نیست و ردیفه پس اون دو بیت اول بی قافیه است و شعر دیگه موزون نیست.
پس آیا شعر نوست؟
نه خیر شعر رو نمیشه نو هم در نظر گرفت چون اولا مدل شعرای موزون کلاسیک نوشتیش و ثانیا این که بیتا کوتاه و بلند نشدن.

در مورد وزن همین 2 بیت
هیچ و زینتی در مکانی قرار گرفتن که باید هم وزن باشن ولی به زبان من که هم وزن نمیاد.
قیاص که نداریم شاید منظورتون قیاس بوده....
با این که کلا مفهوم شعرتون رو نمی پسندم اما همین 2 بیت رو میشه بهترتر و موزونتر و قافیه دار تر گفت....

سلام
من که ادعایی ندارم ...
ولی خب شما بیشتر مثنوی حساب کنین.
دو دو تا با هم بیت ها هم قافیه هستن.
موفق باشی

با یک کم دقت میشه خیلی شعر را روان کرد.
ادامش هم با خودتون...

مطمئنا همین طوره شما می گی...
خود فردوسی و حافظ هم بعد از سرودن اشعارشون بارها اصلاحش کردن تا شده دیوان.
ما هنوز راه زیادی داریم تا بشینم ربع حافظ یا فردوسی و امثالهم ...

[hadi elec]

ببخشید من یه توضیح کوچولو درباره قافیه و اینا میدم که فکرمیکنم به دردت بخوره

تمام شعرها باید قافیه داشته باشن حتی شعر نو هم قافیه داره نه اینکه نداشته باشه اما قافیه چیه؟؟؟؟؟

قافیه: حرف یا حروفی که در پایان کلمه پایانی هر مصرع عینا تکرار بشه ولی تشکیل کلمه نده
ردیف: کلمه ای که در پایان هر مصرع عینا تکرار بشه

ما 7 نوع حرف قافیه داریم

که در شعری حتما یکی از این انواع حروف باید باشه
شعر بی قافیه شعر نیست و این تاکید درباره ردیف وجود نداره

ضمیر نمیتونه قافیه بشه
خودم---گلم

اینجا حرف م قافیه نیست

حرف قافیه حرف اصلی کلمه هست


چراغ---باغ---فراغ---داغ---دماغ
اینجا حروف ا و غ حروف قافیه هستن

بار --- غار--- دیوار---هموار---آوار---سرکار
تو اینا هم حروف ا و ر قافیه هستن


یخورده باید درباره قافیه ها دقت بیشتری داشته باشی

[hadi elec]

عشق من درد و همی درمانِ توست ---- عشق من شوق و وجودش شور توست
عشق من زیبایی آغاز توست ---- عشق من در جان من هم جان توست

***
مثلا اینجا اصلا قافیه ای وجود نداره
وقتی هم کلمه ردیف اخر تمام مصرع ها میاد نشون میده قافیه هم باید اخر 4 مصرع یه جور باشه

عشق من در دل همی ، همراه توست ---- عشق من راهی پی آغاز توست
عشق من خوابی ، پی رویای توست ---- عشق من افسانه ی بیدار توست

این هم همینطور
***

عشق من در دامن غم های توست ---- عشق من خاطره ی زیبای توست
عشق من ، هر دم دلم ، بی تاب توست --- عشق من گریان چشَم همراه توست

حالا اینجا میشه اون دو کلمه ابی رنگ رو هم قافیه دونست
ولی فقط بخاطر حرف ا و نه بخاطر حرف ی
***

عشق من یاد لب خندان توست ---- عشق من آن چشم پر باران توست
عشق من آن غربت بی تاب توست ---- مانده بی من ، در شب ِ گریان توست

اینجا قافیه بهتر شده ولی باز یه مصرع بی قافیه مونده
***

عشق من هر دم به یاد ِ ، یاد توست ---- عشق من دلواپس چشمان توست
عشق من سوز و گداز یاد توست ---- گریه هر شب ، در اتاقم یاد توست..!

***

عشق من آن پاکی چشمان توست ---- عشق من سجاده ی گریان توست
عشق من آن پاکی وجدان توست ---- عشق من در دل همیشه یاد توست

***

عشق من زیبایی چشمان توست ---- عشق من آن دیده های پاک توست
عشق من آن لحظه ی دیدار توست ---- عشق من هر لحظه ی گیرای توست

اینا هم مثل قبلیا
***

عشق من تنهایی ام با یاد توست ---- عشق من هر بیت ِ شعر ِ یاد توست
عشق من دریای سختی های توست ---- عشق من سر سبزی رویای توست

خب اینجا شما اومدی قافیه رو بصورت مثنوی قرار دادی
ولیییییییییییییییییییی
ولی وقتی قافیه اینجوری میشه دیگه نباید دوبیت دو بیت بیتها رو سوا کنی و در کل تمام بیتها باید قافیشون همینجور بشه
***

عشق من دیدار روی ماه توست ---- عشق من آغوش گرم راه توست
عشق من خوشبختی دنیای توست ---- عشق من شیرینی پایان توست

***

عشق من نیلوفر زیبای توست ---- عشق من قلب پر از دیدار توست ( اشاره به حق تعالی )
عشق من عاقبت زیبای توست ---- عشق من خوشبختی پایان توست ..!

اینجا هم همون مشکلا هست
***********************************
شما ذوقشو داری فقط میمونه بحث فنی که کاری هم نداره
خیلی راحت میشه یاد گرفت
موفق باشی

[hadi elec]

البته من حواسم به تاریخ ارسال نبود
ولی شعر گفتن رو به هر قیمتی ادامه بده و نذار از بین بره
خیلی ها ذوق ندارن و تلاش میکنن شاعر بشن
شما که ذوقشو داره 1000 پله از بقیه جلوتری
موفق باشی

[ارغنون]

البته من حواسم به تاریخ ارسال نبود
ولی شعر گفتن رو به هر قیمتی ادامه بده و نذار از بین بره
خیلی ها ذوق ندارن و تلاش میکنن شاعر بشن
شما که ذوقشو داره 1000 پله از بقیه جلوتری
موفق باشی

مثلا خود هادی با وجود کمال بی ذوقی بازم ااصرار داره!

[Admin]

سلام
دوست من آقا هادی همون طوری که بالاترش عرض کردم خود حافظ و سعدی کلا همه ی شاعر ها اول یه شعر خام رو بیرون میدن و بعدش بارها و بارها اصلاحش می کنن تا آخر میشه یه شعری که زبان زد همه میشه

من خودمم قبول دارم اکثر اشعاری که در این بخش قرار دادم خام هست ولی خب فرصت نکردم روشون بیشتر کار کنم...

ان شاء الله وقت کنم برخی هاشون رو اصلاح می کنم و مجددا در همین بخش میذارم

موفق باشید

[hadi elec]

سلام
دوست من آقا هادی همون طوری که بالاترش عرض کردم خود حافظ و سعدی کلا همه ی شاعر ها اول یه شعر خام رو بیرون میدن و بعدش بارها و بارها اصلاحش می کنن تا آخر میشه یه شعری که زبان زد همه میشه

من خودمم قبول دارم اکثر اشعاری که در این بخش قرار دادم خام هست ولی خب فرصت نکردم روشون بیشتر کار کنم...

ان شاء الله وقت کنم برخی هاشون رو اصلاح می کنم و مجددا در همین بخش میذارم

موفق باشید

اقا مصطفی گل بله من مطلبتون رو خوندم ولی خب این حرف شما درست نیست

البته از اونجایی که شما خودت گفته بودی:

از تمومی عزیزان درخواست می کنم که اگه در اشعار من ایرادی دیدن و یا نظری در مورد اشعار دارن در همین بخش نظرشون رو بگن.
با تشکر از همه.

من به خودم جرئت دادم که نقد کنم البته رسالت ادبی هم همین رو ایجاب میکرد

ببین شما وقتی میخوای به زبان انگلیسی صحبت کنی باید اطلاعات خوب داشته باشی و نمیتونی هر چیزی بگی و بعد هم ادعا کنی که داری انگلیسی صحبت میکنی
هر چیزی اصول و قواعد خودشو داره

تمام دوستانی که علاقه به سرایش شعر دارن باید این نکته رو بدونن که اول باید مطالعه کنن و بعد شروع به شعر گفتن کنن
این ادبیاتی هزار و اندی سال قدمت داره با این ناشیگری ما صدمه میبینه
هر کسی میتونه تو یه دفتری مطلباشو بنویسه و یا حتی منتشر کنه ولی نه به اسم شعر
این همه اصول و قواعد الکی نیستن که ما بی توجه به همشون بیایم و کار خودمونو بکنیم و اصرار هم داشته باشیم


هیچ وقت شاعری شعر خامی بیرون نمیده که بعدا بخواد اصلاحش کنه
بلکه اول تمام اصلاحات رو انجام میده و بعد منتشر میکنه
چیزی به نام شعر خام وجود نداره والا

خب بله واقعا زمان هم نیاز داره

دوستان عزیز این ادبیاتی که الان وجود داره در واقع به مدد نظم و نثر هست که حیاتش ادامه داره پس چه بهتر که با رعایت اصوا بر بقائش کمک کنیم

مطالعه کنید

شعر زیاد بخونید

تو جلسات شب شعر شرکت کنید

مشورت بگیرید

بخواهید که نقد بشید

و سلیقه ای برخورد نکنید

به امید پر بار تر شدن روز به روز ادبیات این مملکت که بخشی از هویتش هم هست
فکر کنم خانم باستان شناس هم حرفمو تایید کنن

به هر حال شما ذوقشو داری پس چه بهتر که در راه درستش مصرف کنی دوست عزیز

ان شا الله که موفق باشی

[Admin]

من به خودم جرئت دادم که نقد کنم البته رسالت ادبی هم همین رو ایجاب میکرد

ببین شما وقتی میخوای به زبان انگلیسی صحبت کنی باید اطلاعات خوب داشته باشی و نمیتونی هر چیزی بگی و بعد هم ادعا کنی که داری انگلیسی صحبت میکنی
هر چیزی اصول و قواعد خودشو داره

تمام دوستانی که علاقه به سرایش شعر دارن باید این نکته رو بدونن که اول باید مطالعه کنن و بعد شروع به شعر گفتن کنن
این ادبیاتی هزار و اندی سال قدمت داره با این ناشیگری ما صدمه میبینه
هر کسی میتونه تو یه دفتری مطلباشو بنویسه و یا حتی منتشر کنه ولی نه به اسم شعر
این همه اصول و قواعد الکی نیستن که ما بی توجه به همشون بیایم و کار خودمونو بکنیم و اصرار هم داشته باشیم

سلام
آقا هادی اتفاقا برای اینکه این قواعد برداشته بشه شعر نو بیرون اومد ...

نمیشه گفت هر متن ادبی که قواعد شعر از نظر بعضی ها رو نداره شعر نیست.

شعر به متن ادبی گفته میشه که دارای وزن خاصی باشه ... و این وزن شامل قافیه و ردیف و ... نمیشه.

صرفا آهنگ اون مطرح هست.