پیر شالیار که یکی از روحانیان بزرگ زرتشتی بوده است که به تبلیغ دین زرتشت می پرداخته و بعدها به دین اسلام گرویده.پیرشالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مُغان آیین زردشت بوده که در اورامان میزیسته است، در افسانه های مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره ای به نام «پیر شالیار» هست كه می گویند صاحب كرامات بوده است. از جمله این كرامات عجیبی كه درباره او روایت می كنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا است كه «پیر شالیار» او را شفا می دهد. ماجرا از این قرار بوده است كه «شاه بهار خاتون» كر و لال است و تمام طبیبان از مداوای او عاجز می مانند تا اینكه آوازه «پیر شالیار اورامی» به بخارا می رسد. پادشاه بخارا هم شرط كرده است كه هر كسی دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی آورد؛ بالاخره عموی پادشاه با عده ای از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه می افتند تا دختر را به نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی كه نزدیك روستای «اورامان تخت» می رسند گوش های دختر به طوری آنی شنوا می گردند و وقتی هم به نزدیكی های خانه «پیر شالیار» می رسند صدای نعره دیوی توجه آنها را جلب می كند و سریع دیو از تنوره ای كه هم اكنون اهالی به آن «تنوره دیوها» می گویند و نزدیك خانه «پیر شالیار» هست، بر زمین می افتد و كشته می شود، در این اثنا زبان «شاه بهار خاتون» هم باز می شود و شروع به صحبت كردن می كند. پادشاه دخترش را به عقد وی در می آورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و بهار خاتون برپا میکنند که مراسمی که امروز برگزار برگزار می شود سالگرد همان روز است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)