دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

  1. #1
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

    ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

    --------------------- ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل

    ----------------------------- نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا

    ذوالقرنین با سعی و تلاش و جهاد فتوحات خود را گسترش داد تا به سرزمینی بین دوکوه سر به فلک کشیده رسید.در این سرزمین مردمی در آسایش زندگی میکردندکه زبان تکلم آنها مفهوم نبود.در جوار آنان قومی وحشی و ستمگر میزیستند.این قوم وحشی و متجاوز و در عین حال گمراه کننده کسی نبودند جز قوم یاجوج و ماجوج.

    مردم چون دریافتند که ذوالقرنین پادشاهی نیرومند و مقتدر است و حدود سلطنت او گسترده و سپاهیانش فراوانند به او پناه بردند و از وی خواستند تا بین آنها و یاجوج و ماجوج سدی بنا کند و سرزمین ایشان را از یکدیگر جدا سازد و از تجاوز و تعدی ایشان جلوگیری نمایدزیرا یاجوج و ماجوج اقوامی بودند که ظلم و ستم با طینت و سرشت آنان آمیخته شده و شمشیر و نصیحت قادر به تسلیم کردن آنان نبود.سپس آن قوم در ادامه ی خواهش خود گفتند: حاضریم برای بنای سد تو را یاری دهیم و هزینه آن را در اختیار تو بگذاریم.

    ذوالقرنین که خدا ذات او را با نیکی سرشته و خلقت وی را با خیر آمیخته بود و گنجهای زمین و منافع آن را در اختیار وی قرار داده بود خواهش آنان را پذیرفت و اموال آنان را نیز بازگرداند و گفتآنچه خدا به من عطا فرموده بهتر است)). سپس از آنان خواست تا به وی کمک کنند و در عمل سد سازی کمک نمایند تا کا را شروع نماید.

    مردم برای ذوالقرنین مقدار زیادی آهن و مس و چوب و ذغال آماده ساختند ذوالقرنین قطعه های آهن را در بین دو کو میگذاشت و اطراف آن را ذغال و چوب می نهاد آنگاه آتش را روشن میکرد و مس ذوب شده را در مفاصل و منافذ آن جاری میساخت و بدین طریق سد بزرگ و محکمی بین دو کوه بوجود آوردند تا یاجوج و ماجوج نتوانند از آن بالا روند و یا از آن عبور کنند و بدین طریق خداوند قومی را که گرفتار ظلم و ستم بودند را آسایش و راحتی بخشید و از شر یاجوج و ماجوج رهانید. ذوالقرنین چون دید سد محکم و بزرگی ساخته از صمیم قلب گفت:

    ((این از لطف و رحمت خدای من است و هرگاه و عده ی پروردگار من فرا رسد این سد را با زمین یکسان خواهد ساخت و البته وعده ی پروردگار من حق است)) سوره ی کهف آیه ی 98

    اما اینکه یاجوج و ماجوج چه کسانی بودند نیاز به بحثی بسیار طولانی دارد.

    یاجوج و ماجوج از نسل چه کسی بودند؟

    در روایات آمده است که بعد از حادثه ی طوفان نوح علیه السلام بر وی سه فرزند باقی ماند: سام حام و یافث

    از سام اعراب و عجم ها متولد گشت که اکثر پیغمبران از آن دسته بودند. همه سفید روی و نیکخوی عالم و دانشمند و با فضیلت بودند. وسط زمین از آن او بود که عبارت است از بیت المقدس-نیل-فرات-دجله و سیحون و جیحون.

    از حام همه سیاه پوست بیرون آمدند.گبشیان-زنگیان و هندیان که اکثرآ کافر و ظالم شدند. علت آن را گفته اند که نوح به پیروانش فرمود که در کشتی با همسران خود جماع نکنند حام نافرمانی کرد نطفه اش را گردانید و سیاه شد و قسمت غربی نیل و ماورای سیحون از آن او بود.

    از یافث ترک و سقلابی و یاجوج و ماجوج به عمل آمدند که بیشتر اهل چین و ژاپن و ترک میباشند. ماورای تیسفون تا مجرای صیام از آن او بود.

    گویند که آنان(یاجوج و ماجوج) همه روزه در حال کندن دیوار و سدی که توسط ذوالقرنین ساخته شد میباشند و چون کمی از آن میماند تا به اتمام برسد خسته میشوند و میگویند:بیایید شب را استراحت کنیم و بعد فردا کار را ازپیش گیریم. چون صبح میشود میبینند که آن سد به قدرت خداوند دوباره سالم شده,پس آنان دوباره آغاز به کار میکنند و این به همین منوال پیش میرود تا در آخرالزمان فرزندی از آنان متولد میشود که چون شروع به کندن منیماید و شب فرا میرسد میگوید:برای امروز کافی است باشد فردا انشا الله دوباره شروع به کار میکنیم.

    چون روز بعد فرا رسد میبینند که سد به همان وضع دیروز باقی مانده و آنگاه به بیرون خروج میکنند و خرابی زیادی را به بار میاورند.....و این یکی از نشانه های نزدیک شدن قیامت است.

    به ترجمه ی آیات 83 تا 98 سوره کهف که توسط دوست عزیزمان مهدی آقا-که وبلاگ راه راه را اداره میکنند-تهیه شده توجه فرمایید:

    و (محمد) تو را از ذوالقرنین می پرسند، بگو: اینک از وی خبری و سخنی بر شما می خوانم. ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب (رسیدن به) هر چیزی را در اختیارش نهادیم. او نیز از این اسباب بهره برد. تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو می رود و در آنجا قومی را یافت. گفتیم ای ذوالقرنین آنها را مجازات می کنی و یا روش نیکی در مورد آنها اتخاد می کنی؟ گفت: آنکس را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش باز می گردد و خدا او را مجازاتی شدیدتر خواهد کرد. و کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت و ما نیز بر او آسان می گیریم. سپس بار دیگر از اسبابی که در اختیارش گذاشتیم بهره گرفت تا به خاستگاه خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر مردمی طلوع می کند که در برابر تابش آفتاب پوششی برای آنها قرار نداده بودیم. آری اینچنین بود و ما از امکاناتی که نزد ذوالقرنین بود آگاهی داشتیم. باز اسبایی که در اختیار داشت را استفاده کرد و همچنان به راه خود ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو کوه مردمی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند. او را گفتند: ای ذوالقرنین! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند، آیا ممکن است ما پاداشی برای تو قرار دهیم و تو میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟ ذوالقرنین گفت: آنچه که پروردگارم در اختیار من گذارده از پیشنهاد شما بهتر است. مرا با نیرو بدنی خود یاری دهید تا میان شما و آنها سد محکمی بسازم. قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آنها را روی هم بچینید تا زمانی که میان دو کوه پوشانده شود. آتش ییافروزید و در آن بدمید. آنها دمیدند تا قطعات آهن سرخ و گداخته شد، سپس گفت: اکنون مس مذاب بیاورید تا به روی آن بریزیم. سرانجام سد قدرتمندی ساخت که قوم یاجوج و ماجوج قادر نبودند از آن بالا روند یا در آن رخنه کنند.
    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  2. 2 کاربر از پست مفید Admin سپاس کرده اند .


  3. #2
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

    قرآن کريم هنگامي که داستان ذوالقرنين بيان مي­کند در ادامه آن مي­گويد ذوالقرنين در سفر سوم خود، به تنگه‏اى ميان دو کوه رسيد و با قومى روبه رو شد که زبان نمى‏دانستند. آن قوم از فتنه و فساد قوم يأجوج و مأجوج به ذو القرنين شکايت کردند و از وى خواستند که ميان آن­ها و آن قوم سدّى ايجاد کند تا آن­ها از تهاجم آن قوم در امان باشند. آن­ها گفتند که حاضرند هزينه اين کار را هم پرداخت کنند.

    ذو القرنين پيشنهاد ساختن يک سدّ را پذيرفت؛ ولى کمک مالى آنان را نپذيرفت و گفت: آن­چه خدا به من داده است براى من بهتر است و از آنان خواست که با نيروى انسانى به او کمک کنند و گفت قطعه‏هاى آهن بياورند و با آن، ميان دو کوه را پر کرد و دستور داد که با کوره‏ها بر آن بدمند و آنان دميدند و آهن کاملاً سرخ شد، سپس به شکاف‏هاى آن مس گداخته ريختند و چنان سدّ محکمى ايجاد شد که يأجوج و مأجوج نتوانستند از آن عبور کنند و ذوالقرنين شادمان از اين موفقيت گفت: اين رحمت پروردگار من است. وقتى وعده او فرا رسد، آن سدّ درهم ريخته مى‏شود و وعده پروردگار من حق است.[1]

    به طورى که مورّخان و مفسران گفته‏اند، منظور از آن تنگه، تنگه‏اى است که در کوه‏هاى قفقاز وجود داشت، همان­جايى که رشته کوه‏هايى ميان درياى خزر و درياى‏ سياه مانند يک ديوار طبيعى کشيده شده و جنوب و شمال را قطع مى‏کند و فقط يک تنگه در ميان آن وجود دارد که امروز به تنگه داريال معروف است و در نزديکى تفليس و ماوراى قفقاز قرار دارد. هم اکنون نيز بقاياى ديوار آهنى در اين نواحى هست و مسلماً بايد همان سدّ کورش باشد. در سدّ ذوالقرنين گفته مى‏شود که آهن زياد به کار رفته و ميان دو کوه ساخته شده است، معبر داريال هم ميان دو کوه بلند واقع شده و اين سدّ نيز که آهن زيادى در آن ديده مى‏شود، در همين درّه وجود دارد.[2]

    شايد بتوان گفت که مورّخان‏ تقريباً اتفاق نظر دارند که سدّ يأجوج و مأجوج در شمال ايران و در منطقه قفقاز است و ذوالقرنين آن را براى مهار کردن اقوام وحشى شمال که يأجوج و مأجوج ناميده مى‏شدند بنا کرد.

    درباره يأجوج و مأجوج هم سخنان بسيارى گفته شده است. ظاهر اين است که آن­ها اقوامى وحشى بودند که در شمال درياى خزر زندگى مى‏کردند و از منطقه قفقاز به سوى آذربايجان و ايران سرازير مى‏شدند و تاخت و تاز و غارتگرى و کشتار مى‏کردند. اين اقوام را يونانيان «سيت» يا «سکا» مى‏ناميدند و آن­ها همان قوم «منگوک» يا «منچوک» يا «منغول» بودند که اصل آن­ها از مغولستان در شمال شرقى دنياى آن روز بود. ظاهراً اين اقوام از سواحل شمالى درياى خزر عبور مى‏کردند و از ناحيه قفقاز به سوى ايران سرازير مى‏شدند.[3]

    هرودوت مى‏گويد: قبايل سيت از بند قفقاز آمده و آبادى‏هاى دامنه را به غارت مى‏گرفتند.[4]

    با توجه به اين که در عهد عتيق و جديد نام گوگ و مگوگ در نسخه عبرى و جوج و مأجوج در ترجمه فارسى آمده است و آن­ها قومى شرور معرّفى شده‏اند، نبايد ترديد کرد که دو کلمه يأجوج و مأجوج که در قرآن آمده ريشه عبرى دارند و درست کردن اشتقاق عربى براى آن­ها صحيح نيست و اين که بعضى‏ها اين کلمه را از «اجّ النار» به معناى شعله‏ور شدن آتش مشتق دانسته‏اند، نظرى دور از صواب است.

    شباهت روشنى که ميان واژه مگوگ يا مأجوج با واژه مغول وجود دارد و نيز تصريح به اين که اين قوم از شمال سرازير مى‏شدند و جمعيتى بسيار داشتند، تقريباً سخن کسانى را که اين قوم را همان قوم مغول مى‏دانند تقويت مى‏کند. در تاريخ هم بارها قوم مغول به سرزمين‏هاى همسايه و حتى سرزمين‏هاى دور هجوم برده‏اند و تهاجم و تاخت و تاز در خوى آن­هاست.

    چنين مى‏نمايد که قوم مغول از سرزمين اصلى خود که در شمال شرقى درياى خزر است گاهى به چين و شبه قاره هند هجوم مى‏بردند و گاهى هم از دو طرف درياى خزر به ما وراء النهر و آذربايجان و ارمنستان حمله مى‏کردند و ديوار چين در شرق و سدّ ذوالقرنين در غرب براى مهار کردن آن­ها ساخته شده است.

    مطلبى که در اين­جا باقى مى‏ماند و تأمل بيش­ترى را مى‏طلبد، اين است که در آيه آخر از آيات مربوطه به ذوالقرنين از زبان او سخنى نقل شده که از آن چنين بر مى‏آيد که اين سدّ تا قيامت که روز وعده الهى است پابرجا خواهد بود و در آن هنگام درهم کوبيده خواهد شد و يأجوج و مأجوج تا قيامت با اين سدّ مهار شده‏اند.

    همچنين در آيه ديگرى از قرآن کريم چنين مى‏خوانيم: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ کَفَرُوا؛[5] تا وقتى که يأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنان از هر بلندى به شتاب بيرون آيند و آن وعده راست (رستاخير) نزديک شود. پس ناگهان ديدگان کافران خيره شود.»

    از اين آيه فهميده‏اند که يأجوج و مأجوج تا نزديکى روز قيامت بسته شده‏اند و در آن هنگام باز خواهند شد و از هر سوى سرازير خواهند شد.

    حال اين سؤال پيش مى‏آيد که اکنون همه جاى کره زمين شناخته شده است و به وسيله زمين و هوا همه جا با هم ارتباط دارند و ما جايى را سراغ نداريم که جمعيت انبوهى در پشت يک سدّ آهنى محصور شده باشند و نتوانند از آن­جا بيرون آيند.

    ديگر اين که اگر يأجوج و مأجوج همان قوم مغول است، همان­گونه که بسيارى از محققان گفته‏اند، اين قوم پس از برپايى سدّ ذوالقرنين، در طول تاريخ بارها به کشورهاى همسايه هجوم بردند که يک نمونه آن تهاجم آنان به ايران در قرن هفتم هجرى بود و به گفته يک مورّخ «کشورگشايى‏هاى مغول در قرن سيزدهم ميلادى (يا قرن هفتم هجرى) جهان را زير و زبر کرد. مغول‏ها کره زمين را از آلمان تا کره زير پا گذاشتند و بخش بيش­ترى از دنياى قديم را به لرزه در آوردند و دگرگون ساختند.»[6] و اکنون قوم مغول در سرزمين اصلى خود مغولستان به آزادى زندگى مى‏کنند.

    در پاسخ اين سؤال مى‏گوييم: به نظر مى‏رسد که اين برداشت از آيات قرآنى که‏ گويا يأجوج و مأجوج تا قيامت در پشت آن سدّ محصور شده‏اند، برداشت درستى نيست و قرآن بر آن دلالت ندارد. اين­که از قول ذوالقرنين نقل شده که اين سدّ تا روز آمدن وعده الهى يعنى تا قيامت پا برجاست و در آن هنگام درهم خواهد ريخت، منظور اين نيست که قوم يأجوج و مأجوج هم تا آن زمان پشت اين سدّ خواهند ماند، بلکه منظور محکم بودن آن سدّ است که تا قيامت پابرجا خواهد بود و در قيامت که کوه‏ها از هم متلاشى مى‏شوند آن سدّ هم متلاشى خواهد شد و قوم يأجوج و مأجوج در آن عصر نمى‏توانستند از آن سدّ عبور کنند و اين مانع از آن نيست که در عصرهاى بعدى از آن­جا يا جاى ديگر هجوم کنند و همان­گونه که گفتيم قوم مغول پس از عصر ذوالقرنين بارها به سرزمين‏هاى ديگر هجوم کرده‏اند.

    بنابراين، منظور ذوالقرنين فقط پابرجايى آن سدّ تا قيامت است و اکنون هم آن سدّ پابرجاست و اگر ما ن‏توانيم آن را پيدا کنيم شايد بدان جهت است که در طول زمان زير خاک‏ها مدفون شده است.[7]

    و اما درباره آيه سوره انبياء بايد بگوييم که منظور از گشوده شدن يأجوج و مأجوج شکسته شدن آن سدّ نيست و ضمير «فتحت» به خود يأجوج و مأجوج بر مى‏گردد و صحبتى از سدّ در ميان نيست و اين پيشگويى قرآن به اين معناست که نزديکى‏هاى قيامت قوم يأجوج و مأجوج قدرت مى‏يابند و داراى جمعيتى انبوه مى‏شوند و به همه جا حمله مى‏کنند.[8] بنابر اين قوم يأجوج و مأجوج – که همان مغول هستند – تا قيامت وجود خواهند داشت و در نزديکي­هاي قيامت باز قدرت پيدا مي­کنند و همه جا حمله مي­کنند.

    منابع: http://alihashemiii.parsiblog.com
    http://www.smahdi.blogfa.com
    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  4. کاربرانی که از پست مفید Admin سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •