دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: حقیقت را چگونه به فرزندخوانده‌مان بگوییم؟

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    chemistry
    نوشته ها
    4,101
    ارسال تشکر
    14,444
    دریافت تشکر: 12,376
    قدرت امتیاز دهی
    1152
    Array

    Smile حقیقت را چگونه به فرزندخوانده‌مان بگوییم؟

    پای حرف‌های بدری‌السادات بهرامی روان‌شناس و مشاور خانواده میلاد و سارا از دوستان قدیمی ما هستند. خوب یادم هست که با چه عشق و علاقه‌ای تلاش می‌کردند موانع را پشت سر بگذارند و به هم برسند. از جشن ازدواج‌شان ۵ سال می‌گذرد. ۳ سال است که به هر دری می‌زنند، نمی‌توانند بچه‌دار شوند. هر دو عاشق بچه هستند و دکترشان می‌گوید هر دو سالم‌اند اما نمی‌توانند بچه‌دار شوند. به میلاد گفتم: «چرا یک بچه را به فرزندی نمی‌گیرید؟ اگر دوست داشته باشید حتی می‌توانید از شیرخوارگی او را بپذیرید.» گفت: «نه! هیچ‌کس بچه خود آدم نمی‌شود؛ هر چه باشد، بچه مردم است و بزرگ که شد به سراغ پدر و مادر واقعی خودش می‌رود و دوباره تنها می‌شوی!» سارا هم نظر مشابهی دارد ولی می‌گوید: «اگر میلاد موافق باشد، به شهری دیگر می‌رویم و هرگز به کسی نمی‌گوییم آن بچه، بچه ما نبوده. فکر می‌کنم حتی بچه هم نباید هیچ‌وقت از این راز باخبر شود.» خلاصه، نتوانستم آنها را متقاعد کنم. تازگی‌ها باخبر شدم که تصمیم دارند از هم جدا شوند. هر دو به خاطر این سردرگمی بیمار شده‌اند. یک روز می‌گویند تا آخر عمر بی‌بچه زندگی می‌کنیم و روز دیگر ساز جدایی را کوک می‌کنند. نمی‌دانم چرا راه‌حل به این خوبی را نادیده می‌گیرند؟ اگر من جای آنها بودم قطعا فرزندخوانده‌ای قبول می‌کردم و مطمئن بودم پاسخ محبتی که در گذر سال‌های سال نثارش می‌کنم با محبت و عشق خواهد داد و می‌پذیرد که من والد واقعی‌اش هستم و هرگز به عشق والد بودن‌ام مشکوک نمی‌شود و ترک‌ام نخواهد کرد. شاید هم من اشتباه می‌کنم. نمی‌دانم. نظر دکتر بدری سادات بهرامی را در همین زمینه جویا شده‌ایم. با ما همراه شوید.


    ● در مطب مشاور
    اولین نکته‌ای که همه ما باید بدانیم این است که رنج و زحمت و تلاشی که برای پرورش یک بچه متحمل می‌شویم باعث می‌شود احساس والد و فرزندی به وجود بیاید؛ نه صرفا طی مراحل بارداری و زایمان بچه. دلیل این مدعا‌ آن است که به وضوح می‌توان متوجه شد والدینی که جنین خود را در ماه‌های آخر بارداری سقط می‌کنند و درواقع فرزندشان را از دست می‌دهند، پس از مدتی کوتاه آن را فراموش می‌کنند، در حالی که احساس آنها مثل والدینی که فرزند از دست داده‌اند، نیست. این افراد هیچ‌گاه آن بچه را ندیده‌اند و با او رابطه برقرار نکرده‌اند و چون احساس و رابطه والد و فرزندی هنوز شکل نگرفته بوده، تحمل آن آسان‌تر است.
    این موضوع حتی در حیوانات هم مصداق دارد. گاهی اوقات بچه‌های حیوانات، به دلیل شرایطی با یک حیوان دیگر که آنها را پرورش و غذا داده، رشد می‌کنند و با کمال تعجب می‌بینیم رابطه والد و فرزندی بین آنها برقرار می‌شود. حتما بچه‌ گربه‌هایی که توسط سگ غذا داده شده‌اند را دیده‌اید که چه طور به دشمن خود علاقه‌مندند و مهربانی‌های مادرانه را در او می‌جویند، بنابراین با اطمینان خاطر باید بپذیریم که صرف بارداری و زایمان یک نوزاد دلیل بر شکل‌گیری احساس والد و فرزندی نیست و نباید لفظ پدر و مادر واقعی تنها برای والدین بیولوژیک به کار برده شود. چه بسیارند بچه‌هایی که والدین بیولوژیک خود را غیرواقعی و پدر و مادری که آنها را پرورش داده‌اند، اصلی و واقعی خطاب می‌کنند.
    به زوجینی که به دلایل متعدد بچه‌دار نمی‌شوند، به عنوان یک راه‌حل بسیار خوب پیشنهاد می‌کنم با پذیرش یک فرزندخوانده از تمام احساسات و لذت‌های والد بودن بهره‌مند شوند. بنابراین اگر به دلیل ناباروری یا دلایل دیگر مثل مشکلات ژنتیکی نمی‌توانند از هم بچه‌دار شوند، توصیه می‌کنم به جای فکر کردن به راه‌حل‌هایی مانند طلاق و یا ازدواج مجدد به صورت موقت و تنها برای بچه‌دار شدن، بچه‌ای را به فرزندخواندگی بپذیرند و به کودکی که هیچ پناه و حامی ندارد، پناه داده و او را زیر چتر حمایتی خانواده خود ببرند. اجازه بدهید اضافه کنم که پذیرش فرزندخواندگی مزیت‌هایی هم دارد.
    اولا اینکه والدین می‌توانند آن بچه‌ای را که می‌خواهند انتخاب کنند. کودکی که از نظر جنسیت، مشخصات ظاهری و حتی رنگ پوست و یا سن، مطابق با خواست آنها خواهد بود، در حالی که هیچ کدام از والدین نمی‌توانند مشخصات فرزند خود را انتخاب نمایند؛ مثلا فرزندی داشته باشند که دوران نوزادی که معمولا همراه با دردسرهای بیشتری برای والدین است را سپری کرده باشد. تجربه ثابت کرده است که وقتی پس از مدتی این بچه‌های انتخاب شده با والدخوانده‌های خود زندگی می‌کنند از نظر ظاهری به آنها شبیه می‌شوند، به طوری که غریبه‌ها اجزای چهره آن بچه را به یکی از والدین شبیه می‌کنند و این نشان می‌دهد شرایط زیستی و محیطی در این مورد موثر است. در اینجا تنها مزیت بچه‌های بیولوژیک آن است که ترکیب ژنتیکی خود را از والدین خود گرفته‌اند و به غیر از این تمام موارد در فرزندخوانده‌ها هم دیده می‌شود.
    دومین مزیت فرزندخوانده‌ها این است که بچه‌های خود شما معمولا این تفکر را دارند که چون آنها را به وجود آورده‌اید موظف‌اید آنها را بزرگ کنید و همه امکانات لازم را در اختیارشان قرار دهید. حتی شاید بارها اتفاق افتاده باشد که کم و کاستی‌های شرایط زندگی را به رخ والدین می‌کشند اما یک فرزندخوانده می‌داند که والدین غیربیولوژیک او، او را بزرگ‌ کرده‌اند و این لطف و مهربانی را ارج می‌نهند. معمولا وقتی با فرزندخوانده‌ها صحبت می‌کنیم، می‌بینیم بسیار قدردان زحمات والدخوانده‌های خود هستند و هرگز به نقیصه‌ها توجهی نمی‌کنند. شاید بتوان این‌طور گفت که در برآورد کلی ارزیابی آنها از والدین مطلوب‌تر است و در نتیجه احساس خوشبختی بیشتری دارند. مشاهده این حس خوشایند و رضایت آنها از زندگی، می‌تواند برای شما که والدخوانده آنها هستید و آنها را پرورش داده‌اید، رضایت‌بخش باشد. اینکه حس می‌کنید او باور دارد چه‌قدر دوست‌اش دارید و همه این سال‌ها تلاش کرده‌اید در راه رشد او از هیچ چیزی فروگذار نکنید، با چه چیزی قابل مقایسه است؟ اما پذیرش یک کودک و قبول مسوولیت او آداب و شرایطی دارد که لازم است حتما قبل از تصمیم به چنین کاری از آن مطلع باشید.


    ● ۵ شرط پذیرش فرزند خوانده
    ۱) مهم‌ترین شرط، آمادگی کامل زوجین برای پذیرش یک بچه است که باید تمام مسوولیت‌های او را تا آخرین مراحل رشدش بر عهده بگیرند. زن و شوهر باید آمادگی فرزنددار شدن را داشته باشند، گویا تصمیم دارند باردار شوند، نه اینکه با تفکر یک سرگرمی یا صرفا برای ثواب بردن به صورت گذرا و موقتی به این پدیده نگاه کنند. فرزندخواندگی یک مفهوم مهم، واقعی و ارزشمند است.
    ۲) دومین مساله این است که باید بدانند برای چه می‌خواهند این بچه را به فرزندخواندگی بپذیرند و چه احساسی نسبت به او خواهند داشت. اگر نسبت به این موضوع اشراف کامل نداشته باشند، پس از مدتی مجبور خواهند شد بچه‌ را به مکان اول‌اش برگردانند و این اقدام ضربه روحی شدیدی به آن بچه وارد می‌کند. به خصوص اگر در سنین پایین باشد.
    ۳) نکته سوم که نباید مورد غفلت قرار گیرد بررسی همه جانبه وضعیت کودکی است که می‌خواهند سرپرستی‌اش را بپذیرند. اینکه چه بچه‌ای می‌خواهید؟ از چه جنسی؟، از چه نژاد و قومیتی؟ و با چه ویژگی‌های خانوادگی بسیار مهم است. برخی از زوجین ترجیح می‌دهند بچه‌های بازمانده از سوانح را انتخاب کنند تا وقتی در آینده در مورد پدر و مادر بیولوژیک بچه واقعیت را می‌گویند، به راحتی توضیح دهند که پدر و مادرش در سانحه تصادف، زلزله و ... فوت کرده‌اند و این موضوع را ختم کنند. گاهی اوقات هم زوجین ترجیح می‌دهند فرزندخوانده خود را از فامیل انتخاب کنند. عقیده آنها بر این است که با پذیرش چنین فرزندی از میان خویشان خود، ترکیب ژنتیکی و خصوصیات ذاتی او را می‌دانند، از بیماری‌های احتمالی ژنتیکی او باخبر خواهند بود و خلاصه خیال‌شان راحت‌تر است. افراد بسیاری را می‌شناسیم که از خواهر یا برادر خود خواسته‌اند فرزندی را به نام آنها و به قصد اینکه بلافاصله پس از تولد تحویل‌شان بدهد، به وجود آورند. این حالت شرایطی شبیه به رحم‌های اجاره‌ای را برایشان تداعی می‌کند.
    ۴) شرط چهارم که قبل از پذیرش فرزندخوانده باید از آن مطلع باشیم آن است که قرار بگذاریم این واقعیت را به بچه بگوییم. بهترین زمان برای بیان این واقعیت موقعی است که بچه‌ها در کودکی ثانویه هستند؛ مثلا حدود ۷ تا ۱۱ سالگی باید موضوع را کم‌کم و در قالب قصه به بچه‌ها بگویید. گفتن داستان جوجه اردک زشت و آماده کردن ذهن کودک برای بیان واقعیت می‌تواند نمونه‌ای از هزاران راهی باشد که باید به کار بگیرید و بگویید ما تو را خیلی دوست داریم و خواهیم داشت. برخی از محققان معتقدند بهتر است در کودکی اولیه (۲ تا ۵ سالگی) به بچه‌ها گفت اما اغلب محققان با این نظر مخالف‌اند؛ چون بچه در این سن خیلی کوچک و آسیب‌پذیر است. دلیل عجله والدین و برخی محققان آن است که نمی‌خواهند بچه‌های فامیل که ضمن گفتگوی والدین خود این موضوع را فهمیدند، به کودک آنها واقعیت را بگویند. اگر کودک، از زبان شما با همان کلام مهربان و در کمال آرامش مطلع شود می‌تواند به خوبی از خودش دفاع کند و دچار شوک نشده و ضربه عاطفی هم نمی‌خورد. تجربه من و همکاران‌ام نشان داده است با وجود تمام مراقبت‌هایی که والدین می‌کنند به هر حال افرادی هستند که موضوع را به گوش فرزند شما می‌رسانند. حتی اگر فرزندتان به این مساله پی نبرد، باید حتما قبل از ازدواج‌اش موضوع را بداند و این حق مسلم او و همسر آینده‌اش است. به تعویق انداختن این مساله گاهی باعث می‌شود بچه‌ها در سن نوجوانی و جوانی به این واقعیت پی ببرند و توأم شدن این مساله با بحران‌های خاص بلوغ برایشان سخت‌تر از وقتی است که کودک هستند.
    ۵) شرط پنجم، نگرانی و ترس را از خودتان دور کنید و به امید خدا در اولین فرصت، جستجو برای یافتن فرزند دلخواه‌تان را شروع کنید. باور کنید می‌توانید از این بچه‌ها در هر شرایطی که باشند یک انسان موفق بسازید و از اینکه آن فرد موفق، فرزند شماست، لذت ببرید. تجربه سال‌ها مشاوره به من و همکاران‌ام نشان داده است احساس این بچه‌ها قبل و بعد از فهمیدن این موضوع نسبت به والدین غیربیولوژیک خود هیچ تغییری نمی‌کند. حتی مواردی را داشته‌ایم که درست هم‌زمان با ازدواج آن بچه به او گفتیم که والدین او پرورش دهنده‌اش بودند نه به وجود آورنده او و دیده‌ایم با وجود مطلع شدن از واقعیت، باز هم با کمال میل و علاقه والدین غیربیولوژیک خود را واقعی نامیده و به والدین بیولوژیک خود حس خاصی ندارد. بد نیست قبل از پذیرش یک بچه‌، در صورتی که نگرانی‌های بی‌مورد دارید با روان‌شناس یا مشاور صحبت کنید.


    ● نسخه‌ای حتی برای من و شما
    در پایان می‌خواهم به همه زن و مردهای خوشبختی که سال‌هاست در کنار هم زندگی کرد‌ه‌اند و ثمره زندگی مشترک‌شان یک یا چند فرزند است پیشنهادی بدهم. اگر هنوز در خودتان انرژی جوانی و شادابی حس می‌کنید، اگر توان عاطفی، روانی و مالی مناسبی دارید می‌توانید با پذیرش یک دختر یا پسر (در صورت تمایل از جنسی که نداشته‌اید) به فرزندی، به او کمک کنید تا طعم کانون گرم خانواده را بچشد، به ویژه زوجینی که به دلیل ازدواج فرزندان‌شان یا مهاجرت‌ آنها برای تحصیل یا زندگی به خارج از کشور، اکنون با آشیانه خالی مواجه هستند می‌توانند همدمی برای خود به خانه بیاورند و از مبادله عشق و محبت با او دوباره شور و شوقی به خانه ساکت خود بدهند. نمی‌دانم چرا با اینکه ما ایرانی‌ها چه از نظر انسانیت و فرهنگ و چه از نظر دستورات دینی در حد کمال هستیم (دین اسلام) اما در این مورد از زوجین خارجی و غیرایرانی عقب افتاده‌ایم.
    در فیلم‌ها و سریال‌ها هم دیده‌اید خانواده‌ای را نشان می‌دهند که دو دختر دارند و می‌گویند یکی از آنها را خود به دنیا آورده‌اند و دیگری را به فرزندی پذیرفته‌اند؛ یعنی با اینکه قدرت باروری دارند، از مزیت فرزندخواندگی هم استفاده کرد‌ه‌اند اما بعضی از ما ایرانی‌ها انگار نوعی مقاومت به این موضوع داریم! بدتر از آن، گاهی حاضریم از کسی که دوست‌اش داریم جدا شویم، درست مانند میلاد و سارا (در «داستان یک زندگی» این هفته)، تنها به این دلیل که نمی‌توانیم بچه‌دار شویم! بیایید همه ما به این موضوع فکر کنیم و این نسخه را برای خانواده خود تجویز کنیم، البته به شرط آنکه شرایط و امکانات رسیدگی به یک بچه دیگر را علاوه بر فرزندان خود داشته باشیم. امیدوارم دست‌اندرکاران و برنامه‌سازان هم با ترویج این راه‌حل بسیار پسندیده به شیوع هر چه بیشتر آن در بین خانواده‌ها کمک کنند.

    روزنامه سلامت ( www.salamat.ir ) ]
    ویرایش توسط AvAstiN : 3rd February 2010 در ساعت 03:02 PM
    مدتی در سایت نیستم، لطفا سوالات شیمیایی خود را دربخش سوالات تالار شیمی بپرسید


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه مانند آلبرت اینشتین فکر کنیم؟
    توسط engeneer_19 در انجمن دانستنیهای آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 5th April 2010, 06:47 PM
  2. F.W.Nietzsche
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن زندگي نامه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th January 2009, 10:12 PM
  3. لیست مقالات در سایت های دیگر
    توسط Admin در انجمن سایر موضوعات علمی
    پاسخ ها: 35
    آخرين نوشته: 29th October 2008, 08:37 AM
  4. مقاله: چگونه از خود انسان برتری بسازیم ؟
    توسط diamonds55 در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th September 2008, 12:59 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •