سلام،
به نظر من براي "بحث در مورد کيفيت زندگي و بهبود شرايط آن" ابتدا بايد خود زندگي را تعريف کرد و به نسبت اينکه از زندگي چه تعبيري داشته باشيم به طبع آن معناي کيفيت هم فرق خواهد کرد.
و اين در اصل بدين معني است که شخص در مورد خودش چه فکر مي کند؟
من کيستم؟
در اين دنيا چه مي کنم؟
و هدف از اين بودنم (زندگي ام) چيست؟
همانطور که آقاي ابراهيمي عزيز اشاره فرمودند، وقتي به اطراف خود نگاه مي کنيم مي بينيم هر جانداري به طور غريزي اين خصوصيت "تلاش براي رسيدن به آسايش و رفاه" در درونش نهفته است.
اگر نتوانيم تفسير و جهان بيني درستي از زندگي خود داشته باشيم در حد حيوانات باقي خواهيم ماند!
منظورم اين نيست که لزوما" همه بفهمند که در اين جهان چه مي کنند! نه! همين که افکار انسان در جهت جستجوي حقيقت وجودي خود باشد کفايت مي کند.
ولي اگر درجا بزند، مثلا" به خود بگوييم که ما از فهميدن دنيا عاجزيم، پس ولش کن! بگذار اين دو روز زندگي را دنبال رفاه باشيم!
در اين صورت بهبود کيفيت زندگي فقط به معني بهبود رفاه و آسايش جسمي خواهد بود! اين ابتداي ايجاد مشکلاتي خطرناک است.
در جامعه اي که انسانهايش اينچنين فکر مي کنند حتي اگر حداکثر رفاه و برابري و عدالت برقرار باشد باز هم کيفيت در حد کيفيت زندگي حيوانات خواهد بود!
جامعه اي اينچنين فقط ظاهري آراسته دارد ولي در باطن بي معني است.
نمي گويم جامعه بدي است! ... نه! ولي با اين تعريف از زندگي، کيفيت هم فقط در حد رفاه جسم خواهد بود! (که البته اکثر افراد عالم به همين راضي اند!!!)
مثلا" در اخلاقيات بر اين باورند که "خوبي کنيد تا خوبي ببينيد" و همه خوبي مي کنند و خوبي مي بينند و همه هم در آسايشند، ولي مسئله اخلاقيات بالاتر از رفاه طلبي است!
اين که انجام مي دهند بي نهايت نيکو و قابل تحسين است ولي اخلاقيات بالاتر از اين حرفها است، "خوبي مي کنم تا خوبي ببينم" يک داد و ستد است! داد و ستدي که هر دو طرف سود مي کنند.
ولي اخلاقيات داد و ستد نيست!
ولي وقتي ديدگاه به زندگي فرق کند ..... مفاهيم ديگري هم براي کيفيت زندگي خواهيم داشت. ايثار ، از خود گذشتگي ، محبت (نه تحت اين عنوان که محبت مي کنم محبت ببينم!) و خيلي مفاهيم ديگر
مفاهيم لذت بخشي که اصلا" در رتبه اي بالاتر هستند.
خود تلاش براي فراگيري علم کيفيت زندگي را بالا مي برد، منظورم آسايش نيست! منظورم اين است که وقتي به دنبال کسب دانش هستيد اصلا" خيلي از سختي ها به چشمتان نمي آيد! شايد خيلي سخت زندگي کنيد ولي احساس رضايت مي کنيد و معتقديد که اين روش زندگي من به مراتب در درجه برتري نسبت به يک بي سواد (يا يک بي تفاوت) مرفه قرار دارد.
ببخشيد يک کم غير منسجم صحبت کردم، آخه خيلي دامنه مسئله گسترده است. و به قول سرکار خانم client گرامي، خيلي عوامل و شرايط در بحث دخيل است.
من فقط چند نکته کوچک گفتم!
جاي بحث بسيار است. تا بعد ...... موفق باشيد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)