خب خوشبختانه در این مورد کارتون ها و فیلم های زیادی ساخته و پخش شد و راه مقابله با این بحرانها هم به نمایش در اومد . میتونیم از تجربیاتی که از این فیلمها کسب کردیم به نحو احسن استفاده کنیم .
ساختن خانه درختی، ایجاد مرزهایی برای جلوگیری از هجوم حیوانات وحشی، تله گذاری برای صید و شکار ماهی و حیوانات، استفاده از خلاقیت های فردی و بسیاری مسائل دیگه هست که میشه با اون یک زندگی تقریبا خوبی رو در اون شرایط بد فراهم کرد.
به هرحال ما الان تمام امکاناتی که داریم رو یه روزی نداشتیم . و به وجودشون آوردیم . یعنی ما بودیم و یه کره زمین . نه آهن برای ساخت خونه و ماشین داشتیم . نه برق برای روشنائی و دیگر استفاده ها داشتیم . فقط یه زمین بود و خیلی هنر میکردیم یه خونه کپری داشتیم یا یه غار بود که توی اون زندگی می کردیم ولی با گذشت زمان و سالهای طولانی تونستیم کارهای مختلف انجام بدیم و اختراعات و اکتشافات زیادی رو در زندگی داشته باشیم .
به نظر من لحظه لحظه های زندگی ما فرصت هستند که میتونیم با استفاده صحیح و عاقلانه از این لحظه هامون، لذت چند برابری رو در زندگیمون تجربه کنیم.
کارتون خانواده دکتر ارنست رو یادتونه؟
دکتر برای خونواده اش اول توی یه غار، خونه درست کرد ووقتی بعد از مدتی متوجه شد اون جزیره دارای حیوانات وحشیه، خونه اش رو به بالای درخت انتقال داد.
اتفاقا من همیشه در رؤیاهام به این فکر می کنم که اگر یک روز من هم بر اثر اجبار یا وقوع یه اتفاق مجبور بشم ادامه عمرمو توی یک جزیره دورافتاده سپری کنم، چه وضعیتی خواهم داشت و دور از منطق هم نیست که ممکنه این اتفاق حتما بیفته و شاید هم بهتره بگم که علاقه دارم یه روزی اینو تجربه کنم .
امیدوارم که تونسته باشم بخشی از جوابتون رو داده باشم .
نظرت چیه که ما چند نفر خودمونو از خونواده هامون بدزدیم و به یه جزیه دورافتاد بریم و اونجا زندگی کنیم ؟
هههه
علاقه مندی ها (Bookmarks)