دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24

موضوع: دوست داشتنی ها

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    پزشکی
    نوشته ها
    235
    ارسال تشکر
    117
    دریافت تشکر: 824
    قدرت امتیاز دهی
    65
    Array
    مهشاد ولی's: جدید113

    پیش فرض پاسخ : دوست داشتنی ها

    آب می‌خواهم سرابم می‌دهند
    عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند
    خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب
    از چه بيدارم نکردی آفتاب؟
    خنجری بر قلب بيمارم زدند
    بيگناهی بودم و دارم زدند
    سنگ را بستند و سگ آزاد شد
    يک شب داد آمد و بيداد شد
    عشق آخر تيشه زد بر ريشه‌ام
    تيشه زد بر ريشه انديشه‌ام
    عشق اگر اين است مرتد می شوم
    خوب اگر اين است من بد می شوم
    بس کن ای دل نابسامانی بس است
    کافرم ديگر مسلمانی بس است
    در عيان خلق سر در گم شدم
    عاقبت آلوده ی مردم شدم
    بعد از اين با بی کسی خو می‌کنم
    هر چه در دل داشتم رو می‌کنم
    من نمی‌گويم دگر گفتن بس است
    گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
    روزگارت باد شيرين شاد باش
    دست کم يک شب تو هم فرهاد باش
    نيستم از مردم خنجر به دست
    بت برستم بت برستم بت برست
    بت برستم بت برستی کار ماست
    چشم مستی تحفه بازار ماست
    درد می‌بارد چون لب تر می‌کنم
    طالعم شوم است باور می‌کنم
    من که با دريا تلاطم کرده‌ام
    راه دريا را چرا گم کرده‌ام
    قفل غم بر درب سلولم مزن
    من خودم خوش باورم گولم مزن
    من نمی‌گويم که خاموشم مکن
    من نمی‌گويم فراموشم مکن
    من نمی‌گويم که با من يار باش
    من نمی‌گويم مرا غمخوار باش
    آه ! در شهر شما ياری نبود
    قصه هايم را خريداری نبود
    وای ! رسم شهرتان بيداد بود
    شهرتان از خون ما آ باد بود
    از در و ديوارتان خون می‌چکد
    خون من فرهاد مجنون می‌چکد
    خسته‌ام از قصه های شومتان
    خسته از همدردی مسمومتان
    اين همه خنجر دل کس خون نشد
    اين همه ليلی کسی مجنون نشد
    آسمان خالی شد از فريادتان
    بيستون در حسرت فرهادتان
    کوه کندن گر نباشد پيشه ام
    گويی از فرهاد دارد ريشه ام
    عشق از من دورو پايم لنگ بود
    قيمتش بسيار و دستم تنگ بود
    گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
    تيشه گر افتاد دستم بسته بود
    هيچ کس فکر ما را کرد؟ نه
    فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه
    هيچ کس از حال ما پرسيد ؟ نه
    هيچ کس اندوه ما را ديد؟ نه
    هيچ کس اشکی برای ما نريخت
    هر که با ما بود از ما می‌گريخت
    چند روزی است که حالم ديدنی است
    حال من از اين و آن پرسيدنی است
    گاه بر روی زمين زل می‌زنم
    گاه بر حافظ تفأل می‌زنم
    حافظ ديوانه فالم را گرفت
    يک غزل آمد که حالم را گرفت
    مازیاران چشم یاری داشتیم
    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
    به مترسک گفتم چرا یک پا داری؟گفت وقتی توان رفتنم نیست همین یک پا هم اضافیست...

  2. کاربرانی که از پست مفید مهشاد ولی سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اینگونه از دوست پسر یا دوست دختر خود ببرید!!!
    توسط negar1372 در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 10th December 2015, 12:59 PM
  2. اینگونه از دوست دختر یا دوست پسرتان ببرید
    توسط mozhgan.s در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th August 2013, 06:04 PM
  3. اگه اسمتودوست نداری.دوست داشتی اسمت چی بود؟
    توسط "golbarg" در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 24th April 2013, 10:20 PM
  4. پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: 16th January 2013, 08:30 AM
  5. دوست پسر ها و دوست دختر ها به روایت تصویر
    توسط ریپورتر در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 28th August 2012, 07:55 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •