کاربر فعال سایت
حس می کنم کنار تو از خود فراترم
درگیر چشم های تو باشم رهاترم
دلتنگی ام کم از غم تنهایی تو نیست
من هرچه بی قرارترم...بی صدا ترم
گاهی مقابل تو که می ایستم نرنج
پیش تو از هر آینه بی ادعاترم
قلبی که کنج سینه ی من می زند...تویی
من با غم تو از خود تو آشناترم
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها بی هوا ترم
حالم بد است...با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم..
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
دوست آشنا
از رو ســرت شالت رُ می دُزدهـ
بادی که به موهـــات نظر دارهــ
نسبت بهتـــ از بس که حســّاسَم
رو نقطهضعفمـــدســت میزارهـ!
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..![]()
دوست آشنا
[
ته دلم
تاریکخانه ای دارم
که عکس هایت را در آن ظاهر می کنم
چند روزیست
عکس هایت می سوزند
قرار نبود دلم را روشن کنی !
رایکا امیری فر
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
دنیای بیهوده,زن ِ تنهای بیهوده
دلتنگی ای که در تمام لحظه ها بوده
خوابیده در بیداری ِ بی اتفاق ِ تو
خاموش مانده زیر ِ سو سوی چراغ تو
عضوی تهی با احتمال ِ صفر درصد بود
که بین "خوشبختی" و "خود بودن" مردد بود
تردیدهایش را بغل می کرد و می خوابید
از عشق می ترسید,از اسم تو می ترسید
از رد پای تو ته ِ مخفی ترین دل دل
حس ِ جنون در فکر های یک زنِ عاقل
از مرزهایی که پر از میل شکستن بود
از ترس های آدم گیجی که فعلا بود
از این همه ترسیده بود از فکر داغ ِ تو
یخ بسته بود از احتمال ِ اتفاق تو
یکهو کش امد در سرش دیوانگی با درد
عق زد!
و خود را از خود ِترسوش خالی کرد
....
خالی شد و پر شد تنش از رد پای تو
روشن شد آهسته دلش از حرف های تو
روشن شده, مثل چراغی در شب کشدار
خاموش تکیه داده به دلتنگی دیوار
روشن شده در شعر ها و بی قراری ها
سو سو زده در خالی ِ چشم انتظاری ها
حالا تمام لحظه ها را تا تو برگردی
درباد می لرزد دلی که روشنش کردی
الهام میزبان
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
استعداد برتر سایت
ابر می بارد ....
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا
( امیر خسرو دهلوی)
دوست آشنا
- - - به روز رسانی شده - - -
![]()
[
.......
ویرایش توسط mogan/k : 28th May 2015 در ساعت 09:22 PM
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
دوست آشنا
دوست آشنا
[
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)