نقل قول نوشته اصلی توسط Amir1996 نمایش پست ها
در هر صورت من هم برای خودم و هم از طرف ایشان عذرخواهی میکنم. امیدوارم خداوند این قضیه را و نیز همه زحماتتان را برای ما و این مردم جبران کند. به خدا از این که با شما این گونه سخن گفتم ناراحتم ولی احساس کردم آن بنده خدا هم شاید آن قدر ها مقصر نباشد. البته من در پست اولم فقط درباره ایشان در یک خط از شما سوال پرسیدم. مخاطب پست دومم هم آن کاپیتان توتی بود که در کمال بی حرمتی ندانسته قضاوت می کرد. با خواندن پست او بود که پست دومم را نوشتم. وگرنه از این که برای شما یک این چنین ماجرایی پیش آمده ناراحت شدم. وقتی جسارت های امثال کاپیتان توتی را دیدم و آن بی حرمتی ها را با دوستم که از او شناخت کامل دارم مقایسه کردم احساس بدی به من دست داد. با خودم گفتم اگر ایشان اشتباه مدیریتی هم داشته اند به هر حال چهارده سال از جوانیشان را فقط در بیابان ها و خاکریز های خرمشهر و کردستان (جدای از سابقه فعلی شان در ارتش) سپری کرده اند و دست کم شایسته نیست که از طرف امثال کاپیتان توتی ها که معلوم نیست چکاره اند مورد بی حرمتی واقع شوند. ولی خداوند را شاهد میگیرم ایشان از این امر اظهار بی اطلاعی کردند و نمی دانستند کدورتی پیش آمده. شاید تقصیر واسطه ها باشد که سخنان شما را به ایشان منتقل نکرده اند. به هر حال در هر مجموعه ای افرادی مسئول ارتباط با افراد خارج از سازمان و هماهنگی با آن ها هستند. ولی با این حال خیلی ناراحت شدند و به فکر فرو رفتند. البته ایشان با من روراست هستند و رودربایستی با هم نداریم وگرنه اگر واقعا چیزی میدانستند به من میگفتند. به هر حال من از همان ابتدا همان طور که از پست اولم پیداست قصد بحث کردن با شما و خدایی ناکرده جسارت نداشتم. البته قبول دارم سخنان اخیرم تند بود ولی باور کنید وقتی چهره گرد و خاکی و عرق کرده ایشان را در شلمچه به یاد می آوردم و با خود میگفتم چه کسی حاضر میشود از 18 تا 30 سالگی اش را در بیابان بگذراند و همزمان سخنان شما را میخواندم احساس گناه به من دست میداد. می دانید که امروزه افسرانی که تازه به خدمت گرفته میشوند خیلی ها دیگر از رنج و سختی هایی که شما و هم دوره ای هایتان هنگام ورود به ارتش کشیده اید را تجربه نمیکنند. در ساختمان محل زندگی ما بودند ستوان هایی که از پس از فارغ التحصیل شدن سریعا در تهران ساکن شده و مشغول خدمت میشدند و میشوند. در مقایسه با رنج و سختی ایشان بود که از بی حرمتی های مطرح شده توسط برخی از بی ادبان ناراحت شدم و قصد دفاع از ایشان را کردم وگرنه مخاطب اصلی من شما نبودید. من فقط با خود گفتم اگرچه ایشان افتخارات شما را ندارند ولی همچون شما مصائب و سختی های بسیاری کشیده اند و شایسته نیست عده ای آن هم از افراد عادی بیایند و برای سرگرمی به ایشان بی حرمتی کنند. به خدا تنها منظورم از این همه همین بود که گفتم نام افراد را در یک سایت اجتماعی نبرید. چرا که اصلا سودی هم ندارد. با این حال بسیار علاقه مند شما شده ام و مشتاق دیدارتان هستم. ای کاش بتوانم روزی با شما درد دل کنم. شما سرمایه های این مملکت هستید. این ها را کلیشه ای نمیگویم و واقعا به این حرف اعتقاد دارم. از شما خواهشی دارم آن که دیده ها و شنیده هایتان از روز های اول جنگ را به صورت کتابی چاپ کنید تا مردم بخوانند و متوجه شوند (همان طور که هستند) ارتش و سربازان غیورش همچون شما در چه شرایطی و چگونه با چنگ و دندان از این کشور دفاع کردند. امیدوارم خداوند بهترین چیز ها را به شما بدهد. باز م از شما به خاطر جسارت هایم عذرخواهی می کنم. امیدوارم هم من و هم ایشان را ببخشید.
با درود و احترام فراوان


سلام
ممنونم از لطف شما
دیکر نمیخواهم در موارد ذکر شدهصحبت کنم
فقط جواب بعضی موارد شما را میدهم
1-در مورد خاطرات باید عرض کنم
چون خاطرات ما مبتی بر واقعیت هست پس مورد قبول واقع نمیشهوشاید مورد مؤاخذه هم قرار گیریم
خاطره را در استانداری تبریز گفتم که آقایان ناراحت شدند چون گفته بودم بروید وتحقیق کنید ببینید چه کسانی در روزهای اول جنگ تحمیلی جلوی عراق ایستادند تا عراق که سودای فتح 3 روز ایران را داشت به کما فرو رفت
حتی کادویی که قرار بود به من بدهند را برداشتند
2- مقام معظم رهبری امیر کیا را برای مصاحبه با این حقیر به تبریز اعزام داشته بودند در خصوص شهید سر افراز ارتش ایران شهید صیاد شیرازی بود
من در حضور ایشان این مسله را گفتم واظهار داشتم که تعداد 10نفر از سرداران سپاهیان عزیز از محل خارج شوند تا من خاطره خودم را بگویم وعلت را هم گفتم که اقایان ضمنی قبول کردند به من جفا کرده اند
3-هر وقت تشریف آوردید تبریز باعث افتخار من هست در خدمتان باشم

4-دوست داشتم نظرتان را در خصوص کلیپ میفرمودید
ارادت