سلام
خوب شاید این دوستمون هم منظورش همین هیچیه.
من احساس پوچی و مردن میکردم
سلام
خوب شاید این دوستمون هم منظورش همین هیچیه.
من احساس پوچی و مردن میکردم
فقط خدا
اگه تو اين لحظه بودم دنبال يه نقطه ميگشتم تا به سمتش حركت كنم!اگه نبود
اگه تو اين لحظه بودم دنبال نويسنده ي اگه تو اين...ميگشتم و يه امپول هوا ميزدم بهش حالش جا بياد واقعا چشماش همين سفيدي رو احساس كنه!!![]()
میترسیدم!!!!!!!!!!!!
خدایا! به ما بیاموز که معرفی خود به عنوان "دکتر فلانی" در پشت تلفن کار خوبی نیست!
از هیچ بودن باید ترسید......
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)