مردم همچون گلهای گوسفند هستند که به یک چوپان نیاز دارند. (۱)
• همانطور که یک نقاشی را یک نقاش خلق کرده دنیا را نیز یک خالق خلق کرده.(۲)
• اینکه از دل این حکومت و دولت به دموکراسی برسیم مثل این است که بتوانیم با شن و سیمان قرمهسبزی بپزیم.(۳)
--------------------
شیوهای از استدلال نیز وجود دارد که در منطق به آن اصطلاحاً «تمثیل» گفته میشود، در این روش از استدلال به زبان ساده از اشاره به تشابهات میان دو چیز حدس زده میشود که بین آن دو چیز شباهتهای بیشتری نیز وجود دارد. اما نمیتوان با تمثیل چیزی را با قطعیت اثبات کرد بلکه تنها میتوان حدس زد و در استدلال تمثیلی همیشه از واژه «احتمالاً» استفاده میشود. فرض کنید دو نفر در مقابل شما هستند که هردو همقد و هموزن و از یک شهر و کشور نیز هستند و لباس یکرنگ هم پوشیدهاند. آیا جورابهای آنها (که شما آنها را نمیبینید) هم یکجور هستند؟ شاید! ولی نه لزوماً! یقین حاصل کردن در بسیاری از موارد میسر نیست و به همین دلیل تمثیل اتفاقاً روش بسیار سودمندی در استدلال است. وقتی برقراری رابطه معرفتی، آنهم با قطعیت در قبال چیزی میسر نباشد بهترین کار بررسی احتمالات و پذیرفتن قویترین احتمال است. تمثیل در کنار قیاس و استقرا یکی از رایجترین روشهای استدلال در علوم تجربی و حتی حقوق و فلسفه است. مثلاً وقتی شما پنجاههزار انسان را دیده و در مورد آنها مطالعه کردهاید میتوانید بگویید درمان سرماخوردگی در نفر پنجاههزارویکم هم شباهت داشته و داروهای مشابهی دارد. همچنین با شناخت کافی از پستانداران میتوان گفت که سرماخوردگی در انسان و اسب هم عوارض و شرایط مشابهی دارد و به کمک این قیاس میتوان در علوم تجربی نتایج بسیاری گرفت. یا «اثر نیروی برهمکنش اجسام» در مورد تمام اجسام جهان و کائنات بررسی نشده، بلکه هزاران بار آزمایش شده و نتایج آن به دیگر اجسام تعمیم داده شده است و این نتایج تا پیدا شدن مواردی که این تمثیل را به شکلی منطقی نقض کند، معتبر است.
• شرح مغلطه
«قیاس مع الفارق» یعنی «مقایسه دو چیز، در حالی که آنها با هم فرق دارند». مغلطه «قیاس مع الفارق» زمانی شکل میگیرد که در تمثیلی تشابهات زیادی وجود نداشته باشند یا تفاوت های عمده و سرنوشت سازی بین «شباهتهای موجود» و «نتیجه حاصل از قیاس» وجود داشته باشد که در نتیجه حکم دخیل باشند، اما شخص مغالط آنها را در نظر نگرفته است. اینکه چه مقدار تشابهات کافی است، مسئلهای نیست که بتوان معیاری کلی و جهانشمول برایش مشخص کرد. به این پرسش نمیتوان پاسخی کلی داد بلکه در مورد هر تمثیلی بصورت جزئی میتوان پاسخی را برای این پرسش متصور شد.
• چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
شخص مغالط معمولاً یا از اینکه استدلالش تمثیلی است یا آگاه است یا ناآگاه. اگر ناآگاه باشد باید به او یاد آور شد که «استدلال او قیاسی است و اساساً به منزله یقین نیست بلکه در بهترین حالت ما را به احتمالی قوی خواهد رساند.» اگر آگاه هست نیز باید او را آگاه کرد که وجه یا وجوه افتراق پر اهمیتی میان اصل و فرع در تمثیلش موجود است که تمثیل او را بیارزش میکند.
• توضیح منطقی مثالها:
(۱)نخست اینکه به فرض وجود شباهت باید بگوید «احتمالاً» نه اینکه نتیجه استدلال را بطور قطعی مطرح کنیم. دوم اینکه مردم گوسفند نیستند، یعنی اصل با فرع برابر نیست. سوم اینکه مردم همچون و یا شبیه گوسفند هم نیستند یعنی شباهت در اینجا چشمگیر نیست، شباهتهایی میان مردم و گوسفندان هست ولی تفاوتهای بنیادینی نیز وجود دارند که گوینده آنها را نادیده گرفته است.
(۲)میان نقاشی و دنیا فرقهای مهمی وجود دارد، ما بر اساس دانش پیشین میدانیم که نقاشی را یک نقاش کشیده است ولی چنین دانشی را نسبت به دنیا نداریم، تا کنون کسی ساخت دو یا سه دنیا را ندیده یا تجربه نکرده که بتواند از خالق داشتن آنها وجود خالقی برای این دنیا را نتیجه بگیرد، پس نمیتوانیم نتیجه بگیریم دنیا را نیز لزوماً خالقی خلق کرده است.
(۳)گرچه ممکن است گذار به دموکراسی از این وضعیت کشور سخت یا غیرممکن به نظر برسد اما قیاس آن با آشپزی اشتباه است، چرا که شباهتی میان مواد لازم برای قرمهسبزی و زمینههای یک دولت دموکرات وجود ندارد.
----
برای مطالعه بیشتر در مورد دیگر مغالطههایی که توسط این گروه معرفی شدهاند کتابچه پیدیاف مغالطهها را با حجم ۷۰۰ کیلوبایت دریافت و مطالعه کنید:
http://goo.gl/YL4mai
اگر قصد مطالعه کتابچه روی موبایل یا تبلت را دارید این کتابچه را با فونت بزرگتر از آدرس زیر دریافت کنید:
http://goo.gl/IUr8y0
*در نوشتن این یادداشت از یادداشت مشابهی در «کانون آتئیستها و آگنوستیکهای ایران» استفاده شده است.
منبع
علاقه مندی ها (Bookmarks)