سلام ...
در این تاپیک سعی میکنیم آناتومی کاربردی بدن انسان را قرار بدیم.
سلام ...
در این تاپیک سعی میکنیم آناتومی کاربردی بدن انسان را قرار بدیم.
آناتومی علمی است که درمورد بدن انسان صحبت می کند.این علم ساختمان بدن انسان و روابط بین اندام های مختلف را برسی می کند.
واژه آناتومی
آناتومی از دو واژه ana به معنی کالبد و جسم و tomyia به معنی شکافتن یا تشریح کردن تشکیل شده است .
آناتومی موضعی چیست ؟
تشریح یک قسمت از بدن را آناتومی موضعی گویند.
تاریخچه آناتومی
شروع علم آناتومی به زمان یونان باستان بر می گردد و اولین کتابی که در این باره نوشته شد توسط هراکلیوس بود که دارای اشتباهات زیادی بود .
در رم باستان جالنیوس : اولین کسی بود که استخوان ها و مفاصل را طبقه بندی کرد وقسمت های مختلف بدن را تشخیص داد.
تاریخچه آناتومی در ایران
ابن سینا در کتاب قانون در طب مطالب ارزشمندی در ارتباط با آناتومی انسانی آورده است که تا قرن هفدهم میلادی منبع دانش کلیه پزشکان در شرق و غرب بود.
تقسیمات آناتومی انسانی شامل :
آناتومی درشت (ماکروسکپی ) که بدون استفاده از میکروسکوپ قابل شناخت وبررسی است.
آناتومی ریز (میکروسکپی ) که با استفاده از میکروسکوپ قابل شناخت و بررسی است.
آناتومی تکاملی : که شناخت بدن انسان را از تولد تا سالخوردگی مورد بررسی قرار می دهد.
زیر شاخه های آناتومی که قسمت های مختلف بدن انسان را مورد بررسی قرار می دهند.
شامل :استخوان شناسی ـ غدد شناسی ـ مفصل شناسی ـ احشاشناسی و …. می باشد.
وضعیت تشریحی چیست ؟
برای شناخت بدن انسان لازم است وضعیت خاصی را در نظر بگیریم که به آن وضعیت تشریحی می گویند. یا همان حالتی که جسد روی تخت تشریح قرار می گیرد.در وضعیت تشریحی سر به طرف روبه رو ، دست ها از دو طرف آویخته وکف دستها به طرف جلو قرار دارد واندام تحتانی (پاها صاف وبدون خمیدگی است).
سطوح تشریحی بدن انسان
برای مطالعه آناتومی باید سطوحی فرضی را در نظر بگیریم که بدن انسان یا یک قسمت از بدن را به دو نیمه تقسیم کند این سطوح فرضی عبارتند از :
- سطح سهمی sagital plan
- سطح عرضی frontal plan
- سطح افقی horizontal plan
سطح سهمی: سطحی است فرضی که بدن را به دو نیمه چپ وراست تقسیم می کند.سطح عرضی : سطحی است فرضی که بدن را به دو نیمه قدامی وخلفی تقسیم می کند.
سطح افقی : سطحی است فرضی که بدن را به دو نیمه فوقانی و تحتانی تقسیم می کند.برای نشان دادن موقعیت اندام های بدن از واژه هایی نظیر قدامی ، خلفی ، فوقانی ، خارجی ، داخلی، و … استفاده می کنیم این واژه ها نسبت به وضعیت تشریحی ایساده به کار برده می شوند.واژه هایی نظیر superficial وdistal proximal (نزدیک به تنه) برای شناسایی موقعیت اندام ها نسبت به تنه بکار برده میشوند.
حفرات بدن انسان
در بدن انسان حفراتی وجود دارند که اعضای مختلف بدن را در خود جای داده اند این حفرات از نظر شکل واندازه ونوع محتویات با هم متفاوت اند.مهمترین حفرات بدن عبارتند از:
- حفره جمجمه ای
- حفره مهره ای
- حفره سینه ای
- حفره شکمی ، لگنی
ساختار بدن انسان بطور شماتیک شامل :سلول ـ بافت ـ عضو یا اندام ـ دستگاه ـ بدن انسان
ا
منبع:ختصاصی :elmevarzesh.com
ویرایش توسط poune : 26th January 2015 در ساعت 11:32 AM
ساختمان گوش
متخصصین آناتومی، گوش انسان را به سه بخش تقسیم کرده اند: گوش خارجی، گوش میانی و گوش داخلی.
گوش خارجی مشتمل بر لاله و کانال گوش می باشد و وظیفه انتقال صوت از خارج به سمت گوش میانی را به عهده دارد.گاهی اوقات تجمع جرم یا عفونت های باکتریال،قارچی و یا وایرال در کانال موجب مسدود شدن آن و ایجاد کم شنوایی موقت می گردد.هم چنین در برخی کودکان کانال گوش مسدود مي باشد و احتمالاً لاله تشکیل نمی گردد و این نیز به نوبه خود ایجاد کم شنوایی انتقالی را موجب می گردد.
گوش میانی شامل پرده تمپان و استخوانچه ها بوده و وظیفه تعدیل اکوستیکی و انتقال صوت رسیده از گوش خارجی به حلزون گوش داخلی را بر عهده دارد. هر اختلالی در هر کدام از این ساختارها می تواند باعث مختل شدن مسیر انتقال صوت و ایجاد کم شنوایی انتقالی گردد. بسیاری از کم شنوایی های انتقالی با روش های دارویی و یا جراحی قابل درمان می باشند.
از محفظه گوش میانی به سمت حلق راهی باز می شود به نام شیپور استاش، که وظیفه تهویه گوش میانی را به عهده دارد. بیماریهای التهابی از جمله سرماخوردگی، عفونتهای سیستم تنفسی فوقانی و ... باعث التهاب و انسداد این لوله شده و زائدات گوش میانی به صورت مایع در این محفظه جمع شده و باعث ایجاد مایع گوش میانی و عفونت گوش میانی و کم شنوایی انتقالی می گردد. البته این نوع از التهاب و عفونت و کم شنوایی با درمان دارویی و گاهی اوقات با درمان جراحی قابل رفع می باشد.
گوش داخلی مشتمل بر حلزون گوش و وستیبول می باشد که به ترتیب نقش شنیدن و برقراری تعادل فرد را به عهده دارند. در داخل حلزون دو ردیف سلولهای مویی به نام سلولهای مویی داخلی و خارجی وجود دارد. نقش این سلولها دریافت تحریکات وارده از گوش میانی و تبدیل آن به پیام عصبی و تحویل به عصب شنوایی جهت انتقال به مغز می باشد. ایجاد اختلال در هر قسمت از این مسیر که از داخل حلزون شروع می گردد و به مغز می رسد، فرد را مبتلا به کم شنوایی حسی ـ عصبی می کند. متأسفانه هنوز هیچگونه روش دارویی یا جراحی جهت درمان این نوع افت ها ایجاد نشده و افراد مبتلا به این نوع افت ها باید جهت جبران محدودیت در شنیدن اصوات از سمعک استفاده نمایند. سمعک وسیله ای الکترونیکی است که نقش تقویت صدا را دارد تا آنجایی که اصوات را برای فرد کم شنوا قابل شنیدن کند. البته پس از دريافت سمعك فرد ( بويژه كوداكن كم شنوا ) بايد حتماً تحت آموزشهاي تربيت شنيداري و گفتاردرماني قرار گيرد تا بتواند حداكثر استفاده را از تقويت صوتي سمعك بنمايد.
منبع:سایت مرکز توانبخشی پزواک
آناتومی بینی
بینی (Nose) اولین قسمت گذرگاه تنفس است. بینی شکل هرمالقاعده را دارد که قسمت فوقانی آن استخوانی و قسمت تحتانی آن غضروفی است. حفرههای بینی ، هوا را قبل از رسیدن به ریهها صاف ، گرم و مرطوب میسازند.
دید کلی
اصلیترین راه ورود هوا به دستگاه تنفسی ، بینی است. ۳/۲ بخش تحتانی حفره بینی پهنتر از بخش فوقانی بوده و بوسیله مخاط تنفسی ضخیم پرعروقی پوشیده شده است. و ۳/۱ فوقانی آن ، که باریکتر است، بوسیله مخاط بویایی رنگ پریدهای پوشیده شده و محل قرار گیری گیرندههای بویایی میباشد. استخوان بینی (Nasal bone) ، استخوانی است زوج و مستطیلی که در طرفین خط واسط و در زیر استخوان پیشانی قرار گرفته است و اندازه و شکل آن در افراد مختلف ، متغیر است.
1- گلابلا (GLABELLA): برآمدگی پیشانی میان دو ابرو می باشد.
2- ریشه و یا پل بینی (NASION OR BRIDGE): گودی انتهای بینی که پایین گلابلا قراردارد.
3- دورسم بینی (DORSUM ): شیب میان ریشه و نوک بینی، دورسم بینی نام دارد.
4- نوک بینی (APEX=NOSE TIP)
5- بوسه گاه (PHILTRUM): گودی و شیار میان لب بالا و بینی.
6- کالوملا و یا کالومنا (COLUMELLA/COLUMNA): ستون و پوستی که دو سوراخ بینی را از هم جدا می سازد.
7- تیغه بینی (SEPTUM): دیواره داخلی بینی که مجرای بینی را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند. بخش قدامی و مرکزی آن از غضروف و بخش خلفی آن از استخوان های نازکی بنام اتموئید و وومر تشکیل یافته است. تیغه بینی به عنوان تکیه گاه و هدایت جریان هوا عمل می کند.
8- شاخکهای بینی (TURBINATES OR CONCHAE): شش برجستگی استخوانی (سه عدد در هر طرف- بنامهای شاخکهای تحتانی، میانی و فوقانی) که در جدار خارجی حفره بینی قرار دارند. شاخکهای بینی از پوشش مخاطی پوشیده شده اند. وظیفه شاخک ها گرم و مرطوب کردن هوای استنشاقی و همچنین به دام انداختن ذرات خارجی است.
9- موهای بینی (VIBRISSAE): وظیفه موها به دام انداختن ذرات خارجی است.
10- غضروف طرفی فوقانی (UPPER LATERAL CARTILAGE): دو غضروف طولی و مثلثی شکل در دو طرف تیغه بینی.
11- غضروف طرفی تحتانی (LOWER LATERAL CARTILAGE): دو غضروف که به صورت دو حلقه ناقص بوده و پره های بینی را تشکیل می دهند. این دو غضروف، غضروف بالی بزرگ (GREATER ALAR CARTILAGE) نیز نامیده می شوند.
12- بافت فیبری-چربی (FIBROFATTY TISSUE): دو عدد در دو طرف بینی که دو نیمه خارجی پره های بینی (محل تلاقی پره ها و صورت) را تشکیل می دهند.
13- اسکلت استخوانی بینی شامل: استخوان بینی، زائده های پیشانی فک بالا،استخوان های اتموئید، وومر و کامی می باشد.
14- سوراخهای قدامی بینی (NOSTRILS OR NARES): حفره بینی را به خارج مربوط می کنند.
15- گیرنده ها و پیاز بویایی (OLFACTORY RECEPTORS AND BULB): گیرنده های بویایی مستقر در سقف بینی، بوها را تشخیص داده و از طریق عصب بویایی به پیاز بویایی و سپس به مغز منتقل می کنند.
16- مخاط بینی (NASAL MUCOSA): تمام جدار داخلی بینی از مخاط نسبتا صافی فرش شده است.
بوها چگونه ادراک می شوند؟
* پیاز بویایی ، ساختمان تخصص یافتهای از ماده خاکستری مغز است که مشابه ساقهای از ناحیه بویایی مغز به شمار میرود. آکسونهای انتهایی سلولهای گیرنده ، هنگامی که در پیاز بویایی قرار میگیرند، با دندریت سلولهای دیگر ، سیناپس تشکیل میدهند. این ترکیب سیناپسی شبیه توپ ، گلومرول بویایی نام دارد. هر گلومرول ، تکانه یا ایمپالسهایی را از حدود ۲۶۰۰۰ سلول گیرنده دریافت میکند.
این تکانهها که در طول آکسونهای سلولهای انتقال دهنده حس بویایی حمل میشوند، راه بویایی را تشکیل میدهند که در جهت خلفی به قشر بویایی واقع در لوب گیجگاهی مخ میرود. بویایی تنها حسی است که قبل از رسیدن به قشر مخ ، رشتههایی را به تالاموس نمیفرستد.
* تکانههای بویایی قبل از این که به قشر مخ مخابره شوند، در گلومرولها طبقه بندی میشوند. تصور میشود که گلومرولها مناطق حیاتی هستند که بوها ابتدا در آنجا پردازش میشوند. قشر بویایی نخست در تشخیص و تعیین شدت بوها عمل میکند، در واقع ما اطلاع کمی از ساز و کار عصبی بویایی داریم.
ما میدانیم که به منظور اینکه این مواد حس شوند، باید به صورت گاز و یا محلول در آیند. بدون وجود این کیفیتها ، ذرات بودار نمیتوانند بوسیله جریان هوا به حفره بینی حمل شوند. این ذرات در پوشش موی اپی تلیوم بویایی حل میشوند و به سد لیپیدی احاطه کننده سلولهای گیرنده بویایی نفوذ میکنند.
* نظریههای فراوانی درباره اینکه ما چگونه بوها را درک میکینم، ارائه شده است. یک پیشنهاد احتمالی این است که مولکولهای بو یک واکنش متقابل فیزیکی با مناطق پروتئینی گیرنده غشای سلولی دارند. این اتصال ، کانالهای یونی را میگشاید و اجازه میدهد تا یونهای سدیم (+Na) به داخل سلولها جریان یابند و آن را دپلاریزه کنند و در نتیجه یک پتانسیل مولد را بوجود آورند.
پتانسیل مولد ، پتانسیلهای عمل را در رشتههای عصبی که با نورونها در پیاز بویایی سیناپس برقرار میکنند، تولید میکند. طبق این تئوری تمیز دادن بوهای مختلف بطور همزمان و با تحریک سلولهای گیرنده متفاوت ، صورت میگیرد.
آناتومی دستگاه تنفس
وظیفه رساندن اکسیژن از محیط به بدن انسان را دستگاه تنفس به عهده دارد.این دستگاه همچنین co2 را به خارج از بدن منتقل می کند.علاوه بر آن دستگاه تنفس وظیفه گرم کردن، مرطوب کردن و پاک کردن هوای تنفسی را از گرد و غبار به عهده دارد.تولید صدا و کمک به ثابت نگه داشتن PH بدن و کمک به حس بویای نیز از وظایف دستگاه تنفس است.دستگاه تنفس از راه های تنفسی و شش ها تشکیل شده است.راه های تنفسی وظیفه رساندن هوا را به شش ها که وظیفه اصلی تبادل گازی را در دستگاه تنفس به انجام می رسانند به عهده دارند.راه های تنفسی از بخش های زیر تشکیل شده است:بینی، حلق، حنجره، برونش ها و راه های دیگری که از تقسیم برونش ها به وجود می آیند.
بینیاولین بخش از راه های تنفسی که هوا وارد آن می گردد بینی است.بینی از دو بخش خارجی و داخلی تشکیل شده است.بخش خارجی بینی، قسمت برامده ای است که روی صورت قرار دارد.قسمت فوقانی این بخش را استخوان های بینی به وجود می آورند در حالی که قسمت تحتانی بخش خارجی بینی به وسیله غضروف ساخته شده است.بخش داخلی بینی که حفره بینی نیز خوانده می شود، روی دهان قرار دارد و به وسیله استخوان های کامی از دهان جدا می شوند.حفره بینی در بالا نیز توسط استخوان غربالی از حفره جمجمه ای جدا می گردد.در این قسمت استخوان غربالی دارای سوراخ های فراوانی است و بدین ترتیب شاخ هایی از عصب وارده حفره بینی شده و بدین ترتیب احساس بویایی در انسان به وجود می آید.حفره بینی توسط یک دیواره میانی به دو حفره چپ و راست تسقیم می گردد.هر یک از این حفرات نیز توسط سه شاخک استخوانی که از دیواره های جانبی حفرات بینی به وجود آمده اند سطح تماس زیادی با هوای تنفسی پیدا می کنند.
حلقحلقه لوله ای عضلانی و یمان تهی به طولب ۱۲/۵ سانتیمتر است.بخش فوقانی حلق زیر جمجمه است و بخش تحتانی آن به مری ارتباط پیدا می کند.حلق درست در قسمت قدامی ستون فقرات واقع شده است و سطح داخلی آن توسط مخاط پوشیده می شود.حلق از قسمت فوقانی تا انتهای تحتانی از سه قمست به وجود آمده است، قسمت فوقانی حلق در پشت حفره بینی واقع شده و به حلق بینی موسوم است.بعد از این قسمت حلق دهانی واقع است که در پشت دهان قرار دارد.انتهایی تحتانی حلق در پشت حنجره واقع است و حلق حنجره ای خوانده می شود.حلق محل عبور هوای تنفسی و غذا می باشد.
حنجرهحنجره در بخش قدامی حلق حنجره ای واقع شده است.اتنهای حنجره به نای متصل است.حنجره از غضروف های مختاف به وجود امده است.فوقانی ترین غضروف حنجره، تیروئید نام دارد که بزرگترین غضروف نیز می باشد.این غضروف در قمست قدامی دارای یک برآمدگی به نام سیب آدم است که در جلوی گردن قابل لمس است.در قسمت فوقانی غضروف تیروئید، اپیگلوت قرار دارد که دارای ساختمانی غضروفی است و به هنگام بلع روی نای قرار گرفته و از ورود لقمه غذایی به نای جلوگیری می کند.تارهای صوتی که مسئول ایجاد صوت هستند در بین غضروف های حنجره قرار گرفته اند و با عبور هوا از بین آن ها به ارتعاش در آمده و بدین وسیله وظیفه خود را به انجام می رسانند.
ناینای لوله ای به طول ۱۰-۱۱ سانتیمتر و قطر ۲ سانتیمتر در مردان و ۱/۵ سانتیمتر و در زانان است و بعد از حنجره قرار گرفته است.سطح داخلی نای به وسیله مخاط پوشیده شده است.سلول های طبقه سطحی مژه دارند و در بین ان ها سلول های که وظیفه ترشح موکوس را به عهده دارند نیز موجود است.بدین وسیله ذرات گرد و غبار بدام افتاده و به طرف خارج فرستاده می شوند.
برونش هانای در انتهای تحتانی بدو شاخه تقسیم شده و برونش ها اصلی را به وجود می آورد.
شش هاشش ها اندام هایی هستند که بخش اعظم قفسه سینه را اشغال می کنند.فاصله دو شش توسط اعضائی که بین آن ها قرار دارند، پُر می شود.هر شش دارای کی نوک، یک قاعده، سه لبه و دو سطح می باشد.نوک شش در بالا قرار دارد و ۴-۳ سانتیمتر بالاتر از اولین غضروف دنده ای و هم سطح گردن دنده های اول می باشد.قاعده شش روی دیافراگم قرار دارد و گود می باشد.سطح خارجی شش ها به سطح دنده ای نیز موسوم است و روی سطح داخلی دنده ها قرار می گیرد در حالی که سطح میانی شش ها روبروی هم قرار دارند.هر یک از شش ها به وسیله شیارهای موجود به لوب هایی تقسیم می گردند.شش چپ به وسیله یک شیار مورب به دو لوب تقسیم می گردد در حالی که شش راست توسط دو شیار به سه لوب تقسیم می شود.تهیه و تدوین: علم ورزشآناتومی انسان، علی اصغر رواسی
منبع: سایت مقالات پزشکی
ویرایش توسط poune : 26th January 2015 در ساعت 11:21 AM
دستگاه گوارشی انسان
مقدمه
دستگاه گوارشی با گرفتن غذا ، تخریب مکانیکی ، هضم و جذب و دفع موادی که هضم نشدهاند انجام وظیفه میکند.مواد حاصل از گوارش از طریق گردش خون و لنف به بافتهای بدن حمل میشوند.در نهایت این مواد به درون سلولها رفته و در فعالیت آنها شرکت میکنند.دستگاه گوارش شامل اندامهای اصلی نظیر دهان ، مری ، رودهها و غدد ضمیمه میباشند. دهان اندام ورودی لوله گوارشی است.
انقباضات دیواره معده غذا را با آنزیمهای گوارشی و اسیدکلرهیدریک مخلوط میکند و آن را به توده نیمه مایعی تبدیل میکند این توده ابتدا به ناحیه ابتدایی روده کوچک یعنی دوازدهه وارد میشود که دارای آنزیمهای گوارشی لوزوالمعده است. ماده حاصله در روده کوچک جذب شده در کبد ذخیره شده تغییر حاصل میکند و سپس به درون دستگاه گردش خون جریان مییابد. باقیمانده مواد وارد روده بزرگ شده، آب آنها گرفته میشود و به صورت مدفوع از مخرج دفع میگردد.
دهان
نقش دهان در گوارش از یک سو تشخیص کیفیت غذا و از سوی دیگر گوارش آن است دهان بوسیله پوشش مطبق سنگفرشی کراتینه شده یا نیمه کراتینه آستر شده است. آستر مخاط و پوشش روی هم رفته مخاط نامیده میشود. مخاط بر روی زیر مخاط قرار دارد. زیر مخاط دارای غدد بزاقی و بافت پیوندی مانند آستر است.در دهان زبان و دندانها وجود دارند.
غدد بزاقی
غدد بزاقی بر حسب نوع ترشح به سه دسته تقسیم میشوند. سروزی ، موکوسی و مختلط.غدد بزاقی در بناگوش سروزی ، در زیر آرواره سروزی-موکوسی ، در زیر زبان موکوسی-سروزی و در زبان موکوسی هستند.
زبان
زبان دارای دستجات ماهیچه مخطط است که توسط مخاط پوشیده شده است. 3/2 بخش جلوی زبان جسم زبان و 3/1 عقبی آن ریشه زبان خوانده میشود. سطح پوششی (فوقانی) زبان دارای برجستگیهای مختلف است در سطح پشتی زبان جوانههای چشایی نیز وجود دارند. در ساختار جوانه چشایی چهار نوع سلول وجود دارد. همه جوانههای چشایی احساس شیرینی ، شوری ، تلخی و ترشی را تشخیص نمیدهند بلکه جوانه هر ناحیه از زبان حس خاص را درک میکند.
دندان
ساختار بافتی دندانهای شیری (20 عدد) و دندانهای دایمی (32 عدد) مشابه است. هر دندان شامل تاج است که بیرون از لثه قرار دارد و یک تا سه ریشه دارد که درون حفره دندانی آواره بالا یا آرواره پایین جای میگیرد. سطح تاج دندان را مادهای به نام مینا میپوشاند که سختترین ماده بدن است و بیش از 96 درصد آن را املاح آهکی و بقیه را یک پروتئین مخصوص تشکیل میدهد. در زیر مینا عاج دندان قرار دارد که در درون آن مغز قرار دارد که بافتهای زنده دندان در آنجا وجود دارند. سطح ریشه را مادهای به نام ساروج میپوشاند. دندانهای انسان با نوع رژیم غذایی او متناسب شدهاند.
حلق
حلق چهار راهی است که از جلو به دهان ، از بالا به حفرات بینی و از پایین به مری و نای راه دارد و از اینرو لقمه غذا یا تکهای از آن میتواند به سه راه دیگر راه یابد. ولی هنگام بلع در اثر عمل دقیق واکنشهای خودکار عصبی به بخشهایی به نام زبان کوچک و اپیگلوت به ترتیب راه بینی و نای و همچنین زبان راه دهان را مسدود میکند و در نتیجه لقمه غذا فقط به درون مری راه
مییابد. بلع بوسیله یک مرکز عصبی در بصلالنخاع تنظیم میشود.
مری
مری لولهای به طول 25 سانتیمتر است. پوشش مری انسان مطبق سنگفرشی است. آستر مخاط شامل بافت پیوندی غربالی ، لنفوسیت و تعداد کمی فولیکول لنفاوی است. زیر مخاط دارای غدد لولهای مخطط ، 3/1 میانی آن دارای ماهیچه مخطط و صاف و 3/1 بخش پایینی آن دارای ماهیچه صاف است.
معده
معده (Stomach) قسمت گشاد شدهای از دستگاه گوارش است که حد واسط مری و دوازدهه قرار دارد. قسمت اعظم هضم مواد غذایی در معده صورت میگیرد.
اطلاعات اولیه
از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص میباشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری ، فوندوس (fudus) یا طاق معده ، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا بابالمعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر میباشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش مییابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک میکند.
هنگامی که غذا بلعیده میشود، از راه مری داخل معده میشود و برای مدتی در آنجا باقی میماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کنندههای معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار میگیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارد دوازدهه میشود.
دیواره معده
مشخصات بافت شناسی لایههای چهارگانه دیواره معده به شرح زیر میباشد.
طبقه مخاطی
سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر ، چالههای معدی را بوجود میآورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چالهها تخلیه و سپس به سطح معده میرسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح میکند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت میکند.
آستر مخاط
بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر ، سلولهای لنفاوی و رشتههای عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لولهای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی ، عمقیترین لایه مخاط میباشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شدهاند.
طبقه زیر مخاط
در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی میشود.
طبقه عضلانی
در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل ، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود میآورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر ، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.
غدد معدی
غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چالهها میریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی ، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده میشود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده ، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده مینامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سهگانه غدد معدی یافت میشوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام میدهند.
انواع سلولهای موجود در غدههای معده
سلولهای موکوس گردن
سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شدهاند و با رنگآمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی میباشد، متفاوت است.
سلولهای متمایز نشده
این سلولها به عنوان سلولهای ریشهای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی ، جداری ، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین میکنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک میکند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدید میگردند.
سلولهای اصلی
این سلولها در تنه و قاعده غدد یافت میشوند. این سلولها دارای سیتوپلاسم بازوفیل بوده و دارای شبکه آندوپلاسمی خشن هستند که مشخصه سلولهای پروتئین ساز است. این سلولها ، آنزیمهای پپسین (برای تجزیه پروتئینها)، لیپاز (برای تجزیه چربیها) و رنین (برای انعقاد شیر) را سنتز و ترشح میکنند.
سلولهای کناری یا مرز نشین
سلولهای اسیدوفیل هستند که در تمام قسمتهای غدد معدی یافت میشوند. این سلولها حاوی تعداد زیادی میتوکندری هستند. سطح سلولها دارای فرورفتگی عمیق و حاوی میکرویلیهای بلند هستند. سلولهای کناری مسئول ترشح اسید معده هستند.میزان ترشح اسید معده توسط اعصاب کولینرژیک ، هورمون گاسترین و هیستامین تحریک میگردد. این سلولها فاکتور داخلی معده را ترشح میکنند که باعث جذب ویتامین B12 میشود. در صورت عدم ترشح این فاکتور، جذب ویتامین B12 مختل شده و سنتز هموگلوبین صورت نمیگیرد و یک نوع کم خونی بوجود میآید.
سلولهای انترو اندوکرین
ترشحات این سلولها از سطح قاعدهای به رگهای خونی منتقل میشود. این سلولها در فوندوس معده ، سروتونین را برای تحریک عضلات جدار معده و روده و در پیلور ، گاسترین را برای تحریک ترشح سلولهای کناری ترشح میکنند.
اعمال و وظایف معده
معده ارگانی است برای تجمع و هضم اولیه مواد غذایی خورده شده. مواد غذایی در معده 4 - 3 ساعت توقف کرده و با ترشحات معده که پس از خوردن غذا به یک لیتر میرسد، مخلوط شده و کیموس نامیده میشود. ضمن تشکیل کیموس معدی ، اسفنکتر کاردیا مانع از برگشت محتویات معده به مری میشود.پس از آماده شدن کیموس معدی ، تحت تاثیر PH اسیدی آن اسفنکتر پیلوریک باز شده و موجب تخلیه محتویات معده به دوازدهه میگردد. به علت اسیدی بودن محتویات معده بروز زخمهای مخاطی در دوازدهه شایع است.از دیگر وظایف معده ترشح آنزیمهای گوارشی ، اسید معده و فاکتور ضد کم خونی است.
روده کوچک
روده کوچک (Small intestine)بخشی از لوله گوارش است که 6 متر طول دارد و حد فاصل بین معده و روده بزرگ قرار دارد. روده به عنوان محل اصلی هضم و جذب مواد غذایی ، محسوب میشود. روده کوچک پر پیچ و خمترین بخش لوله گوارش است
دید کلی
جدار روده از مخاط پوشیده شده و دارای چینهای حلقوی شکل است. تمامی سطح مخاط روده را برجستگیهای ریزی به ارتفاع یک میلیمتر مانند مخمل ، مفروش کرده است. بدین ترتیب جذب مواد غذایی از جدار روده چندین برابر میگردد. قشر عضلانی روده با حرکات دودی خود ، محتویات روده یعنی مواد نیمه هضم شده که از معده وارد روده شدهاند را به جلو میراند. حرکات روده کوچک را بر روی شکم افراد لاغر میتوان مشاهده کرد.25 - 20 سانتیمتری ابتدای روده را دوازدهه (duodenum) ، یک و نیم متر بعدی را ژژونوم (JeJnum) و 4 متر بقیه را ایلئوم (Ileum) گویند.
•آیا تا به حال در این مورد که ساختار داخلی روده به صورت صاف است و یا دارای چین خوردگیها و برآمدگیها و انوع و اقسام برآمدگیها فکر کردهاید؟
•آیا میدانید چه سلولها و آنزیمهایی در لایههای مختلف روده کوچک وجود دارند؟
•هر کدام از قسمتهای مختلف روده کوچک چه مشخصاتی دارند که از هم متمایز میشوند؟
•چگونگی و روند هضم و جذب مواد در روده کوچک ، چگونه است؟
•چه ناراحتیها و بیماریهایی تا به حال در روده کوچک کشف شده و مورد درمان واقع شدهاند؟
با مطالعه این متن ، اطلاعاتی هر چند ناچیز در مورد این پاسخ این سوالها دریافت خواهید کرد.
چین خوردگیها و برآمدگیهای روده کوچک
چینهای حلقوی (Plica Circulatores)
چینهای بلندی هستند که در اثر پیشروی بافت همبند (پیوندی) زیر مخاط به قسمت زیرین طبقه مخاطی حاصل شده و در هر سه قسمت روده مخصوصا ژژونوم ، دیده میشوند. وجود چینهای حلقوی باعث میشود که سطح مخاط روده به 3 برابر افزایش یابد و از نظر ماکروسکوپیک نیز چیندار دیده شوند. که علت نامگذاری این چینها به دریچههای کرکونیگ میباشد.
پرزها یا ویلیها (Villi)
برآمدگیهای انگشت مانند یا برگی شکل به ارتفاع 1.5 - 0.5 میلیمتر هستند که در اثر پیشروی بافت همبند آستر در زیر اپیتلیوم بوجود میآیند. سطح
پرزها بوسیله اپیتلیوم پوشیده شده و بافت همبند محور هر پرز ، حاوی رگهای خونی ، رگهای لنفی و سلولهای عضلانی است. پرزها سطح مخاط روده را تا 10 برابر افزایش میدهند.
میکروویلی (Microvilli)
برآمدگیهای سطح راسی (Apical) سلولهای پوششی هستند که تعداد آنها در هر سلول به 3000 عدد نیز میرسد و به حاشیه مخطط (Striated border) نیز معروفاند. میکروویلیها، سطح مخاط روده را تا 30 برابر افزایش میدهند. به عبارت دیگر ، مجموعه چین خوردگیهای فوق سطح مخاط روده را تا 600 برابر افزایش میدهند.
کریپتها یا غدد لیبرکون
تورفتگیهای لوله شکل اپیتلیوم در بافت همبند آستر میباشند که تا عضلات مخاطی ادامه یافته و غدد رودهای به نام لیبرکون را بوجود میآورند. کریپتهای رودهای عامل دیگری برای افزایش سطح روده محسوب میگردد.
ساختمان کلی روده باریک
مخاط (Mucosa)
مخاط روده باریک دارای اختصاصاتی است که آن را از سایر قسمتهای لوله گوارش ، متمایز میسازد. اپیتلیوم مخاط از سلولهای مختلفی تشکیل شده است که عبارتند از:
سلولهای جذب کننده (Absortive Cells)
این سلولها که هم در سطح پرزها و هم در جدار کریپتها، دیده میشوند به انتروسیتها نیز معروفاند. سلولهای جذب کننده از نوع منشوری بلند و حاوی میکروویلیهای متعدد هستند. غشاء پوشاننده میکروویلیها دارای روکشی گلیکو پروتئینی به نام گلیکو کالیکس است. این روکش نه تنها به عنوان یک لایه محافظ در مقابل آنزیمها، عمل میکند بلکه محلی برای اتصال برخی مواد قابل جذب نیز محسوب میشود. غشای میکروویلیها همچنین حاوی آنزیمهای گوارشی برای هضم و آنزیمهایی برای فعال کردن پیش آنزیمها و پروتئینهای حامل برای جذب مواد هضم شده است.
ز جمله آنزیمهای موجود در غشاء میکروویلیها ، میتوان به دیساکاریدازها (مالتاز - لاکتاز - ساکاراز) برای تجزیه دیساکاریدها ، آمینوپپتیدازها ، دیپپتیدازها برای تجزیه پلیپپتیدها و دیپپتیدها به اسیدهای آمینه را نام برد. غشای میکروویلیها در دوازدهه ، حاوی آنزیمی به نام آنتروکیناز میباشد که تریپسینوژن غیر فعال مترشحه از پانکراس را به تریپسین فعال تبدیل میکنند. وجود مجموعه اتصالی (Junctional Complex) در قسمت راسی سطوج جانبی این سلولها ، مانع از این میشود که مواد از طریق فضای بین سلولی وارد بدن شوند.
سلولهای جامی (Goblet Cells)
سلولهایی هستند که هم در سطح پرز و هم در سطح کریپتها دیده میشوند و دارای هسته قاعدهای و سیتوپلاسم راسی پر از ماده موکوسی هستند که به عنوان یک تک غده سلولی عمل میکنند. محتویات موکوسی سلول با معرف PAS (مخصوص کربوهیدراتها) به رنگ قرمز دیده میشود و در رنگ آمیزی معمولی ضمن آماده سازی بافت در مورد آماده کننده حل شده و باعث میشود که سلول به صورت تو خالی و روشن شبیه جام دیده شود. این سلولها در دوازدهه کم و هر چه به انتهای روده نزدیک میشویم، تعداد آنها نیز افزایش مییابد. موکوس مترشحه به وسیله این سلولها ، گلیکوپروتئین اسیدی است که سطح سلولها را لغزنده ساخته و دارای نقش حفاظتی است.
سلولهای پانت (Paneth Cells)
سلولهای هرمی و بلند هستند که در قاعده غدد لیبرکون ژژونوم و ایلئوم و به ندرت آپاندیس دیده میشوند.سیتوپلاسم راسی آنها پر از گرانولهای ترشحی درشت و اسیدوفیل میباشد.این سلولها، پایدار بوده و به ندرت تجدید میشوند.چون غنی از آنزیم ضد باکتری لیزوزیم عقیده بر این است که در تنظیم باکتریهای ساکن روده (فلور طبیعی) ، دخالت دارند.
سلولهای انترواندوکراین
این سلولها اکثرا در نزدیکی قاعده غدد لیبرکون دیده میشوند. و تعداد آنها در دوازدهه بیشتر از ژژونوم و ایلئوم است. این سلولها در روده باریک ، هورمونها و پپتیدهای مختلفی را ترشح میکنند که شناخته شدهترین آنها عبارتند از:سکرتین و کوله سیتوکینین برای کنترل ترشحات پانکراس و صفرا ، سروتونین ، سوماتوستاتین ، شبع گلوکاگن برای افزایش انقباضات عضلات و نوروتانسین برای کاهش انقباضات عضلات.
سلولهای متمایز نشده
سلولهای متمایز نشده یا سلولهای ریشهای در قاعده غدد قرار دارند و در اثر تقسیم وتمایز همه سلولهای اپیتلیال را جایگزین میکنند.
آستر مخاط روده
بافت همبند شل و پرسلولی است که حد فاصل کریپتها و پرزها را پر کرده است. دارای تعداد زیادی لنفوسیت ، پلاسماسل و ماکروفاژ است. پلاسماسلها با ترشح ایمونوگلوبین A در اعمال دفاعی شرکت دارند.
زیر مخاط روده
از بافت همبند نسبتا متراکمی ساخته شده که حاوی رگهای خونی و لنفی است. زیر مخاط در دوازدهه حاوی غدد موکوسی به غدد برونر شده است.
طبقه عضلانی
این طبقه شامل عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات طولی در خارج است. طبقه عضلانی از خارج بوسیله سروز پوشیده شده که عبارت از لایه احشایی پرده صفاقی است.
خصوصیات اختصاصی دوازدهه
•صفراوی مترشحه توسط کبد و ترشحات خارجی غده پانکراس در محلی به نام آمپول واتر به دوازدهه تخلیه میشوند.
•زیر مخاط آن حاوی غدد موکوسی برونر است که مجرای ترشحی آنها پس از عبور از عضلات مخاطی به عمق کریپتها باز میشود.
•ترشحات غدد برونر ، قلیایی و حاوی بیکربنات فراوان است، این ترشحات با کاهش اسیدیته کیموس معده از آسیب مخاط روده جلوگیری کرده و محیط مناسبی برای فعالیت آنزیمهای پانکراس فراهم میسازد.
خصوصیات اختصاصی ژژونوم
ژژونوم قسمت اصلی جذب مواد در روده بوده که سطح جذبی آن با داشتن چینهای وسیع ، پرزهای فشرده بلند و انگشتی و کریپتهای عمیق افزایش یافته است. تعداد عقدهها یا ندولهای لنفاوی در ژژونوم ، نسبت به دوازدهه فراوان میباشد.
خصوصیات اختصاصی ایلئوم
مشخصه ایلئوم وجود ندولهای لنفاوی کاملا گسترده در آستر است که پلاکهای پیپر نام دارند. ایلئوم در محلی به نام سکوم به روده بزرگ ختم میشود. در محل باز شدن ایلئوم به سکوم ، دریچههای ایلئوسکال وجود دارد که مانع از بازگشت مواد هضم نشده به داخل ایلئوم میشود.
هضم و جذب مواد در روده
کربوهیدراتها
مواد نشاستهای در دهان توسط پتیالین بزاق به دکسترین تبدیل میشوند که آن نیز در روده تحت تاثیر آمیلاز مترشحه از پانکراس به دیساکاریدها ، تجزیه میشود. دیساکاریدها توسط دی ساکاریدازهای میکرویلیها به مونوساکاریدها تبدیل شده و پس از جذب وارد مویرگ خونی شده و از روده حمل میشوند.
پروتئینها
پروتئینها تحت تاثیر آنزیمهای پپسین معده و ترپیسین کیموترپیسین مترشحه از پانکراس به پلیپپتیدهای کوچک و دیپپتیدها تجزیه میشوند. محصولات فوق تحت تاثیر آمینوپپتیدازهای غشای میکروویلیها به اسیدهای آمینه تبدیل شده و پس از جذب توسط پروتئینهای حامل به گردش خون وارد میشوند.
چربیها (Fats)
هضم چربیها بطور عمده در روده و تحت تاثیر آنزیم لیپاز مترشحه بوسیله سلولهای پانکراس صورت میگیرد. تری گلیسیریدها تحت تاثیر لیپاز به مونوساکاریدها و اسیدهای چرب آزاد تبدیل میشوند. این محصولات توسط املاح صفراوی امولسینه شده و به صورت ذرات فسیل به قطر 2 نانومتر در میآیند که از غشاء میکروویلیها عبور کرده و وارد سلولهای جاذب میشوند، در آنجا به شبکه آندوپلاسمی صاف منتقل شده و توسط آنزیمها به تری گلیسریدها تبدیل میشوند. و پس از افزوده شدن پروتئینها به دستگاه گلژی رفته و در آنجا با افزوده شدن قندها ، به صورت شیلومیکرونها آنجا را ترک کرده و وارد گردش خون میشوند.
روده بزرگ
روده بزرگ (Large Intestine)بخش از لوله گوارش است که حدود 1.5 متر طول دارد و قطر آن بیشتر از روده کوچک است. از سکوم که به ایلئوم روده باریک متصل است، شروع شده و به مقعد ختم میگردد. وظیفه روده بزرگ ، هدایت مواد هضم نشده به خارج از بدن است.
دید کلی
چینهای مقعدی و پرز در روده بزرگ دیده نمیشوند. روده بزرگ به طول 1.4 تا 1.8 متر ، از انتهای روده باریک شروع شده و به مجرای مقعد ختم میشود. ابتدای روده بزرگ که در ارتباط با ایلئوم قرار دارد، سکوم یا روده کور نامیده میشود. قسمتی از روده بزرگ که بین سکوم و آنال کانال قرار دارد، کولون نامیده میشود که به سه قسمت کولون مساعد ، کولون افقی و کولون نازل ، تقسیم میگردد. کولون نازل در انتها به سیگموئید و رکتوم و نهایتا آنال کانال ، ختم میشود. آیا میدانید:
•هر کدام از قسمتهای روده بزرگ چه مشخصاتی دارند و چگونه از هم قابل تشخیص هستند؟
•در مورد عروق خونی و لنفاوی و اعصاب موجود در روده بزرگ ، چه اطلاعاتی دارید؟
•در روده بزرگ ، بیماریهای زیادی احتمال دارد بوجود میآید، آیا آنها را میشناسید؟
•حتما تا به حال در مورد آپاندیس و آپاندیسیت مطالبی شنیدهاید.
با مطالعه این متن ، بر اطلاعات خود در زمینه روده بزرگ بیفزایید.
سکوم و آپاندیس (Cecum and Appendix)
سکوم قسمت ابتدایی روده بزرگ است که زایده آپاندیس به قسمت بن بست آن متصل میشود. آپاندیس زایده انگشت مانندی است به طول 10 - 5 سانتیمتر و قطر متوسط 0.8 سانتیمتر که با افزایش سن ، قطر آن کاهش مییابد. دیواره آپاندیس مرکب از 4 لایهای است که در سایر قسمتهای لوله گوارش یافت میشود. مخاط آپاندیس شبیه روده بزرگ ، فاقد پرز و چین و حاوی غدد لولهای مستقیم است. اپیتلیوم پوشاننده آن شامل سلولهای جذب کننده و جامی است.
آستر و زیر مخاط حاوی تعداد زیادی عقدههای لنفاوی است که با افزایش سن از تعداد آنها کاسته میشود. در افراد سالخورده با ناپدید شدن بافت لنفاوی در آپاندیس ، مخاط و زیر مخاط فیبروزه میشوند. طبقه عضلانی در آپاندیس شبیه روده کوچک ، مرکب از عضلات حلقوی در داخل و عضلات طولی در خارج است که از خارج بوسیله بافت سروز پوشیده شده است. آپاندیس یک عضو لنفاوی است و مانند دیگر بافتهای لنفاوی میتواند ملتهب شده و تولید آپاندیسیت نماید.
کولون (Colon)
وظیفه اصلی کولون جذب آب و املاح است که در نتیجه آن مواد هضم نشده وارده از روده باریک به کولون ، از حالت مایع به حالت جامد در آمده و مدفوع (feces) نامیده میشود. با توجه به عملکرد روده بزرگ که در اصل هدایت مواد هضم نشده به خارج از بدن است، روده بزرگ فاقد چین و پرز است. کولون شامل قسمتهای زیر است.
•کولون صعودی: این کولون دنباله روده کور است که در طرف راست شکم روی جدار خلفی آن تا زیر کبد بالا رفته و از آنجا با زاویه تقریبا قائمه به سمت چپ پیچ خورده، کولون عرضی را تشکیل میدهد.
•کولون عرضی: زیر معده قرار دارد و کاملا از پرده صفاق پوشیده شده و متحرک است و به واسطه بند مخصوص خود که دو قشر پرده صفاق باشد، به سطح خلفی شکم متصل میشود. علاوه بر این ، این پرده ، کولون عرضی را به انحنای بزرگ معده ، مربوط میسازد.
•کولون نزولی: کولون عرضی در زیر طحال با یک زاویه حاد به سمت پایین آمده و کولون نزولی را تشکیل میدهد.
•کولون خاصره لگنی یا سیگموئید: دنباله کولون نزولی ، کولون خاصره لگنی است که در حفره خاصره سمت چپ قرار دارد، سپس داخل لگن کوچک شده و به روده مستقیم ، منتهی میشود. کولون خاصره لگنی از پرده صفاق کاملا پوشیده شده، دارای بند مخصوص و حرکات آزاد است. در این قسمت ، روده کلفتتر میشود، زیرا مدفوع در آن جمع میشود تا موقع تخلیه فرا رسد.
•سلولهای موجود در لایه مخاطی کولون موکوس ترشح میکنند تا با لغزنده ساختن سطح مخاط به دفع مواد هضم نشده کمک کنند.
روده مستقیم
روده مستقیم دنباله کولون خاصره لگنی و قسمت انتهایی روده کلفت است. طول آن 12 تا 15 سانتیمتر میباشد. روده مستقیم که در حفره لگن قرار دارد، در مرد عقب مثانه و پروستات و در زن عقب رحم و مهبل بوده و فقط ثلث فوقانی آن از پرده صفاق پوشیده شده است. پرده صفاق در مردان بین روده مستقیم و سطح فوقانی مثانه ، بن بستی به نام بن بست دوگلاس ایجاد میکند. در زنان این بن بست بین روده مستقیم و رحم قرار دارد. بن بست دوگلاس ، پایینترین نقطه فضای درونی شکم است. روده مستقیم در گودی استخوان خاجی قرار دارد و لذا قدری به عقب خمیده است.
مجرای مقعدی (Anal Canal)
قسمت تحتانی روده مستقیم به مجرای مقعدی ختم میشود. این مجرا لولهای به طول 3 سانتیمتر است که تنگ و باریک میباشد. عضله تنگ کننده مقعد ، سوراخ مقعد را میبندد. زیر مخاط مجرای مقعدی سیاهرگهای بسیاری وجود دارد و فراخ نشدن این سیاهرگها موجب پیدایش بیماری بواسیر میشود.
عروق خونی
رگهای خونی تغذیه کننده روده با عبور از طبقه عضلانی به زیر مخاط رسیده و شبکه عروق بزرگی را بوجود میآورند که انشعابات آن به آستر محور پرزهای در روده باریک ، نفوذ مینماید. شریانچههای انتهایی ، پس از تشکیل شبکه مویرگی در درون پرزها به وریدچهها ، منتهی میشوند که وریدچهها نیز به ورید زیر مخاطی و آنها نیز پس از ترک روده به ورید جمع آوری کننده مزانتری تخلیه میگردند. این وریدها نیز بهم پیوسته ، ورید باب را بوجود میآورند که مواد جذب شده را به کبد میرساند. چون همه مواد جذب شده از روده (غیر از چربیها) به کبد منتقل میشوند، داروهایی که در کبد متابولیزه میشوند، نباید به طریق خوراکی مصرف شوند.
عروق لنفی روده
عروق لنفی به صورت بن بست از راس پرزها شروع و مجرای شیری نامیده میشوند. این رگها شبکه مخاطی را تشکیل داده و سپس به لنفاتیکهای زیر مخاط میریزند. رگهای لنفی زیر مخاطی ، پس از عبور از عقدههای لنفی مسیر ، توسط مجرای توراسیک به سیستم وریدی تخلیه میشوند. بنابراین مواد حمل شده از طریق رگهای لنفی وارد کبد نمیشوند.
اعصاب
•عصب گیری لوله گوارش توسط سیستم عصبی اتونوم انجام میگیرد که خود به دو قسمت داخلی (Intrinsic) و خارجی (extrinsic) تقسیم میگردد. قسمت داخلی که به سیستم عصبی رودهای نیز موسوم است، مرکب از نورونهای حسی ، نورونهای رابط و نورونهای حرکتی است که بدون ارتباط با سیستم عصبی مرکزی و بطور
رفلکس ، عمل مینماید. بدین ترتیب که تحریکات ناشی از ترکیب مواد غذایی (تحریکات شیمیایی) یا اتساع روده در اثر تجمع مواد (اتساع مکانیکی) به شبکههای مایسنر ، منتقل شده و نورونهای حرکتی آنها ، سبب ترشح سلولهای اپیتلیال ، انقباض عضلات و تحریک حرکات روده میشوند.
•سیستم عصبی رودهای از طریق کنترل حرکات پریستالتیک ، جابجایی مواد غذایی و تخلیه رودهها را امکان پذیر میسازد. بطوری که اختلال در عملکرد این سیستم ، تخلیه رودهها را مشکل میسازد و نمونه آن بیماری هیرشسپرونگ میباشد. در این بیماری قسمتی از رودهها (معمولا روده بزرگ) فاقد سیستم عصبی داخلی است و در نتیجه به علت عدم اتساع قسمت مبتلا ، دفع مواد هضم نشده ، امکان پذیر نیست.
•بخش خارجی اعصاب رودهای ، شامل اعصاب آدرنرژیک سمپاتیک و اعصاب کولینرژیک پاراسمپاتیک میباشد که اولی مهار کننده و دومی محرک عضلات صاف جداره لوله گوارش است. سیستم عصبی خارجی در ارتباط با سیستم عصبی داخلی روده میباشد، بطوری که استرسهای شدید میتوانند از طریق تحریک حرکات روده باعث پیدایش اسهال روانی گردند. با وجود این ، قطع سیستم عصبی خارجی ، اختلالی در عملکرد روده و حرکات پریستالتیک آن ایجاد نمیکند.
آپاندیس
زایده این انگشتی شکل و شبیه کولون (روده بزرگ) است. دارای فضای درونی کوچک و فولیکول لنفاوی فراوان در آستر مخاط و زیر مخاط است. و طول آن 8 تا 10 سانترمتر بوده و فاقد پرز است. آپاندیس ممکن است عفونی شود و آپاندیسیت ایجاد کند.
لوزوالمعده
لوزوالمعده یا پانکراس یکی از غدد ضمیمه دستگاه گوارشی است که ترشحات آن به ناحیه دوازدهه در روده کوچک تخلیه میگردد. این غده دارای تعدادی هورمون است که در متابولیسم مواد غذایی مورد استفاده قرار میگیرند.
اطلاعات اولیه
لوزوالمعده غده مختلط برونریز و درونریزی است که در انحنای دوازدهه روده کوچک قرار گرفته و از نظر آناتومی دارای سه قسمت است. سر لوزوالمعده که در انحنای دوازدهه قرار گرفته و تنه و دم لوزوالمعده. پانکراس از بیرون توسط کپسولی از بافت همبند پوشیده شده که استطالههایی از آن به درون غده نفوذ کرده و آن را به لبولهای نامشخصی تقسیم میکند. بافت همبند بین لبولی حاوی جسمکهای پاسینی و گانگلیون میباشد. این غده دارای ترشحات بسیاری است که برای هضم مواد غذایی مورد نیاز هستند.
قسمت مترشحه خارجی لوزوالمعده
این قسمت در لوزوالمعده از نوع خوشهای مرکب است که از آسینیهای ترشحی و مجاری تشکیل یافته است. آسینیهای ترشحی از نوع سروزی هستند و از تعدادی سلول هرمی تشکیل شدهاند که سلولها در قسمت راسی خود حاوی ذرات زیموژن (پیشساز) میباشند. آسینیها توسط غشا پایه و الیاف رتیکولر احاطه شدهاند و ترشحات خود را به درون مجاری رابط (intercalated duct) تخلیه میکنند. این مجاری که از درون آسینی شروع میشوند، توسط سلولهای مکعبی کوتاه مفروش شدهاند. به همین دلیل در مقاطع بافتی ، سلولهای ابتدایی مجاری رابط در مرکز آسینیها مشاهده شده و سلولهای مرکز آسینی نامیده میشوند.
چگونگی ورود ترشحات به دوازدهه
مجاری رابط به هم پیوسته و مجاری بین لبولی را بوجود میآورند که به مجرای دفعی اصلی ، در مرکز پانکراس ، به نام مجرای ویرسونگ ، ختم میشوند. مجرای ویرسونگ پس از خروج از پانکراس در محلی به نام آمپول واتر (ampulla vater) همراه با مجاری صفراوی مشترک به دوازدهه باز میشود. در محل باز شدن مجرا به دوزادهه اسفنگتری متشکل از عضلات صاف طولی و حلقوی قرار دارد که اسفنگتر اودی (sphincter of oddi) نام دارد و خروج ترشحات پانکراس و صفرا را تنظیم میکند. مجاری بین لبولی و دفعی اصلی توسط سلولهای منشوری پوشیده شدهاند و بطور پراکنده در بین آنها سلولهای جامی و انترو اندوکرین نیز دیده میشوند.
ترشحات آسینیهای پانکراس
این ترشحات شامل آب ، یونها ، بیکربنات و آنزیمهای گوارشی مانند تریپسینوژن ، کیموتریپسینوژن و کربوکسی پپتیداز (برای مواد پروتئینی) ، ریبونوکلئاز ، دزاکسی ریبونوکلئاز (برای اسیدهای نوکلئیک) ، لیپاز و فسفولیپاز (برای مواد چربی) ، آمیلاز (برای مواد قندی) و الاستاز میباشد. ترشحات پانکراس توسط سیستم خودمختار پاراسمپاتیک (شاخهای ازعصب واگ) که به سلولهای ترشحی ختم میگردند و همچنین هورمون سکرتین و هورمون کولهسیستوکینین کنترل میگردد. این هورمونها پس از ترشح کیموس معدی به دوازدهه از سلولهای انترو اندوکرین اپیتلیوم دوازدهه ترشح میشوند.
قسمت مترشحه داخلی لوزوالمعده
این بخش از حدود یک میلیون جزایر لانگرهانس تشکیل شده است که با میکروسکوپ نوری به صورت تودههای روشن در بین آسینیها دیده میشوند. جزایر لانگرهانس متشکل از طنابهای سلولی و مویرگهای منفذدار در بین آنها میباشند که مجموعا توسط الیاف رتیکولر ، احاطه شدهاند. سلولها و رگها در جزایر لانگرهانس بوسیله رشتههای سمپاتیک ، عصب دهی شدهاند.
سلولهای جزایر لانگرهانس
•سلولهای آلفا یا A ، که حدود 20 درصد سلولهای جزایر لانگرهانس را تشکیل میدهند و هورمون گلوکاگن ترشح میکنند.
•سلولهای بتا یا B ، که حدود 70 درصد سلولهای جزایر لانگرهانس را تشکیل میدهند و هورمون انسولین ترشح میکنند.
•سلولهای دلتا یا D ، حدود 10 - 5 درصد از سلولهای جزایر لانگرهانس را تشکیل میدهند و هورمون سوماتواستاتین ترشح میکنند.
•سلولهای F ، حدود 2 - 1 درصد سلولها را تشکیل داده و پلیپپتیدی به نام پلیپپتید پانکراسی ترشح میکنند که ترشحات خارجی پانکراس ، مخصوصا بیکربنات را کنترل میکند.
•معدودی سلول از نوع سلولهای APUD نیز در پانکراس یافت میشوند که عواملی مانند "مولتیلین" و سروتونین ترشح میکنند.
هورمونهای لوزوالمعده
انسولین
انسولین هورمونی پروتئینی است و از سلولهای بتا جزایر لانگرهانس ترشح میشود. ساختمان آن از دو زنجیره پلی پپتیدی B و A ساخته شده است که بوسیله پیوندهای دیسولفور به یکدیگر متصل شدهاند. انسولین به صورت پیش هورمون ساخته میشود و پس از تغییر و تحولاتی که بر روی ساختمان آن در شبکه آندوپلاسمی و دستگاه گلژی صورت میگیرد به صورت هورمون بالغ درمیآید. اعمال انسولین شامل موارد زیر است: فعال کننده تجزیه گلوکز ، مهارکننده تجزیه گلیکوژن ، مهار کننده ساخت گلوکز از مواد غیر قندی ، افزایش ساخت اسیدهای چرب ، فعال کننده ساخت چربی و پروتئین و ... .
گلوکاگن
گلوکاگن هورمونی است که از سلولهای آلفا جزایر لانگرهانس ترشح میشود. این هورمون هم مانند انسولین به صورت پیش ساز ساخته شده و پس از تغییر و تحولاتی به هورمون بالغ تبدیل میشود. ترشح آن بوسیله هیپوگلسیمی ( کاهش قند خون) ، بعضی از اسیدهای آمینه ، کاتکولامینها تحریک شده و بوسیله هیپرگسیمی (افزایش قند خون) ، اسیدهای چرب ، اجسام ستونی ، سکرتین و سوماتواستاتین مهار میشود.
سوماتواستاتین
این هورمون علاوه بر هیپوتالاموس بوسیله سلولهای D جزایر لانگرهانس نیز ترشح میشود. سوماتواستاتین ترشحات پانکراس را مهار میکند. سوماتواستاتین به صورت پری پرو سوماتواستاتین ترشح شده و بعد از گذراندن تغییراتی به هورمون بالغ تبدیل میشود. این هورمون ترشح و آزاد شدن هورمون رشد را مهار میکند. این هورمون هیچ تاثیری بر روی ترشح پرولاکتین یا هورمونهای گونادوتروپین ندارد. نیم عمر آن فقط چند دقیقه است.
کبد
کبد (Liver) بزرگترین غده بدن است و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن است که در زیر پرده دیافراگم قرار گرفته است. کبد در بسیاری از اعمال متابولیکی بدن از جمله پروتئین سازی و سم زدایی شرکت دارد
دید کلی
80 درصد سلولهای کبدی را هپاتوسیتها تشکیل میدهند. هپاتوسیتها ، چربی و قند را ذخیره میکنند. علاوه بر این تهیه آلبومین ، پروترومبین و فیبرینوژن به عهده هپاتوسیت است. کبد دارای چهار لوب ناقص جداگانه است که با یک بافت پیوندی بسیار نازک به نام کپسول گلیسون احاطه شده است. سطح آن با صفاق پوشیده شده است. ناف کبد برای ورود رگهای خونی و خروج صفرا بکار میآید. دو نوع جریان خون دریافت میکند. مقدار زیاد آن از طریق ورید باب (از روده ، معده و طحال) وارد کبد میشود و مقدار خیلی کمی خون از طریق شریان کبدی به کبد میرسد.
بافت اصلی کبد توسط بافت پیوندی به لوبول تقسیم نشده است. هپاتوسیتها به شکل صفحات سلولی یا تیغه ، در اطراف ، در محور فضای پورت و وریدچه مرکزی قرار دارند. فضای پورت شامل ورید باب ، شریان کبدی و مجرای صفراوی است. علاوه بر این رگهای لنفی و اعصاب نیز در این ناحیه دیده میشود. سلولهای کبدی در بدن اعمال زیادی را انجام میدهند مانند شرکت در ساختن پروتئینها ، ذخیره سازی مواد مورد نیاز ، اعمال متابولیک ، سم زدایی و غیر فعال کردن مواد مضر و تولید و ترشح صفرا.
اجزای لبول کبدی
فضای پورت (Portal Space)
فضای سه گوشی است که در رئوس لبولهای مجاور دیده میشود. هر فضای پورت پر از بافت همبند و حاوی شریان ، ورید و مجرای صفراوی است. ورید موجود شاخهای از ورید باب و شریان موجود شاخهای از شریان هپاتیک است. مجرای صفراوی ، صفرای مترشحه توسط سلولهای کبدی را دریافت میکند.
صفحات کبدی
سلولهای کبدی در هر لبول بهم پیوسته و صفحاتی را تشکیل دادهاند که به صورت شعاعی از مرکز به محیط کشیده شدهاند. صفحات کبدی توسط سینوزوئیدها از یکدیگر جدا شدهاند. هر سلول در دو سطح خود با هپاتوسیتهای مجاور و در طح دیگرش با سینوزوئیدها در تماس میباشند.
سینوزوئیدهای کبدی (Hepatic Sinussolid)
سینوزوئیدها ، کانالهای عروقی وسیعی به قطر 30 - 10 میکرومتر میباشند که در حد فاصل صفحات کبدی قرار گرفتهاند. خون را از شریانها و وریدهای توزیع کننده دریافت و در مرکز لبول به ورید مرکزی تخلیه میکنند.
ورید مرکزی (Central Vein)
در وسط هر لبول قرار گرفته و خون سینوزوئیها را دریافت میکند. از نظر ساختمانی سلولهای آندوتلیال پوشاننده ورید مرکزی بوسیله الیاف رتیکولر پشتیبانی میشوند.
عروق خونی کبد
سیستم وریدی کبد
ورید باب یا پورت که 75 درصد خون کبدی را تامین میکند حاصل مواد غذایی جذب شده در دستگاه گوارش میباشد. این ورید از ناف کبد وارد و انشعابات آن در فضای پورت ، وریدهای پورتال یا بین لبولی نامیده میشوند و انشعاب وریدهای پورتال در محیط لبولها منتشر شده و وریدهای توزیع کننده را بوجود میآورند. از وریدهای توزیع کننده انشعاباتی به نام وریدچههای ورودی خارج و به سینوزوئیدهای کبدی منتهی میشود. خون سینوزوئیدها به ورید مرکز لبولی تخلیه میگردد. از بهم پیوستن این وریدها ، وریدهای تحت لبولی بوجود میآید. از بهم پیوستن این وریدها هم ورید کبدی بوجود میآید که آن نیز بنوبه خود ، خون را به بزرگ سیاهرگ زیرین میریزد.
سیستم شریان کبدی
شریان کبدی که شاخهای از شریان سیلیاک میباشد، خون اکسیژندار را به کبد حمل میکند. شریان کبدی نیز از ناف کبد وارد و انشعابات آن مسیر ورید پورتال را طی کرده و انشعابات نهایی آنها شریانچههای ورودی را بوجود میآورند که خون خود را به درون سینوزوئیدها میریزند. در سینوزوئیدها خون شریانی و وریدی مخلوط شده و به ورید مرکزی تخلیه میشود.
لولهای کبدی (Hepatocytes)
هپاتوسیتها ، سلولهای بزرگی هستند با یک یا دو هسته که هسته آنها درشت ، کروی ، روشن و دارای هستک مشخص میباشند. سلولهای کبدی یکی از پرکارترین سلولهای بدن هستند که هر سلول به تنهایی هم به عنوان یک غده مترشحه داخلی و هم به عنوان یک غده مترشحه خارجی عمل میکند. با میکروسکوپ الکترونی ، سلول کبدی دارای شبکه آندوپلاسمی دانهدار و صاف بسیار گسترده ، دستگاه گلژی توسعه یافته ، ریبوزومهای آزاد ، میتوکندریهای فراوان و لیزوزوم میباشد. سطوحی از سلول کبدی که در مجاورت سینوزوئیدها قرار دارند حاوی میکرویلیهای متعددی هستند و سطح تماس هپاتوسیت با خون را افزایش میدهند. سطحی از هپاتوسیت که در مجاورت هپاتوسیت دیگر قرار دارد دارای فرورفتگی ناودان مانندی است که کانالیکول صفراوی را بوجود میآورد.
اعمال سلول کبدی
پروتئین سازی
سلولهای کبدی پروتئینهای متعددی را سنتز و بطور مداوم به خون ترشح میکنند که از جمله آنها میتوان آلبومین ، پروترومبین ، فیبرینوژن لیپو پروتئینها و هپارین را نام برد.
ذخیره سازی
سلولهای کبدی قارد به ذخیره سازی مواد مختلفی میباشند که از جمله آنها میتوان تری گلیسریدها ، گلیکوژن و ویتامینها را نام برد. تجمع چربی زیاد در هپاتوسیتها باعث پیدایش شرایطی به نام کبد چرب میگردد که قابل برگشت است.
اعمال متابولیک
از مهمترین اعمال متابولیک سلولهای کبدی ، گلوکونئوژنز یا تبدیل چربیها و اسیدهای آمینه به گلوکز و دآمیناسیون اسیدهای آمینه برای تولید اوره است.
سم زدایی
سلولهای کبدی با استفاده از آنزیمهای شبکه آندوپلاسمی صاف خود و به طرق اکسیداسیون و متیلاسیون ، مواد متعددی نظیر الکل ، استروئیدها ، باربی توراتها را غیر فعال میسازند.
ترشح صفرا
تولید و ترشح صفرا از اعمال خارجی کبد میباشد. مهمترین اجزای تشکیل دهنده صفرا ، علاوه بر آب و الکترولیتها اسیدهای صفراوی و بیلی روبین میباشد. بیلی روبین حاصل از تجزیه هموگلوبین که به صورت غیر محلول در آب و خون وجود دارد، توسط هپاتوسیتها گرفته شده و به صورت محلول در آب درآمده و به کانالیکولهای صفراوی ترشح میشود.
ترمیم کبد
با آنکه سلولهای کبدی دارای عمری طولانی هستند ولی قدرت ترمیم (Regeneration) فوق العادهای دارند. بطوری که موشها قادرند 75 درصد کبد خود را در یک ماده ترمیم کنند. با وجود این قدرت ترمیم کبد در انسان محدود است. عاملی که تقسیم سلولهای کبدی را پس از رسیدن به حجم اصلی خود مهار میکند، کالون (Chalone) نامیده میشود. کالون تولید شده در هر عضو متناسب با تعداد سلولهای تشکیل دهنده آن عضو میباشد. در صورت کاهش تعداد سلولها ، کاهش مقدار کالون محرک تقسیم سلولها میباشد.
کیسه صفرا
سلولهای کبدی مواد لازم برای ساخته شدن صفرا را از خون میگیرد سپس صفرای ساخته شده به کیسه صفرا میرود و در آنجا ذخیره میشود. همراه با ورود غذا به روده باریک کیسه صفرا منقبض شده و مقداری صفرا از مجرایی که در انتها با مجرای لوزوالمعده مشترک است وارد دوازدهه میشود. مهمترین عمل صفرا کمک به هضم چربیهاست. عمل دیگر صفرا خنثی کردن حالت اسیدی شیره معده است.
جذب غذا
کلیه مواد غذایی که در اثر هضم شیمیایی به مواد ساده و قابل جذب تبدیل شدهاند همچنین ویتامینها ، آب و نمکها که برای جذب نیازی به هضم شیمیایی ندارند از دیواره روده باریک جذب میشوند. هر پرز شامل یک لایه از سلولهای پوششی است که غذا بوسیله آنها جذب میشود. بلافاصله در زیر آن شبکه غنی از مویرگهای خونی وجود دارد که قندها ، اسیدهای آمینه آب و نمکها وارد این شبکه میشوند.
این شبکه مویرگی پس از جمع آوری مواد غذایی به یک سیاهرگ کوچک پرزی منتهی میشود. سیاهرگ پرزی به سیاهرگهای بزرگتر پیوسته و سرانجام وارد سیاهرگ باب میشوند. این سیاهرگ ابتدا به کبد رفته و مواد غذایی در کبد ذخیره و پس بر حسب نیاز وارد خون میشوند. در واقع کبد به منزله یک انبار و تنظیم کننده و پخش کننده مواد غذایی جذب شده است
منابع : راسخون
http://www.parsiteb.com
http://daneshnameh.roshd.ir
ویرایش توسط poune : 26th January 2015 در ساعت 11:23 AM
آناتومی سیستم عصبی
سیستم عصبی به همراه سیستم غدد درون ریز، مسئولیت کنترل و برقراری ارتباط بین اندام ها و بافت های مختلف بدن ، و بین موجود زنده و محیط اطرافش را بر عهده دارد. برخی از سلول های عصبی مشابه سلول های آندوکرینی عمل می نمایند؛ و برخی از سلول های آندوکرینی نیز از تغییر شکل سلول های عصبی بوجود آمده اند. اختلاف عملی عمده بین سیستم های عصبی و آندوکرینی به نحوه اجرای پدیده کنترل در هر سیستم بستگی دارد.سیستم عصبی به همراه سیستم غدد درون ریز محیط داخلی بدن موجود زنده را کنترل می کند، در بیشتر موارد سیستم عصبی، چگونگی عمل سیستم آندوکرین را نیز تحت کنترل خود دارد. در کنترل عصبی تغییرات محیط داخلی توسط گیرنده های حسی دریافت و سپس با کنترل عمل سلول های عمل کننده، مانند عضله صاف احشایی، عضله قلب و سلول های غده ای محیط داخلی تنظیم می گردد.
سیستم عصبی وضعیت محیط اطراف را نیز به وسیله گیرنده های حسی درک ، و در ساده ترین شکل به آن پاسخ می دهد، هدف از اجرای این چنین اعمال کنترلی، نگهداری محیط داخلی در محدوده مرزهای فیزیولوژیک است.
و به طور کلی سیستم عصبی ، اطلاعات را از داخل یا خارج بدن دریافت کرده ، پردازش اطلاعات رسیده را به انجام رسانده و ایمپالس هایی برای کنترل اعمال مختلف بدن ارسال می کند تا با وجود تغییرات زیاد در محیط خارجی، محیط داخلی پایدار بماند.
دستگاه عصبی مرکزی(central nervous system)CNS، شامل مغز و نخاع است.
دستگاه عصبی محیطی(peripheral nervous system)PNS، الف) اعصاب جمجمه ای- نخاعی. اعصاب جمجمه ای ۱۲ جفت، اعصاب نخاعی ۳۱ جفت.
ب) سیستم عصبی خودکار( اتونوم): شامل ۱. سیستم عصبی سمپاتیک( از مهره های پشتی- کمری) ۲. سیستم عصبی پاراسمپاتیک( جمجمه ای- خاجی)
سیستم عصبی محیطی دارای چندین سری فیبر عصبی است:
گروهی از فیبرها که جسم سلولی آن ها در داخلCNS جای دارند. این فیبرها از سیستم عصبی مرکزی خارج و به سوی عضلات ، پیش رفته و آن ها را عصبی می نمایند.
گروهی که از CNS خارج و به طرف نرون های دیگر ، واقع در خارج از CNS پیش می روند.
فیبرهای عصبی که به سوی اندام های حسی محیطی پیش می روند و جسم سلولی آن ها معمولا" خارج از CNS قرار گرفته است( اغلب در گانگلیون ها مانند گانگلیون های ریشه خلفی نخاع یا گانگلیون های اعصاب مغزی مهره داران). و فیبرهای مربوط به سلول های عصبی که جسم سلولی و زوائد آن ها به طور کامل در خارج ازCNS قرار دارند.
واحد ساختمانی و بخش فعال سیستم های عصبی، سلول های عصبی یا نرون ها هستند . سیستم عصبی انسان حدودا" دارای ( ۱۰ به توان ۲۰ نرون است) نرون ها واحدهایی هستند که ضمن ارتباط با یکدیگر ، با اندام های عمل کننده گوناگون نیز مرتبط می گردند.
سلول های عصبی( نرون ها )
دو ویژگی مهم بافت عصبی:۱- تحریک پذیری. – ۲قابلیت هدایت ، به همین خاطر نرون ها بایستی ابتدا اطلاعات ورودی(inputs) را از نرون های دیگر دریافت نمایند، تا پس از تنظیم و پردازش پیام عصبی(signal) را که بازتاب این توازن است، بوجود آورند. پس از ان پیام عصبی تولید شده بایستی به مناطق و نواحی موجود در حوزه ارتباطی نرون( حوزه ارتباطی نرون اول با نرون های دیگر و یا با سلول های عمل کننده ) فرستاده شود.
هر نرون دارای یک جسم سلولی به نام پریکاریون می باشد و هسته ای در وسط آن به نام کاریون قرار دارد.جسم سلولی بیشتر نرون ها در داخل بخش های مختلف دستگاه عصبی قرار گرفته است ؛ نرون ها دارای زوائدی هستند که شامل: دندریت ها، فیبر عصبی یا آکسون می باشند.
آناتومی نرون ها
دندریت
تعدادی تارهای عصبی کوتاه هستند که از جسم سلولی به طرف خارج کشیده شده اند و همانند یک آنتن محرک را دریافت کرده و سپس آن ها را به طرف جسم سلولی هدایت می کند؛دندریت ها نقش آوران را خواهند داشت. و تعداد آن ها از یک تا چند عدد در نرون های مختلف متفاوت است،نرون های حسی دارای دندریت های بلند تری نسبت به دندریت های سایر نرون ها هستند.
دندریت ها و جسم سلولی ، سطوح گیرنده را برای دریافت پیام از نرون های دیگر به وجود می آورند. تنظیم و یا موازنه اثرات تحریک کننده ای یا مهار کننده ای در درون جسم سلولی نرون صورت می گیرد.
آکسون می تواند از یکی از دندریت ها نیز منشأ گیرد. نخستین بخش آکسون یا قطعه ابتدایی، جایگاه صدور ایمپالس هایی است که از جسم سلولی سرچشمه می گیرند. ( هیلوک یا تپه آکسون : منطقه ای از جسم سلولی که آکسون از آنجا شروع می شود، دانه های نیسل دانه هایی هستند که در سیتوپلاسم جسم سلولی به غیر از منطقه هیلوک آکسون وجود دارند؛ و از RNA تشکیل شده اند و در سنتز پروتئین شرکت دارند، در جریان فعالیت نرون آن ها را مصرف می کنند.)
آکسون
نقش وابران را در سلول های عصبی ایفا می کنند و پیام های عصبی را از جسم سلولی به خارج هدایت می کنند. ممکن است تا یک متر طول داشته باشند( تعداد آکسون در هر نرون یک عدد است. آکسون می تواند کوتاه( چند ده میکرومتر) و یا بلند باشد در نهایت پیام عصبی به شاخه های انتهایی و تکمه های سیناپسی منتقل می شوند.
نرون به سلولی گفته می شود که در آن غشای نرونی از سه بخش مجزا ساخته شده است:
مفهوم عمومی نرون
- یک بخش حسی یا گیرنده برای دریافت اطلاعات ورودی، چه از طریق نرون های دیگر و چه از طریق سیگنال های حسی
- یک بخش صادر کننده و هدایت کننده ایمپالس که ایمپالس ها را به سوی،یک بخش آزاد کننده میانجی هدایت می کند.
بخش های گیرنده و آزاد کننده میانجی ، اغلب دارای سطح بسیار وسیعی می باشند. در بخش گیرنده غشا محتوی کانال های یونی با حساسیت غیر ولتاژی است، که یا به سیگنال های حسی و یا به میانجی های عصبی پاسخ می دهد. بسته به نوع گیرنده این کانال های یونی ممکن است دریچه دار شیمیایی، دریچه دار حرارتی، دریچه دار مکانیکی و … باشد. در این بخش غشاء به عنوان یک کابل پاسیو عمل می کند و تغییرات ولتاژی ایجاد شده به وسیله جریانات یونی ، ناشی از باز یا بسته شدن کانال های غشایی را انتقال می دهد.
بخش دوم که مسئولیت صدور و هدایت پتانسیل عمل همه یا هیچ را بر عهده دارد، دارای کا نال های دریچه دار ولتاژی است. در بخش سوم که میانجی عصبی آزاد می کند، سری دیگری از کانال های دریچه دار ولتاژی قرار گرفته اند، این کانال ها کانال های کلسیمی دریچه دار ولتاژی هستند که مسئول مزدوج شدن تغییرات ولتاژی با آزاد سازی میانجی میی باشند.
نرون ها با توجه به محل و موقعیت قرارگیری جسم سلولی نسبت به آکسون به سه گروه: چند قطبی(multipolar) ، یک قطبی(unipolar) و دو قطبی(bipolar) تقسیم می شوند. جسم سلولی نرون ها به اشکال متفاوتی دیده می شوند مانند: دوکی،هرمی،کروی و ستاره ای شکل.
تقسیمات نرون ها از لحاظ ساختاری
نرون های چند قطبی
مستقیما" به جسم سلولی و به آکسون دراز متصل بوده و تکانه های عصبی آن به شاخه های انتهایی منتقل می شوند،بیشتر نرون های حرکتی از این نوع اند؛ این نرون ها دارای چندین زائده ی دندریت و یک زائده ی آکسون هستند.
نرون های یک قطبی:دارای یک زائده ی خروجی می باشد که این زائده مثل حرف Tبه دو شاخه تقسیم خواهد شد، که یکی از آن ها دندریت و دیگری آکسون نامیده خواهد شد،در نرون یک قطبی یک نقطه ی ورودی و خروجی در جسم سلولی وجود دارد یعنی فقط در یک ناحیه هر دو نوع انشعاب آکسون و دندریت خارج می شود.بسیاری از نرون های حسی از نظر ساختاری از نوع یک قطبی اند.
نرون های دو قطبی:همانند نرون های یک قطبی محرک را دریافت می کنند ولی آکسون نرون دو قطبی از یک طرف جسم سلولی وارد شده و از طرف دیگر آن خارج می شود. این نرون ها را در شبکیه ی چشم می توان مشاهده کرد. اغلب به حس های بینایی، بویایی و چشایی متصل می شوند.
تقسیم بندی نرون ها از نظر عمل و وظیفهرشته های عصبی:یک استطاله بلند و باریک ( به خصوص آکسون است) که ایمپالس ها را به دور از جسم سلولی منتقل می کند.به سه دسته تقسیم می شوند:
- نرون وابران(حرکتی)
- نرون آوران(حسی)
- نرون ارتباطی(رابط)
نرون وابران:تکانه را از مغز به اعضا و اندام های بدن منتقل کرده و باعث ایجاد تغییراتی مثل حرکت می شود.نرون آوران:اطلاعات را از محیط دریافت کرده و برای پردازش، آن ها را به طرف مغز می فرستد.نرون ارتباطی:فرمان عصبی را از یک نرون به نرون دیگر منتقل می کند.
ارتباط بین سلول های عصبیسیناپس: اتصال تخصص یافته بین نرون ها که اجازه انتقال پیام را از یک نورون به نورون دیگر می دهد.
نرون پره سیناپتیک و پست سیناپتیکآکسودندریتیک a، آکسوسوماتیک b و آکسوآکسونیک cسیناپس های شیمیایی و الکتریکینوروترانسمیتر (انتقال دهنده عصبی): مثل استیل کولین
نوروگلی هاسیستم عصبی دارای دسته دیگری سلول به نام سلول های نوروگلی یا سلول های گلیال (glial cells) است؛ سلول های کوچکی هستند که در تولید ایپالس ها( سیگنال های عصبی) شرکت نمی کنند و در فعالیت های پردازش اطلاعات در CNS نیز نقشی بر عهده نمی گیرند. با وجود این برخی از این سلول ها تحت تاثیر فعالیت نرونی قرار می گیرند؛ سلول های نروگلی به تنظیم یونی محیط نرونها و نیز جابه جایی و یا حذف برخی از ناقلین شیمیایی که بوسیله نرون ها آزاد می شوند، کمک می کنند.
انواع سلول های نوروگلیاالیگودندروسیت: در تشکیل و حفظ غلاف میلینآستروسیت: حمایت فیزیکی و متابولیک نرون های CNSمیگروگلیا: با خاصیت فاگوسیتیاپاندیمال: سلول های ستونی پوشاننده بطن های مغزی و کانال نخاع
غلافی سفید رنگ و عایقی از جنس چربی می باشد و پیرامون رشته عصبی را فرا می گیرد.
اعمال پیشنهادی برای سلول های نروگلی به قرار زیر است۱- پشتیبانی نرون هایCNS بدین معنی که ، همانند بافت پیوندی موجود در بخش های دیگر بدن عمل می کنند.۲- فاگوسیته کردن سلول های مرده و ضایعات سلولی ناشی از صدمات وارده به سیستم عصبی.۳- تنظیم الکترولیتی محیط و جابه جایی و یا حذف میانجی ها.۴- دخالت در رشد و تکامل سیستم عصبی با هدایت نرون های در حال رشد در امتداد مسیرهای مناسب.۵- ساخت غلاف میلین پیرامون بعضی از فیبرهای عصبی.
سلول های گلیال را می توان به ۲ دسته بزرگ تقسیم کرد:الف) سلول های ماکروگلی شامل: آستروسیت ها، الیگودندروسیت ها، و سلول های اپاندیم می باشند.ب) سلول های میکروگلی که به عنوان بیگانه خوار عمل می کنند.استروسیت ها سلول های ستاره ای شکلی هستند که یون های پتاسیم اضافی را از فضای بین سلولی جذب می کنند و تشکیل سد خونی- مغزی توسط آن ها می باشد، برخی دیگر از آستروسیت ها قادر به جابه جایی و یا حذف میانجی های عصبی( گاما آمینو بوتیریک اسید و سروتونین) از ناحیه شکاف سیناپسی می باشند، آستروسیت ها ممکن است دارای اعمال تغذیه کننده ای باشند.الیگو دندروسیت ها مسئول تشکیل غلاف میلین در اطراف بعضی از فیبرهای عصبی در CNS می باشند، در PNS این وظیفه به عهده سلول های شوان است. سلول های شوان دارای منشائی متفاوت از سلول های گلیال می باشند
میلین سازیسلول های شوان چند بار به دور آکسون می پیچند، سپس سیتوپلاسم سلول شوان ناپدید می شود و تنها لایه های متحد المرکز غشای سلول شوان که پوشش میلین را تشکیل می دهند، باقی می مانند.
غلاف میلینی
اکثر اکسون های قطور توسط این غلاف پوشیده شده اند. این غلاف فواصل نیم میلی متری رشته عصبی را نمی پوشاند و به این فواصل گره های رانویه nodes of ranvier گفته می شود. غلاف میلین باعث رنگ سفید بافت عصبی می شود و باعث تشدید سرعت انتقال موج عصبی نیز می گردد. فیبرهای سوماتیک و پیش عقده ای( پرده گانگلیونیک) سمپاتیکی جزء رشته های میلین دار و فیبرهای پس عقده ای سمپاتیکی جزء رشته های بدون میلین هستند.
یک لایه نازک از سلول های پهن است ( سلول های شوان نه غشای سلول شوان) که به صورت تنگاتنگ اعصاب محیطی را در بر می گیرند.( هم میلین دار و هم بدون میلین). نرولما برای تولید مجدد رشته های عصبی ضروری است. نرولما در مغز و نخاع وجود ندارد، بنابراین هنگامی که رشته های عصبی موجود در CNS آسیب ببینند نمی توانند دوباره ساخته شوند و برای همیشه بدون کار باقی می مانند.
نرولما یا غلاف شوان
رشته های آدرنرژیک: آدرنالین و نورآدرنالین از انتهای خود رها می کنند.
رشته های عصبی
رشته های کولینرژیک: از انتهای خود استیل کولین رها می کنند
رشته های دوپامینرژیک: از انتهای خود دوپامین رها می کنند.
رشته های A: رشته های سوماتیک و میلین دار هستند و سریع هدایت می کنند.
رشته هایB: رشته های پیش عقده ای و میلین دار هستند و کند هدایت می کنند
رشته هایC: رشته های پس عقده ای و بدون میلین بوده و در هدایت کندترین هستند.
گانگلیون( عقده)
تجمع اجسام سلولیganglion نامیده می شود. مانند گانگلیون های سمپاتیکی و پاراسمپاتیکی ؛ خارج ازCNS و گانگلیون های قاعده ای(basal) ؛ داخلCNS
ماده خاکستری و ماده سفید
ماده خاکستری شامل اجسام سلولی عصبی است که در نوروگلی محصور شده اند و ماده سفید شامل رشته های عصبی است که در نروگلی محصور شده اند. ظاهر سفید این ماده به علت غلاف های میلین می باشد. در مخ و مخچه ماده خاکستری بیرون و ماده سفید درون قرار دارد. و در نخاع ماده خاکستری درون و ماده سفید بیرون قرار دارد.
واحد حسی یا درماتوم
منطقه ای از پوست که توسط یک رشته عصبی حسی ، عصب دهی می شود؛ واحد حسی یا dermatome نامیده می شود.
واحد حرکتی
تعدادی از رشته های ماهیچه ای که توسط یک عصب حرکتی عصب دهی می شوند، واحد حرکتی نامیده می شود.
اطلاعات
هر گونه واقعه و یا خبری از بدن و یا محیط اطراف که دارای معنی باشد information نامیده می شود.
ایمپالس عصبی
اطلاعات در طول یک رشته عصبی به صورت پتانسیل های عمل منتقل می شود، که به این پتانسیل های عمل ، ایمپالس گفته می شود.
سیگنال عصبی
به طرح کلی انتقال ایمپالس روی هم رفته، سیگنال عصبی گفته می شود.
مایع داخل سلولی در مقایسه با مایع خارج سلولی محتوی مقدار کمی سدیم و کلر، و در عوض دارای مقدار زیادی پتاسیم و یا یون های منفی با ماهیت پروتئینی است. بدیهی است که دلیل برقراری و حفظ این تفاوت ها بین مایع خارج سلولی و مایع داخل سلولی وجود غشای سلول است.
غشای سلولی و نفوذپذیری نسبت به یون ها
غشای سلولی ساختمانی دو لایه ای یا مضاعف(gorter) از ملکول های لیپیدی است که انواع متفاوتی از ملکول های پروتئینی را در میان خود جای داده است. ضخامت غشاء در حدود ۸ تا ۱۰ نانو متر است.
پروتئین های غشایی به دو نوع عمده تقسیم می گردند: پروتئین های آلفا هلیکس چوب یا میله مانند و پروتئین های کروی. پروتئین های آلفا هلیکس به عنوان گیرنده پیام اورهای گوناگون خارج سلولی از قبیل هورمون ها و میانجی های عصبی عمل کرده و آنتی بادی ها را نیز تشخیص می دهند. پروتئین های کروی به عنوان کانال هایی عمل می کنند که از طریق آن ها یون ها می توانند از عرض غشاء عبور نمایند.
کانال های یونیکانال های یونی دارای اهمیت بسیار زیادی در عمل سلول های عصبی می باشند، کانال های یونی می توانند به انواع:بدون دریچه ، درچه دار ولتاژی و دریچه دار شیمیایی تقسیم گردند.کانال ها می توانند به یک تغییر ولتاژی و یا یک تغییر شیمیایی، باز و بسته گردند( کانال های دریچه دار) و یا کانال هایی که احتمالا" کنترلی بر روی آن ها وجود ندارد ( کانال های بدون دریچه).کانال های یونی غشاء شرایط مناسبی را ایجاد می کنند که در طی آن یون ها به همراه ملکول های آب همراهشان اجازه می یابند از غشا عبور نمایند.کانال ها از مجموعه هایی از قطعات میان غشایی درست شده اند، قطعات میان غشایی محتوی آلفا هلیکس هایی از یک پروتئین محوری هستند که زنجیره های اسید آمینه ای جانبی از آن خارج گردیده است ، کانال ها محیطی پولار یا قطبی هستند و خیلی بزرگ هستند که از میان آن ها یون ها می توانند عبور کنند.نرون به روایت تصویر:
مقطع عرضی نخاع
- ماده خاکستری شبیه H.
- شامل شاخ قدامی VH و خلفی DH.
- ماده خاکستری ارتباطی GC.
- ماده سفید به صورت ستون هایی در اطراف ماده خاکستری شامل ۶ ستون قدامی، طرفی و خلفی.
- در سطح خارجی نخاع، نرم شامه.
- شکاف قدامی میانی.
- شیار خلفی میانی.
- شیارهای قدامی و خلفی طرفی.
مغزاز دو نیمکره که توسط پلی از ماده سفید به هم وصل شده اند ٬ تشکیل شده است. هر نیمکره از یک ناحیه سطحی (ماده خاکستری) و یک ناحیه مرکزی (ماده سفید) تشکیل شده است.در وسط ماده سفید تجمع جسم سلولی نورون ها هسته های داخلی را بوجود می آورند.ماده سفید از رشته های میلین دار و بافت پشتیبان و رگ ها تشکیل یافته است.
ماده خاکستری مغز از طبقات ذیل تشکیل یافته است:طبقه ذره ای٬ طبقه دانه دار خارجی ٬ طبقه هرمی خارجی ٬ طبقه دانه دار داخلی ٬ طبقه هرمی داخلی (حاوی بزرگترین نورون های مغز به نام بتز) و طبقه چند شکلی.
مخچهبخشی از مغز خلفی hindbrain است،واقع در حفره کرانیال خلفی پشت بصل النخاع و پل مغزی توسط چادر مخچه از سطح تحتانی مغز جدا می شود. تنطیم تونوس عضلات ارادی بدن و مرکز کنترل حرکات ارادی و تعادل بدن متشکل از دو نیمکره و یک بخش میانی بنام ورمیس (کرمینه)هر نیمکره مخچه عضلات همان طرف بدن را کنترل می کند
ساختمان مخچهمتشکل از دو بخش ماده خاکستری و سفید.ماده خاکستری: تجمع جسم سلول های عصبی که در سه لایه (ذره ای گلژی و دانه دار) قرار گرفته اند.ماده سفید: تجمع الیاف میلین دار است که در وسط ماده خاکستری واقع شده است.
منبع: اختصاصی elmevarzesh.com
ویرایش توسط poune : 26th January 2015 در ساعت 11:28 AM
آناتومی نخاع
نخاع قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی که در درون کانال نخاعی یعنی مجرایی که از روی هم قرار گرفتن مهره ها به وجود آمده است قرار دارد نخاع نام دارد. نخاع تمام فضای کانال نخاعی را پر نمی کند بلکه قسمتی از این فضا نیز توسط مننژ ، مایع مغزی – نخاعی ، یک لایه از بافت چربی که نخاع را در برگرفته و رگ های خونی پر می شود.طول نخاع در مردان و زنان به ترتیب ۴۵ و ۴۳ سانتی متر است. حد بالایی نخاع لبه فوقانی مهره اطلس و حد پایینی آن در حدود مهره اول و دوم کمر است. در این نقطه نخاع باریک شده و مخروط انتهای را به وجود می آورد. مخروط انتهای به وسیله رشته انتهایی به مهره دوم دنبالچه ارتباط پیدا می کند.
نخاع در مقطع بیضی شکل است و پهنانی آن ( از چپ به راست ) بیشتر از فاصله قدامی- خلفی نخاع است.دو شیار در نخاع وجود دارد. شیار قدامی کوتاه تر و پهن است در حالی که شیار خلفی عمیق تر و باریک می باشد.در هر نیمه از نخاع نیز در قسمت جانبی دو شیار کم عمق به نام های شیار جانبی قدامی شیار جانبی خلفی وجود دارد.نخاع از دو بخش سفید و خاکستری به وجود آمده است . چگونگی قرار گیری بخش سفید و بخش خاکستری در یک مقطع هوریزنتال( افقی ) کاملا" مشخص است. ماده خاکستری نخاع در وسط قرار گرفته و در برش افقی ، شکل آن همانند حرف H است . شکل H ماننده ماده خاکستری نخاع در نواحی مختلف نخاع یکسان نبوده و تفاوت های را آشکار می کند. ماده خاکستری نخاع از تنه سلولی نرون های عصبی تشکیل شده است و به همین علت نیز خاکستری رنگ است.
ماده سفید نخاع در اطراف ماده خاکستری قرار گرفته است. فرم قرارگرفتن ماده خاکستری در نخاع باعث می شود که ماده سفید در هر نیمه چپ یا راست به سه نوار طولی کاملا" مشخص تقسیم گردد. این نوارها طناب طولی قدامی طرفی و طناب طولی خلفی هستند.طناب طولی قدامی بین شاخ قدامی ماده خاکستری و شیار قدامی قرار دارد. طناب طولی طرفی بین دو شاخ قدامی و خلفی ماده خاکستری قرار دارد و طناب طولی خلفی نیز بین شاخ خلفی ماده خاکستری و شیار خلفی واقع شده است.
ماده سفید نخاع را اکسون های نرونی به وجود آورده اند، و رنگ سفید این بخش به علت میلین این اکسون ها است.طناب ها ، راه های حسی و حرکتی نخاع را به وجود می آورند.دستگاه عصبی مرکزی را پرده ای می پوشاند که به مننژ موسوم است . این پرده شامل سه لایه مختلف است.خارجی ترین لایه، سخت شامه می باشد که روی بافت استخوانی اطراف می چسبد.این چسبندگی در کف جمجمه بسیار محکم است ولی در سقف جمجمه و دیواره های اطراف آن چسبندگی سست تر می باشد.
لایه میانی، عنکبوتیه نامیده می شود و لایه داخلی نرم شامه خوانده می شود.بین عنکبوتیه و نرم شامه فضای است که به فضای زیر عنکبوتیه موسوم است.لایه داخلی در درون بطن های جانبی غز شبکه شیمی را می سازد.این شبکه ترشح مایع مغزی – نخاعی را به عهده دارد.
مایع مغزی – نخاعیمایع مغزی – نخاعی به وسیله فیلتراسیون از شبکه مشیمی بطن ها ترشح می گردد.این مایع فضای درونی و برونی دستگاه عصبی مرکزی را پر می کند و وظیفه آن حفاظت و تغذیه دستگاه عصبی مرکزی می باشد. در فضای زیرعنکبوتیه این مایع دوباره به خون باز می گردد .میزان مایع مغزی – نخاعی در یک فرد بالغ حدود ۱۴۰ cc است.
منبع: اختصاصی elmevarzesh.com
- - - به روز رسانی شده - - -
آناتومی و ساختمان چشم Eye Anatomy
چشم ارگانی است برای دیدن، چشم ها نور را می شکنند و اونو تبدیل میکنند به پالس های الکتروشیمیایی در عصب ها؛ در این پست ساختار و اعضا تشکیل دهنده چشم رو به صورت ساده تشریح می کنیم و توضیح میدیم.
ارگان بینایی به چند قسمت تقسیم می شود: گوی چشم – سیستم اشکی و عضلات چشمی، که در این قسمت به ساختار گوی چشم میپردازیم.
جهت مشاهده ی تصویر در ابعاد واقعی 700x484 پیکسل اینجا کلیک کنید.
ساختمان و اعضا چشم به ترتیب:
* دیواره چشم از سه لایه تشکیل شده است، از خارج به داخل عبارتند از:
* صلبیه یا اسکلرا Sclera: خارجی ترین لایه چشم، یک لایه فیبروز و سفید رنگ است(همان قسمت سفیدرنگ چشم). متراکم است و نقش محافظتی دارد.
* مشیمیه یا کروئید Choroid: لایه میانی چشم است و پر از عروق خونی است و داخل اتاقک چشم را تاریک می کند. وظیفه خونرسانی را برعهده دارد.
* شبکیه یا رتین Retinal: داخلی ترین لایه و لایه عصبی چشم است.
* قرنیه Cornea: قسمت برآمده و جلویی ملتحمه که کار آن شکست نور است.(بیشترین شکست نور در قرنیه رخ می دهد). قرنیه از پنج لایه تشکیل شده به داخلی ترین لایه آن اندوتلیوم و به خارجی ترین لایه آن اپی تلیوم می گویند. محل اتصال قرنیه به صلبیه را لیمبوس Limbus می نامند، از ناحیه لیمبوس برای برش در جراحی ها استفاده میشود. قرنیه عروق خونی ندارد اما عصب زیاد دارد.
* ملتحمه یا کنژ Conjunctiva: لایه بسیار نازک و شفاف که درون پلک ها و روی صلبیه یا اسکلرا(قسمت سفیدرنگ چشم) را تا لیمبوس می پوشاند.
* عنبیه یا آیریس Iris: قسمت رنگی چشم است که رنگ آن به عنوان رنگ چشم شناخته می شود و قسمتی است که اندازه و بزرگی مردمک را تعیین میکند و در واقع میزان نور ورودی و بنابراین میزان نوری که به شبکیه میرسد را تعیین میکند. از لایه دوم چشم یعنی مشیمیه منشا میگیرد.
* مردمک یا پاپیل Pupil: حفره مشخصی و سیاه رنگی که در وسط عنبیه واقع شده و اجازه عبور نور را می دهد.
اجسام مژگانی یا سیلیاری بادی Ciliary Body: یک حلقه از عضلات که در لایه میانی چشم و اطراف عدسی قرار دارد و زنول ها یا طناب ها به آن متصل هستند.
* رشته های عضلانی عدسی یا زنول Zonule: رشته ها یا طناب های عضلانی که به اجسام مژگانی و عدسی متصل هستند و عمل تطابق در عدسی توسط آنها صورت میگیرد.
حفره جلویی چشم شامل دو اتاقک است:
* اتاقک جلویی Anterior Chamber: که از قرنیه تا عنبیه را می گویند.
* اتاقک عقبی Posterior Chamber: از عنبیه تا عدسی را می گویند.
* عدسی یا لنز Lens: قسمت کاملا شفاف که نورهای عبور کرده از قرنیه و مردمک را متمرکز میکند روی شبکیه و باعث ایجاد تصویر میگردد.
کپسول Capsule: ساختمانی هموار و یکنواخت و بدون سلول می باشد وضخامت آن در قسمت قدامی بیشتر است.
لنز متریال Lens Material: مرکب از کورتکس و هسته است.
* حفره مرکزی Fovea Centralis: این قسمت در مرکز لکه زرد قرار دارد در حفره مرکزی بیشترین غلظت از سلول های مخروطی و استوانه ای وجود دارند که باعث وضوح هر چه بیشتر تصویر میشود.
* لکه زرد Macula Lutea: لکه زرد مکانی است با رنگدانه های بسیار زیاد و بیضی شکل با قطر حدودا 6 میلیمتر که در نزدیکی وسط شبکیه چشم است. قسمتی است با چند لایه سلول گانگلیونی است.
* نقطه کور Optic Disk: قسمتی است که آکسون ها و تارهای عصبی از آن خارج می شوند، در این قسمت از چشم نوری جذب نمیشود و تصویری نیز تشکیل نمی شود.
* زجاجیه Vitreous: یک ژل شفاف است که فضای داخل شبکیه تا پشت عدسی را کاملا پر میکند. باعث حفظ کروی بودن چشم است.
* زلالیه Aqueous humor: ماده ژلاتینی شفاف همچون پلاسما اما با غلظت بسیار کمتر پروتئین است. که فضای بین قرنیه تا عدسی را پر میکند. وظیفه آن حفظ فشار داخل چشمی، متابولیسم قرنیه،شبکه ترابکولر و عدسی است.
منبع: سایت علم جراحی
آناتومی قلب
قلب تلمبه ای (عضوی) عضلانی و تو خالی است که در فضای مدیاستن ( فضای وسط قفسه سینه، بین دو ریه ) قرار دارد . به طوری که قاعده قلب به طرف بالا سمت راست و رأس قلب در پایین و سمت چپ قرار دارد . دو سوم قلب در سمت چپ و یک سوم آن در سمت راست خط فرضی میداسترنال قرار دارد .قلب خون را به درون رگ ها پمپ می کند. در حقیقت قلب دو تلمبه دارد که تلمبه چپ خون حاوی مواد اکسیژن و مواد غذایی را درسرتاسر بدن توزیع می کند و تلمبه راست خون تیره را جهت اکسیژن دار شدن به شش ها می فرستد .حفرات فوقانی را دهلیز و حفرات تحتانی را بطن گویند.
ساختمان قلبقلب شکل مخروط دارد ودارای یک قاعده ویک نوک است ، ودارای دو حفره در طرف چپ ودو حفره در طرف راست است هریک از این حفره ها دو قسمتی هستند و دهلیز و بطن نامیده می شوند.وزن قلب از ۲۸۰ تا ۳۵۰ گرم متغیر است به طور تقریبی ۳۰۰ گرم و بسته به سن ، قد ، وزن ، چاقی و لاغری افراد و فعالیت بیمار و بیماری های قلبی متفاوت می باشد . طول قلب ۱۲.۵ و عرض آن ۸.۵ سانتی متر می باشد . قلب فضای زیادی از مدیاستن را در بر دارد به طوریکه ۳/۲ آن سمت چپ و ۳/۱ آن سمت راست قرار خط فرضی mid sternal دارد.کار قلب پمپاژ خون به سمت اندام ها و بافت ها و ارائه اکسیژن و مواد غذایی و دریافت دی اکسید کربن و مواد زاید حاصل از متابولیسم می باشد . قلب یک فرد در هر دقیقه ۶۰-۸۰ ضربان در دقیقه دارد . برون ده قلب حدود ۵ لیتر در دقیقه می باشد.
لایه های قلب :قلب از سه لایه تشکیل شده است :
- لایه پریکارد یا اپی کارد (Epicardium ، Pericardium )
- لایه میوکارد Myocardium
- لایه اندوکارد Endocardium
لایه پریکارد یا اپی کارد خارجی ترین لایه قلب می باشد.این لایه خود از دولایه تشکیل شده است که در میان آن ها مایع سروز وجود دارد.وجود مایع سروز باعث لفزندگی بهتر این دو لایه بر روی یکدیگر و نهایتا" آسان سازی حرکت برای قلب است. این دولایه عبارتند از: لیفی (fibrous membrain) و سروزی ( serouse) پوشانده است.الف : لایه لیفی (fibrous membrain): لایه ای است که از بیرون قلب را به طور کامل در برگرفته است و به وسیله همین لایه با اعضای دیگر مجاورت دارد.ب: لایه سروزی ( serouse) : از دو لایه داخلی یا پریکارد احشایی ( visceral ) و لایه خارجی یا پریکارد جداری ( parietal ) تشکیل شده است . پریکارد احشایی به عضله قلب می چسبد وجزء دیواره قلب محسوب می شود.پریکارد جداری روی پریکارد احشایی قرار دارد و تمام قلب را تا چندین سانتیمتر بر روی عروق بزرگ ادامه می یابد. بطوری که از قدام به زایده گزیفوئید از خلف به ستون مهره ها و از پایین به دیافراگم وصل می شود .بین دو لایه احشایی و جداری فضای پریکارد قرار دارد که حدود ۱۰ تا ۲۰ میلی لیتر مایع پریکارد که مایع شفاف است قرار دارد .عملکرد :
- از اصطکاک قلب با دنده ها و دیافراگم کاسته می شود.
- مانند پوششی سطح قلب را محافظت می کند.
- از بیش از حد بزرگ شدن قلب جلوگیری می کند.
لایه میوکاردلایه میانی قلب بوده و مشتمل بر فیبرهای عضلانی مخطط غیرارادی می باشد به عبارتی همان لایه عضلانی قلب است .این لایه بسیار ضخیم تر از لایه های دیگر است. این لایه مسئول نیروی انقباضی قلب می باشد.عضله قلب از رشته هایی تشکیل شده که مشابه عضله اسکلتی می باشد ولی مانند نوع صاف غیر ارادی می باشد . فیبر های عضله قلبی بر خلاف فیبر های عضله اسکلتی که موازی هستند منشعب و شاخه شاخه بوده و در یکدیگر فرو می روند.فیبرهای عضلانی قلب در محل اتصال به یکدیگر در هم فرو می روند و ایجاد صفحات حد واسط را می کنند.در محل حد واسط منافذ خاصی وجود دارد که دو فیبر مجاور را بهم متصل می کند . به این غده اتصال ، نکسوس می گویند . این مساله باعث می شود که یون ها و مواد مختلف قادر باشند از یک سلول به سلول مجاور راه پیدا کند . وجود اتصالات منفذ دار مقاومت در برابر عبور سیگنال ها را به ۴۰۰/۱ حالت عادی کاهش می یابد به این ترتیب می توان تمام سلول های عضله قلبی را از نظر عملی یک توده واحد یا سنسیشیوم در نظر گرفت.قلب دارای دو سین سیشیوم است . یکی دهلیزی ، یکی بطنی این دو قسمت توسط بافت همبند از یکدیگر جدا می شود.این بافت همبند عایق است و پتانسیل عمل دهلیز ها به بطن ها از راه یک دسته به نام دسته دهلیزی – بطنی (هیس ) انجام می شود . در داخل این تیغه فیبری پنج منفذ وجود دارد که عبارتند از : ۱- منفذ دریچه تری کاسپید ، ۲- منفذ دریچه میترال ، ۳- مدخل سرخرگ ششی ، ۴- مدخل سرخرگ آئورت ، ۵- منفذ عبور دستگاه هیس.لایه میوکارد حاوی عروق کرونر و اعصاب است.تارهای عضلانی سبب می شود که موقع سیستول :الف ) رأس قلب به سمت قاعده آن کشیده شده و طول بطن کوتاه تر می گردد.ب) بطن ها از نظر عرضی کوچک می شود.ج) خون هر دو بطن به طرف شریان مربوطه رانده شود.د) انقباض هر دو بطن تواما صورت گیرد.
لایه اندوکارددرونی ترین لایه قلب است که از لایه نازک اندوتلیال تشکل شده این لایه درون حفرات قلبی قرار گرفته و دریچه های قلبی را می پوشاند به دلیل لغزندگی این لایه خطر تشکیل لخته در آن وجود ندارد . جنس اندوکارد از بافت پیوندی و الاستیک می باشد.
حفرات قلب :قلب از چهار حفره دو دهلیز و دو بطن تشکیل شده است . دیواره بین حفرات راست و چپ را سپتوم می نامند.بطن ها حفراتی هستند که خون را به داخل سرخرگ ها تخلیه می کنند و دهلیزها دریافت کننده خون بازگشتی از وریدها می باشند.
دهلیزهادهلیز جمع کننده خون از قسمت های مختلف بدن هستند.دهلیز راست خون تیره کل بدن را توسط بزرگ سیاهرگ زیرین و بزرگ سیاهرگ زبرین جمع می کند وبه بطن راست می فرستد و دهلیز چپ خون روشن چهار سیاهرگ ششی را از شش ها گرفته و به بطن چپ می فرستد.
دهلیز راست :در بخش بالایی و راست قلب قرار گرفته است . از نظر اندازه از دهلیز چپ بزرگتر است.شکل دهلیز راست همانند یک مکعب است. این حفره دریافت کننده کل خون بدن است( به استثنای شش ها) .خون به وسیله سیاهرگ زیرین (ورید اجوف فوقانی ) و بزرگ سیاهرگ زیرین (ورید اجوف فوقانی) که در سطح خلفی دهلیز به این حفره وارد می شوند، به قلب باز می گردد.دیواره دهلیز راست تقریبا" نازک است.بخش تحتانی دهلیز راست به وسیله دریچه سه لتی به بطن راست منتهی می گردد.سینوس اکلیلی (کرونر ) خون وریدی قلب را از راه روزنه میان دهلیز و بطن ، وارد بطن راست می نماید.
دهلیز چپ :در بخش چپ و بالایی قلب قرار گرفته است. از نظر اندازه کوچک تر از دهلیز راست است. این حفره دریافت کننده خونی است که از شش ها به وسیله سیاهرگ های ششی به قلب وارد می شوند. خون سرخرگی از ریه ها توسط چهار ورید ریوی به دهلیز چپ ریخته و در هنگام دیاستول این خون را به بطن چپ می فرستد .انتهای تحتانی دهلیز چپ به وسیله دریچه دولتی یا میترال به بطن چپ ارتباط پیدا می کند.
بطن راست :در بخش پایینی و راست قلب واقع می باشد .این حفره به شکل هرم است .رأس هرم به طرف پایین و قائده آن به طرف بالا است و قائده بطن راست را می سازد.در همین جا است که دهلیز و بطن راست به وسیله دریچه سه لتی به هم می پیوندند.دیواره بطن راست از دیواره دهلیزها ضخیم تر است ودر سطح داخلی آن سه عضله پستانکی قرار دارد. این عضلات به وسیله رباط های تاندونی به سه لت و یا سه برگچه دریچه میترال می پیوندند و به این برگچه ها توانائی مقاومت در مقابل فشار خون را می دهند.سرخرگ ششی از این بطن خارج می شود. این سرخرگ خون را به شش ها هدایت می کند.در ابتدای این سرخرگ دریچه نیم هلالی ششی قرار دارد که از بازگشت خون به بطن جلوگیری می کند.
بطن چپ :در بخش چپ و پایینی قلب قرار گرفته است .این حفره مخروطی شکل است و دیواره آن بسیار ضخیم تر از سه حفره دیگر است . این ضخامت به دلیل وجود لایه بسیار ضخیم عضلانی در بطن چپ است .در دیواره داخلی بطن چپ نیز عضلات پستانکی قرار دارند که به وسیله طناب های تاندونی به برگچه های دریچه دولتی که تعدادشان دوتا است ، می پیوندند و همان بطن راست به هنگام بالا رفتن فشار در بطن چپ برگچه توانائی مقاومت در مقابل فشار خون را می دهند. از این بطن سرخرگ آئورت خارج می گردد که بزرگترین سرخرگ بدن است و خون را با انشعابات متعددی که پیدا می کند به نقاط مختلف بدن می رساند.در ابتدای سرخرگ آئورت دریچه نیم هلالی آئورت قرار دارد که مانع بازگشت خون به قلب است.
دریچه های قلب : دریچه ها قلب اسباب مکانیکی هستند که حرکت رو به جلوی خون باعث باز شدن دریچه و حرکت رو به عقب خون باعث بسته شدن آنها می شود . دریچه های دهلیزی – بطنی نسبت به دریچه های نیمه هلالی آرام تر باز و بسته می شوند و به علاوه سرعت عبور خون از دریچه نیمه هلالی بیشتر از دریچه های دهلیزی – بطنی است این عوامل باعث می شود که دریچه های نیمه هلالی نسبت به دریچه های دهلیزی – بطنی بیشتر در معرض فرسایش باشند.دریچه های قلب دودسته هستند : دریچه های دهلیزی – بطنی (Atrioventricular) و دریچه های هلالی (Semilunar )دریچه های قلب برگچه های نازکی از جنس بافت فیبری می باشند که به وسیله لایه اندوتلیوم پوشیده شده است. حرکت دریچه ها غیر فعال ، یک طرفه و در جهت جریان خون می باشد.
الف : دریچه های دهلیزی – بطنیشامل دریچه های سه لتی و دریچه دولتی می باشد .بین دهلیزها و بطن ها دریچه های دهلیزی بطنی قراردارند. دریچه بین بطن چپ و دهلیز چپ را دریچه میترال می گویند.(دریچه دو لتی بین دهلیز چپ و بطن چپ قرار دارد) که مانع بازگشت خون از بطن چپ به دهلیز چپ می شود . و دریچه بین بطن راست و دهلیز راست را دریچه سه لتی می گویند ، که مانع بازگشت خون از بطن راست به دهلیز راست می شود. دریچه های دهلیزی – بطنی از ۶ جزء تشکیل شده اند.
- دیواره دهلیز
- حلقه دریچه
- برگچه ها
- طناب های وتری یا لیفی به نام کورداتندنیا
- عضلات پاپیلری
- دیواره بطن
یک طرف دریچه دولتی و سه لتی به حلقه دریچه که از بافت فیبروز می باشد چسبیده است،طناب های وتری نیز به حاشیه آزاد دریچه متصل می شود.
عملکرد :دریچه های دهلیزی – بطنی از برگشت خون به دهلیزها جلوگیری می کند.صدمه به طناب های وتری یا عضلات پاپیلری سبب برگشت خون از بطن به دهلیز در هنگام سیستول بطنی می شود.
دریچه های نیمه هلالی :شامل دریچه های ریوی که حد فاصل بطن راست و سرخرگ پولمونر و دریچه آئورت که حد فاصل بطن چپ و سرخرگ آئورت قرار گرفته ، می باشد.هر دو دریچه از سه لت ( کاسپ ) تشکیل شده و اجازه حرکت خون از شرایین را به شریان آئورت و پولمونر می دهد . این دریچه ها فاقد طناب های وتری و عضلات پاپیلاری می باشد.نمای از قلب( برای مشاهده اندازه واقعی روی آن کلیک کنید)
منبع:اختصاصی elmevarzesh.com
آناتومی مویرگ
مویرگ ها (Capillaries) ، کوچک ترین رگ های خونی هستند که شامل شبکیه پیچیدهای از لولههای نازک هستند و به طور گسترده تبادلات بین بافت ها و خون از طریق دیواره آن ها انجام میگیرد.شریانچهها به رگ های خونی بسیار ظریفی منتهی میشوند که به مویرگ موسومند. مویرگ ها در حدود ۹-۷ میکرومتر قطر دارند و فضای درونی آن ها برای جاگیری یک گویچه قرمز کفایت میکند. دیواره مویرگ متشکل از یک ردیف سلول پهن و نازک به نام آندوتلیوم ، تیغه پایه میباشد.
همراه با مویرگ ها در فواصلی نامنظم ، سلول هایی به نام پری سیت دیده میشوند که به وسیله تیغه پایه محصور شدهاند و با زواید بلند خود مویرگ را در بر میگیرند. این سلول ها ، سلول های متمایز نشدهای هستند که قادرند در مواقع لازم به سلول های عضلانی دیواره رگ و یا سلول های پیوندی ، تمایز یابند.
گرچه عقیده بر این است که سلول های آندوتلیال با داشتن فیلامنت های انقباضی دارای خاصیت انقباضی میباشند، ولی سلول های پری سیت نیز حاوی فیلامنت های انقباضی هستند. مویرگ ها در ارگان های مختلف برای تامین نیازهای آن ها تغییراتی پیدا میکنند که از این نظر مویرگ ها سه دسته هستند.
مویرگ ها رابط بین شریانچهها و وریدچهها بوده و به علت وسعت زیاد خود ، داشتن دیواره نازک و کاهش سرعت جریان خون در آنها مناسب ترین محل برای مبادله مواد غذایی ، اکسیژن و دیاکسید کربن بین خون و مایعات بافتی میباشند. مبادله مواد از طریق انتشار ، عبور از منافذ دیواره مویرگ ها ، عبور از اتصالات بین سلولی و توسط وزیکول های پینوسیتوزی انجام میگیرد. عبور مواد و کلوسیت های خون از اتصالات بین سول های آندوتلیال تحت تاثیر موادی نظیر هیتمین و برادیکینین که در شرایط التهابی بطور موضعی ترشح میگردند، افزایش مییابد.
مویرگ های پیوسته مویرگ های پیوسته یا سوماتیک به وسیله عدم وجود منفذ در دیوارهشان مشخص میشوند، به وسیله اتصال محکم به یکدیگر چسبیدهاند. این نوع مویرگ ها در انواع مختلف عضله ، بافت همبند ، غدد برون ریز (اگزوکرین) و سیستم عصبی دیده میشود. در برخی مناطق به غیر از بافت عصبی ، وزیکول های پینوسیتوزی متعددی در هر دو سطح سلول آندوتلیال دیده میشوند. این وزیکول ها به صورت منفذ در سیتوپلاسم این سلول ها دیده میشوند و مسئول انتقال درشت مولکول ها در هر دو جهت در سیتوپلاسم آندوتلیوم میباشند.
مویرگ های منفذداربه مویرگ هایی اطلاق میشود که سلول های آندوتلیال پوشاننده آن ها دارای منافذی به قطر ۸۰ – ۶۰ میکرومتر میباشد. بایستی توجه داشت که در مویرگ های منفذدار تیغه پایه فاقد منفذ بوده و یکپارچه است. مویرگ های منفذدار در بافت هایی یافت میشوند که تبادل مواد بین بافت و خون سریع است که بیشتر در پانکراس ، لوله گوارش و غدد آندوکرین دیده می شوند. در این مویرگ ها منافذ سلول ها توسط لایه نازکی به نام دیافراگم پوشیده شدهاند که نفوذپذیری آن ها نسبت به غشا و سلول زیادتر است.
سینوزوئیدها مویرگ هایی بسیار وسیع (تا ۴۰ میکرومتر) و دارای شکل نامنظم میباشند که سلول های آندوتلیال پوشاننده آن ها دارای منافذ بدون دیافراگم و تیغه پایه آن ها غیر ممتد است. علاوه بر این ، وجود فضاهای بزرگ بین سلول های آندوتلیال باعث میشود که نه تنها پلاسما بلکه سلول های خونی نیز از آن فضاها به بیرون راه یابند که این فضاها گاها به وسیله ماکروفاژها اشغال میشوند، سینوزوئیدها در کبد ، مغز استخوان و طحال دیده میشوند. این مویرگ ها دارای مسیر پرپیچ و خمی هستند و گردش خون در آن ها آهسته میباشد.
اعمال مویرگ ها
سلول های آندوتلیال پوشاننده مویرگ ها اعمال دیگری نیز انجام میدهند که مهمترین آن ها عبارتند از: تبدیل آنژیوتانسین I غیر فعال به آنژیوتانسین II فعال میباشد که موجب بالا رفتن فشار خون میگردد ، غیر فعال کردن موادی نظیر برادی کینین ، پروستاگلاندینها ، نوراپی نفرین ، سروتونین و ترومبین ، لیپولیز و جلوگیری از تشکیل ترومبوز ( لخته در داخل رگ های خونی) و تبدیل آن ها به مواد بیاثر.
ارتباط شریان ها با وریدها سیستم شریانی وریدی معمولا" توسط مویرگ ها به یکدیگر مرتبط میشوند. انشعابات انتهایی شریانچهها را قبل از تبدیل شدن به مویرگ ها شریانچه پیش مویرگی و وریدچههای مرتبط با مویرگ ها را وریدچههای پشت مویرگی مینامند. در محل تبدیل شریانچه انتهایی به مویرگ عضلات دیواره شریانچه به عنوان اسفنکتری عمل میکنند که میزان جریان خون مویرگی را کنترل مینمایند. در اغلب قسمت های بدن مانند پوست ، شریانچه انتهایی به طور مستقیم به وریدچه متصل میشود که اینگونه ارتباط را آناستوموز شریانی – وریدی مینامند.عضلات ضخیم شده دیواره شریانچه در محل آناستوموز حاوی اعصاب محرکه است و به عنوان اسفنکتر عمل کرده و کنترل ورود خون به شبکه مویرگی را بر عهده دارد، در صورت باز بودن این اسفنکتر ، عمده خون شریانی به جای شبکه مویرگی وارد وردیچه میشود. در نواحی معینی ، شریانچه انتهایی در محل آناستوموز حالت مارپیچ پیدا کرده و توسط غلافی همبند احاطه میگردد که به آن گلوموس گویند. در گلوموس عضلات دیواره بسیار ضخیم بوده و در موقع انقباض به روی آن برجسته شده و می تواند باعث قطع موقت جریان خون شود این سیستم که توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک زیادی عصب دهی شده و در تنظیم درجه حرارت مانند انتهای انگشتان نقش دارند.
سیستم های پورتی رگ ها اصولا" شبکه مویرگی حاصل از انشعابات آرتریول های انتهایی به وریدچه منتهی میشوند. باوجود این در اعضا معینی مانند کبد ، هیپوفیز و کلیه ، وریدچه دریافت کننده شبکه مویرگی مجددا منشعب شده و دومین شبکه مویرگی را بوجود میآورند. در این سیستم ها ، وجود دو شبکه مویرگی متوالی ، شرایط را فراهم میکند که مواد برداشت شده در شبکه اول به سادگی در شبکه دوم بین خون و مایعات بافتی مبادله میگردد. با توجه به شباهت این امر به تخلیه و بادگادگیری کالاها در بندرها ، این سیستم را سیستم پورت یا سیستم باب گویند.
مقایسه قطر مویرگ ها و آئورت مجموع قطر مویرگ ها حدودا ۸۰۰ برابر قطر آئورت میباشد. سرعت خون در آئورت ۳۲۰ میلیمتر بر ثانیه و در مویرگ ها ۰.۳ میلیمتر بر ثانیه میباشد. به علت جدار نازک و سرعت پایین جریان خون ، مویرگ ها محل مناسبی برای تبادل مواد بین خون و بافت ها میباشند
منبع:ختصاصی :elmevarzesh.com
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)