اصن نیدونم چرا چن وقته خاطره تراوش نمیکنم خخخ
 
            
             همکار تالار شیمی عمومی
            
            
                همکار تالار شیمی عمومی
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                اصن نیدونم چرا چن وقته خاطره تراوش نمیکنم خخخ
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                خیلی دلم میخواد بنویسم ولی حوصلم نمیشه متاسفانه
اسکار وایلد : همیشه دشمنانت را ببخش ، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند .
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                دلشوره
اضطراب
خنده های از ته دل
انگیزه
بی خیالی
حالت تهوع
توهم
سرگیجه
سردرگمی
مجموع حس های من در این ایام هستند...بهتون سلام میکنند این عزیزان
 
            
             دوست جدید
            
            
                دوست جدید
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                چقدر سخته یه درد بزرگو بفهمی اما نتونی به هیچکس بگی
چقدر سخته یه حسی به کسی داشته باشی اما مجبور باشی تا آخر عمرت کسی نفهمه
چقدر سخته یه شونه واسه حرفات و قصه هات نداشته باشی
چقدر سخته هیچکس دردت رو نفهمه و خودت تنهایی باید تا آخرش بری
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                اندک مردمانی! طوری زیست می کنند که گویی پایانی نیست ...
ویرایش توسط تووت فرنگی : 31st December 2014 در ساعت 10:28 PM
دلم تنگه پرتقالِ من!
 
            
             دوست آشنا
            
            
                دوست آشنا
            
            
            
             
            
                 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                امروز یه خاطره تو دفتر خاطرات مینویسم تا بمونه شاید برای خودم بیشترین انگیزه بشه.خواهری که خیلی وقت بود منتظرش بودم امد با افتخار برگشت وقتی پایان نامش را با اون قطرش به بابام تقدیم کرد چه حس قشنگی بود وقتی در 5 امین صفحش تشکر از پدر و مادر با زبانی که برایشان اشنا نبود.حس خوبی است ولی
ویرایش توسط میترا پوررحیم : 1st January 2015 در ساعت 01:38 AM
 
            
             دوست آشنا
            
            
                دوست آشنا
            
            
            
             
            
                 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                امروز بعد از یک هفته سربازی به خونه برگشتم و به اینترنت دسترسی پیدا کردم
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                پیرزنه که حداقل هشتاد سال داشت تو مترو کنار من نشسته،یه عالم باهام حرف زد و منم مخ درد گرفتم و داشتم از سردرد توی فضا سیر میکردم...
حالا ایناش به کنار ،برگشته به من میگه یادش به خیر بیست سال پیش که بیست سالم بود...
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                chera to zogesh zadi khob?
bahash harf mizadi dige
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
 پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
                tabrik migam vagan
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)