
یار همراه
سلام عزیزم. بله شما درست میگید. اما فک نکنم من انقدر ها هم با همون حاج خانومی مونده باشمسلام حانی
در مورد اون اتفاق دلم میخواد بگم نظری ندارم! چون جای شما نیستم و نمیتونم درک کنم...اما نمیزاری خب
نوشته اصلی توسط حسین متقی
حاج خانوم این چه حرفیه
شاید حکمتی بوده خدا دلش نیومده کسی که بهش میگن حاج خانوم دچار مشکل بزرگ بشه
درک کردی این جمله رو ؟ اشکم در اومد خوندمشا....ببین چقدر عزیزی برا خدا .. دقیقا اینو بارها و بارها بخون تا درکش کنی کامل! شما هم اینطور فکر کن ...سخته خب دوسش داشتی اما به این فکر کن قرار عشقی بالاتر ازینو داشته باشی پس منتظر باش خدا اونی رو که لایقته بهت برسونه... قبلا یه تاپیکی زده بودی اگه اشتباه نکنم همون باشه... خب حانی این عشق خالص نبود برات لایق نبود برات خدا ازت دورش کرد الان باید ممنونه خدا باشی که نرفتی توو زندگی و اینو متوجه نشدی.. پس بیخیالش
حتما با یه مشاور خبره هم صحبت کن تا قشنگ خالی شی و نسبت به خواهرت هم بدبین نشی...
باور کن باور کن باور کن وقتی ازدواج کردی میخندی به این چیزا.. و بقول رامایانا میگی به جهندممن خیلیا رو دیدم میگفتن حتی خودمو میکشم اینطور اونطور الان ازدواجم کردن خداروشکر خوش و خرمن
و میگن خداروشکر که به اون نرسیدم
پس سخت نگیر حانی مدام به این فکر کن که خدا دوسِت داشته شدید و اینطور خواسته الان متوجه شی و تموم شه .... راضی باش به رضاشاتفاقا قدردان هم باش
اینو باز میزارم که بخونی و روش فکر کنی
شاید حکمتی بوده خدا دلش نیومده کسی که بهش میگن حاج خانوم دچار مشکل بزرگ بشه
اره شاید. ... واقعا نمیدونم سونایی
من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،
زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.
(لوکوربوزیه)
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.





پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (Bookmarks)