از جناب نو آور که می توانند با عبارت زیر مفهوم و نظر خود را مطرح کنند خیلی بعید به نظر می رسد که بخواهند یک حرف و سوال رو به شکل بالا مطرح کنند.
ما باید همچنانکه در نقد و پاکسازی عقاید از خرافات فعال هستیم ، در دیدن نیمه پر لیوان هم بینا باشیم.
لذا از این دوست گرامی درخواست داریم که اگر هم نقد یا مطلبی نسبت به این امور دارید با بیانی شیوا و زیباتر همچون بیان زیر ایراد فرمایید که حتی ظاهر کلامتان نیز زیبا باشد.
بنده برای روشن شدن اون سخن این مطلب رو عرض می کنم:
خداوند متعال که انسان رو آفرید و راه درست دینی و عقلی (یعنی دین و عقل در کنار هم) رو بهش نشون داد.
می بینید در قرآن وعده بهشت و حوری و یا هر چیزی که با طبع انسانی (روحی و جسمی ) ما سازگار است رو در حد اعلاش برای انسان ترسیم می کند.
در کنار این می آید باز هم در قرآن از مراتب بالاتری سخن می گوید مثلا از مقام رضایت الهی .. مقام صابرین.. مقام محسنین (نیکوکاران و خیرین) و ..
و اینها را در اعلی علیین خودش جای می دهد..
خوب علتش چیست؟
علت اینست که انسان ها در علاقه ها و کشش های روحی و جسمی یکسان نیستند. لذا خداوند برای همه دسته های مختلف ، از اوج مطلوب آنها سخن گفته و حد اعلاش رو براشون به تصویر کشیده است. لذا مومنین در ایمانشان برابر نیستند و خداوند هم این حقیقت رو بیان کرده است (هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ) که ایمان مسلمانان و مومنان به یک اندازه و یک نوع نیست. و مراتبی دارد. این نکته هم اهمیت زیادی دارد که توانمندی های انسان ها در عبادت و حرکت معنوی هم مختلف است و خداوند از هر کسی به اندازه ی خودش می طلبد. خوب حالا این مطلب این را مطلبد که خداوند برای همه ی این دسته ها و توانمندی ها انگیزه و پاداش خودش را در نظر بگیرد!
مثلا اگر از بهشت و حوری و .. سخن گفته شده معناش این نیست که این غایت انسانی ماست. بلکه این هدف برای برخی از انسان ها محرک و انگیزه بخش است.. تا در مسیر الهی بیفتند.. البته یک انگیزه ی زشت و باطل و ناروا هم نیست بلکه انگیزه است که خداوند بعنوان پاداش برای بندگانش در نظر گرفته است. و دل بستن به آن هم مسلما نادرست و ناروا نیست.
اما آیا مرتبه ی بالاتری از انگیزه و ایمان داریم؟ که زیباتر باشد و بتوان با آن عقلمان و روحمان را جلا ببخشیم؟
بله..
هم در قرآن و هم در احادیث اهل بیت علیهم السلام که مفسرین واقعی قران کریم هستند مراتب ایمان به زیبایی و درستی شرح داده شده که یک نمونه اش رو براتون می گذارم:
در قرآن:
درجات و مراتب ايمان:
ايمان مراتب و درجات مختلفى دارد و اين طور نيست كه همه كسانى كه «مؤمن» ناميده مى شوند درجه ايمانشان يكسان باشد. اصل اين مسأله كه ايمان مراتب دارد از آيات قرآن قابل استفاده است. آياتى از قرآن كريم دلالت دارند كه ايمان قابل افزايش و زياد شدن است، و همين مسأله مى رساند كه ايمان يك درجه ندارد. برخى از اين آيات را با هم مرور مى كينم:
ـ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً;( انفال / 2)
مؤمنان، همان كسانى اند كه چون خدا ياد شود دل هايشان بلرزد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد.
ـ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ;( فتح / 4)
او است آن كس كه در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند.
ـ الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً;( آل عمران / 173)
كسانى كه مردم به ايشان گفتند: «مردم‹لشكر دشمن› براى(حمله به) شما اجتماع كردهاند؛ از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود.
ـ وَ لَمّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاّ إِيماناً وَ تَسْلِيماً;( احزاب / 22)
و چون مؤمنان دسته هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستاده اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده اش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمان بردارى آنان نيفزود.
می بینید که نشانه های ایمان را خداوند چگونه ترسیم می کند؟
در روایات:
روايت معروفى است كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند ايمان ده درجه دارد و حضرت سلمان در درجه دهم ايمان، جناب ابوذر در درجه نهم و جناب مقداد در درجه هشتم ايمان هستند.( ر. ك: بحار الانوار، ج 69، باب
32، روايت 9)
ابو عمرو زبيرى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم:
.. قربانت گردم، ايمان را برايم شرح ده تا بفهمم، فرمود: ايمان حالات و درجات و طبقات و منازلى دارد، كه برخى از آن تمامست و بنهايت كمال رسيده (مانند ايمان اولياء خدا) و برخى ناقص است و نقصانش هم واضح است (مانند ايمان گناهكاران) و برخى راجح است و رجحانش هم زياد است (مانند كسى كه بيشتر وظائف ايمانى را انجام ميدهد).
عرضكردم: مگر ايمان هم تمام و ناقص و زياد مىشود؟ فرمود: آرى.
عرضكردم: چگونه؟ فرمود: زيرا خداى تبارك و تعالى ايمان را بر اعضاء بنى آدم واجب ساخته و قسمت نموده و پخش كرده است، و هيچ عضوى نيست، جز آنكه وظيفهاش غير از وظيفه عضو ديگر است.
يكى از آن اعضاء قلب انسانست كه وسيله تعقل و درك و فهم اوست و نيز فرمانده بدن اوست كه اعضاء ديگرش بدون رأى و فرمان او در كارى ورود و خروج ننمايند.
و ديگر از اعضايش دو چشم اوست كه با آنها ميبيند و دو گوش اوست كه با آنها ميشنود و دو دستى كه دراز ميكند و دو پائى كه راه ميرود و فرجى كه شهوتش از جانب اوست و زبانى كه با آن سخن ميگويد و سرى كه رخسارش در آنست.
پس هر يك از اين اعضاء وظيفه ايمانيش غير از وظيفه ايمانى عضو ديگر است، طبق دستورى كه از خداى- تبارك اسمه- رسيده و قرآن بآن ناطق و گواه است.
بر دل واجب شده غير از آنچه بر گوش واجب شده، و بر گوش واجب گشته غير از آنچه بر چشم واجب گشته و بر چشم واجب آمده غير آنچه بر زبان واجب آمده: و بر زبان واجب گرديده غير آنچه بر دست واجب گرديده، و بر دست واجب شده غير آنچه بر پا واجب شده و بر پا واجب گشته غير آنچه بر فرج واجب گشته و بر فرج واجب آمده غير آنچه بر رخسار واجب آمده است.....
که در ادامه همین حدیث معنای ایمان نسبت به اعضا و جوارح شرح داده شده است که در این پست براتون کاملش رو گذاشتم می تونید مطالعه کنید.
آموزشی: درجات ایمان چیست و راه رسیدن به آن کدام است؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)