سلام
مردم رو نمیدونم...اما من بزووووورررررر خودم رو !!مجبور!! میکنم که نگاه کنمخاطرات! خوبی از تصادف ندارم! برا همین بعد از دیدنش ساعت ها بی حس میشم! و حتی گاهی سرم یخ میزنه...
شاید اون مصدوم رو تو بیمارستان یا حتی کنار امدادگرا ببینم برام خیلی قابل تحمل باشه..جوری که همه حواسم فقط به رسیدگی باشه... اما صحنه تصادف عجیب منو از پا در میاره...
چون از سهل انگاری اطرافیان به شدت میترسم...برا همین نگاه میکنم ببینم اورژانس و امداد هست یا نه.. اگر هست که خدارشککر.. اگر نیست و وضعیت بیمار حیاتیه ..مشخصه که اطرافیان بیشتر دارن صدمه میزنن یا جایی که نباید حرکت میدن..خب هر کسی باشه مجبوره مداخله کنه...تا اطرافیان وضع رو بدتر نکنن...
اما تصادفات فقط مالی نه اصن کنجکاو نمیشم! اتفاقا بعدش انقد خوشحالم و انقد تو دلم میگم خدارووشکر و خوش بحالتون اینجا توقف کردین.... که برا مردم تصادف نکرده اونروز اونقد خوشحال نبودم
جمله اشنا تو این صحنه ها "چی شد؟ " "چی شد؟" "بیهوشه؟" "مرده" ؟ پس بنظر میرسه همون کنجکاوی شاید داشتن خبر شایدم اینکه تو اخبار و از زبان یکی دیگه نمیشنون و خودشون شاهدن.. و میتونن خودشون کامل انتقال بدن به بقیه و به عنوان منبع باشن...شاید اینکه خودشون میبینن و تحلیل میکنن....حس تجسس و پلیس بازی...توی اون مسیر داشتن همیشگی یه صحنه ای برای تعریف کردن... چون یامه مسیر دانشگاه رانننده ها این پیچ های خطرناک رو با یه خاطره تعریف میکردن و تجزیه تحلیل... یا با دیدن رانندگیه بده یه ماشین دیگه یه خاطره ی مشابهی میگفتن... یجورایی با این داده ها پیشگویی میکردناین پیشگویی با توجه به داده های قبلی رو خودمم باهاش درگیرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)