یار همراه
دیــــــــــــــــروز اوج استــــــــــــــــرس من بود...
از ساعت 7 و نیم که رفتیم داخل کلاس هــــــــــــــــــی به من و نازنین (بقل دستیم)شوک وارد شد!اول زنگ ریــــــــــاضی داشتیم با خانوم ...بیشعوراخه یکی نیست به این بیشعور بگه چرا سوالاتی که خودت بلد نیستیو میده ما حل کنیم؟!چرا میاریمون پای تخته؟چرا عشقت میکشه ازمون نمره کم کنی؟!
زنگ دوم فیزیک...طبق معمول ایشون تا وارد کلاس میشن میگن:دفــــــــــــــــــ ــترا رو میــــــــــــــــز....تمری نارو ببینم!
یکی خودکار دستش باشه نمره منفی میده!راستی این خانوم محـــــــــــــترم یه مدت عضو این سایت بودنیه مدتم مدیر یه تالاری بودن اما...اصلا یه شخص سرکرده ای تو سایت بودن!والا!خیــــــــــــــ ــــلی بزرگ...بــــــــــــــــزر تر از اونی که الان داری فکر میکنی!
و من دیوونه....یادتونه من پارسال تو همینجا چقــــــــــــــدر اداشونو در میاورم؟اون موقع خبر نداشتم!
همون بهـــــــــــــتر که سایت منفجر شد!میبینی ستایش...صلااااااااااح بوده!
حآآآآلاع..!خلاصه...زنگ ایشونم با کلی استرس اینکه درس بپرسه گذشت...
زنگ سومم که ادبیــــــــــــــات و امتحانش...من طبق معمول نازنین جان نخونده بودن و برگه ی من کاآآآآملا بــــــــــــــاز...عقب و جلو و پهلو و...همه در کمین من!
زنگ سوم...دبیر دینــــــــــــیم امسال خـــــــــــــــــــعلی بیشعور شده...کـــــــــــــل زندگی ما شده دین و زندگی..همش میپرسه!یه غلطای ریزی میگیره...والا...همش بخاطر این امتحان نهایی کوفتیه!
و اخرم که ساعت 3 مدرسه تعطیل شد و آآآآما من بدبــــــــــــــــــخت ساعت 3 و نیم کلاس داشتم!
و از طرفی دو جلسه از کلاسو هفته هااای پیش نرفته بودم!بخدا ها من دوشنبه ی هفته ی پیش ایـــــــــــــنقدر گریه کردم...همش بخاطر این کلاسم...درسای چهارشنبه ام خیلی سنگینه!هر روزم چنتا امتحان میذارن...من مونده بودم اگه تا ساعت 6 کلاس باشم اخه چجوری بیام درسای فردامو بخونم!دلم به حال خانوادم میسوزه...این همه خرج میکنن اونوقت من نتونم از کلاس استفاده کنم دیگه اینقدر فشار زیاد روم بود که ناخوداگاه نصفه شبی گریه ام گرفت و بابامم گفت ولش کن...نمیتونی نرو این جلسم...
من خیالم راحت شد و دیگه دو جلسه پیشو نرفتم!
خلاصــــــــه دیروزم که خواستم از این کلاس بهره ببرم هـــــــــــــــرچی بلا بود سرم اومد...!راننده سرویسم تصـــــــــــــــادف کرد...و نتونست بیاد دنبالم..عمم بعد از 10 مین تاخـــــــــــیر اومد!اخه منی که ساعت 3 تعطیل میشم و باید ساعت 3 و نیم یجا دیگه باشم ،چراااااااااا ؟!تاخیر نباید باشه خب!مسیر زیاده تو ترافیک میمونمولی خب چاره ای نبود!
وسطای راه خانوم یادشون افتاده پلاک ماشین زوجــــــــــــــــــه و امروز روز فـــــــــــــــرده...
نگه داشتیم یجا که بپرسیم کجاها تو طرحه یه پســـــــــــــــــــره خوشتیــــــــــــــــتتب و در عین حال پـــــــــــــــررو و عـــــــــــلافگفت من بلدم..و در ماشینو باز کرد نشست صاف کنار عمم
اون موقع که خواستم سوار شم عمم هی گفت بیا جلو بشین،من نمیدونم چرا واقعا رفتم عقب ماشین نشستم!این پسره رفت جلو...
تمام ترس وجود عممو گرفته بود!.این پسرم ایقدر هفت خط بود بلد بود از کجا بره که افسر نباشه!تو اون لحظه یاد قضیه اسید پاشی و ...افتادم که نکنه این پسره...ولی عمم فقط بخاطر من این ریسک بزرگو کرد
از اون ورم منو یجاییی دورتر از اموزشگاه پیاده کردن و من از ابتدا تا انتــــــــــــهای خیابون شریعتیو دویــــــــــــــــــدم... ون دادم!اصلا میدونید ملت تا ببینن یکی روپوش مدرسه تنشه بیشتر اذیتش میکنه...منم که...احساس میکردم میخوان منو بخورنوارد اموزشگاه شدم نگهبانه گفت برو از اون یکی در بیا...دوبآآآآره همون مسیری که رفته بودمو برگشتم...تو کوچه پست کوچه ی خلــــــــــــوت داشتم سکته میکردم!
بالاخره موفق شدم به نیـــــــــــــــــم ساعت اخر کلاس برســـــــــــــــــــم....همون نیم ساعتم وااااقعا دیگه مخم قفل کرده بود!هیــــــــچی نفهمیدم!
ساعت 6 رسیدم خونه و دیدم عمم ســـــــــــــالمه...و خداروشکر پسره گیر نبوده و فقط علاف بوده!
و بعدش نشستم یکوب برای امتحان نیم ترم عربی فردام خوندمواخرش امروز گند زدم...!
دلــــــــــــــم خوشه به دوروز تعطیلی هفته ی دیگـــــــــــــــه....
همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای
همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
به طرز عجیبی مطمئنم قبلا یکبار زندگی کردم و الان بار دومه یا چندمه!
تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای
آرامش آمد ...
دلم تنگه پرتقالِ من!
امروز روز خوبی بود در کل...
ناراحت شدم پیانو نباید کنسل میشد
این دبیر محترم ریاضی....خدای من....سر به سرم میذاره هی!ولی خداییش هیشکی مثلش نمیشه....
امتحان زیست داشتم...خوب بود
همه چی خوبه ولی ...نمیدونم...خوشحال نیستم بعضی وقتام برعکس اوضاع خوب نیست اما خوشحالم!به شدت به عطیه نیازمندم![]()
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
دوست جدید
عالی بود!
solinazچجوری دووم میاری؟؟؟؟؟؟؟؟
کاملا درکت میکنم هم مدرسه و هم کلاسا تمام نیرو و وقت آدمو میگیرن!![]()
ویرایش توسط z@hra98 : 30th October 2014 در ساعت 10:09 PM
کاربر اخراج شده
دوست جدید
اوووووم امروز واقعا مدرسه خوش گذشتاااااااااااا اصن چیزی بوووووووووووود در نوع خودش
واقعا بعد یه هفته پر فشار و تلاطم بهمون چسبید
از بس خندیدیم دل درد گرفتیم
زنگ تفریحا با دوستم هماهنگ کردیم بچه ها رو نگه داشتیم تو کلاس
عاقا هیچی دیگ
3تا از معلم های آقا رو انتخاب کردیم
بعد من و دوستم اداشون و در اوردیم
حالا این اداها شامل مدل درس دادنشون و حرف زدنشون با بچه هام میشه
یکی از بچه هام میومد از مون فیلم میگرفت شبیه راز بقا بود فیلممون![]()
ویرایش توسط z@hra98 : 31st October 2014 در ساعت 12:58 PM
یار همراه
چاره ای دیگه نیست...همین دوساله...میگذره!باید تحمل کنم
[QUOTE=setayesh shb;614404]این جریان فیزیکه تایید شد؟؟مدیر اسبق تالار بووووووووووووووووق
من دارم جات سکته میکنم
صلاح منو تو این بود که همون موقع که سایت منفجر شد فرصت رو غنیمت بشماریم دیگه نیایمولی منو تو معتاااااااااادیم
اوکی هست...
من دیگه خونم به جوش اومده...برو تو پروفش ببین چیکار کردم!عجـــــــــــــــــق منه...لامصبا امسالم که امتحان نهایی و کار از این کارا گذشته
یه نکته یاد اور بشم:دوستاااااااااان اینا همش شانسای زیبای منها...باور کنید من خیلییییییییییی خوش شانسم...دیگه اطرافیانمم به وضوح دیدن..شماهام که اینجا یه نمونشو دیدید!![]()
همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
اون قدر که خرج عطر و آدامس بعدش میشه. خرج خودش نمیشه
تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)