دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 206 از 297 نخستنخست ... 106156196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216256 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,051 تا 2,060 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2051
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دیــــــــــــــــروز اوج استــــــــــــــــرس من بود...
    از ساعت 7 و نیم که رفتیم داخل کلاس هــــــــــــــــــی به من و نازنین (بقل دستیم)شوک وارد شد!اول زنگ ریــــــــــاضی داشتیم با خانوم ...بیشعوراخه یکی نیست به این بیشعور بگه چرا سوالاتی که خودت بلد نیستیو میده ما حل کنیم؟!چرا میاریمون پای تخته؟چرا عشقت میکشه ازمون نمره کم کنی؟!
    زنگ دوم فیزیک...طبق معمول ایشون تا وارد کلاس میشن میگن:دفــــــــــــــــــ ــترا رو میــــــــــــــــز....تمری نارو ببینم!
    یکی خودکار دستش باشه نمره منفی میده!راستی این خانوم محـــــــــــــترم یه مدت عضو این سایت بودنیه مدتم مدیر یه تالاری بودن اما...اصلا یه شخص سرکرده ای تو سایت بودن!والا!خیــــــــــــــ ــــلی بزرگ...بــــــــــــــــزر تر از اونی که الان داری فکر میکنی!
    و من دیوونه....یادتونه من پارسال تو همینجا چقــــــــــــــدر اداشونو در میاورم؟اون موقع خبر نداشتم!همون بهـــــــــــــتر که سایت منفجر شد!میبینی ستایش...صلااااااااااح بوده!
    حآآآآلاع..!خلاصه...زنگ ایشونم با کلی استرس اینکه درس بپرسه گذشت...
    زنگ سومم که ادبیــــــــــــــات و امتحانش...من طبق معمول نازنین جان نخونده بودن و برگه ی من کاآآآآملا بــــــــــــــاز...عقب و جلو و پهلو و...همه در کمین من!
    زنگ سوم...دبیر دینــــــــــــیم امسال خـــــــــــــــــــعلی بیشعور شده...کـــــــــــــل زندگی ما شده دین و زندگی..همش میپرسه!یه غلطای ریزی میگیره...والا...همش بخاطر این امتحان نهایی کوفتیه!
    و اخرم که ساعت 3 مدرسه تعطیل شد و آآآآما من بدبــــــــــــــــــخت ساعت 3 و نیم کلاس داشتم!
    و از طرفی دو جلسه از کلاسو هفته هااای پیش نرفته بودم!بخدا ها من دوشنبه ی هفته ی پیش ایـــــــــــــنقدر گریه کردم...همش بخاطر این کلاسم...درسای چهارشنبه ام خیلی سنگینه!هر روزم چنتا امتحان میذارن...من مونده بودم اگه تا ساعت 6 کلاس باشم اخه چجوری بیام درسای فردامو بخونم!دلم به حال خانوادم میسوزه...این همه خرج میکنن اونوقت من نتونم از کلاس استفاده کنم دیگه اینقدر فشار زیاد روم بود که ناخوداگاه نصفه شبی گریه ام گرفت و بابامم گفت ولش کن...نمیتونی نرو این جلسم...من خیالم راحت شد و دیگه دو جلسه پیشو نرفتم!
    خلاصــــــــه دیروزم که خواستم از این کلاس بهره ببرم هـــــــــــــــرچی بلا بود سرم اومد...!راننده سرویسم تصـــــــــــــــادف کرد...و نتونست بیاد دنبالم..عمم بعد از 10 مین تاخـــــــــــیر اومد!اخه منی که ساعت 3 تعطیل میشم و باید ساعت 3 و نیم یجا دیگه باشم ،چراااااااااا ؟!تاخیر نباید باشه خب!مسیر زیاده تو ترافیک میمونمولی خب چاره ای نبود!
    وسطای راه خانوم یادشون افتاده پلاک ماشین زوجــــــــــــــــــه و امروز روز فـــــــــــــــرده...
    نگه داشتیم یجا که بپرسیم کجاها تو طرحه یه پســـــــــــــــــــره خوشتیــــــــــــــــتتب و در عین حال پـــــــــــــــررو و عـــــــــــلاف گفت من بلدم..و در ماشینو باز کرد نشست صاف کنار عمماون موقع که خواستم سوار شم عمم هی گفت بیا جلو بشین،من نمیدونم چرا واقعا رفتم عقب ماشین نشستم!این پسره رفت جلو...
    تمام ترس وجود عممو گرفته بود!.این پسرم ایقدر هفت خط بود بلد بود از کجا بره که افسر نباشه!تو اون لحظه یاد قضیه اسید پاشی و ...افتادم که نکنه این پسره...ولی عمم فقط بخاطر من این ریسک بزرگو کرد
    از اون ورم منو یجاییی دورتر از اموزشگاه پیاده کردن و من از ابتدا تا انتــــــــــــهای خیابون شریعتیو دویــــــــــــــــــدم... ون دادم!اصلا میدونید ملت تا ببینن یکی روپوش مدرسه تنشه بیشتر اذیتش میکنه...منم که...احساس میکردم میخوان منو بخورنوارد اموزشگاه شدم نگهبانه گفت برو از اون یکی در بیا...دوبآآآآره همون مسیری که رفته بودمو برگشتم...تو کوچه پست کوچه ی خلــــــــــــوت داشتم سکته میکردم!
    بالاخره موفق شدم به نیـــــــــــــــــم ساعت اخر کلاس برســـــــــــــــــــم....همون نیم ساعتم وااااقعا دیگه مخم قفل کرده بود!هیــــــــچی نفهمیدم!
    ساعت 6 رسیدم خونه و دیدم عمم ســـــــــــــالمه...و خداروشکر پسره گیر نبوده و فقط علاف بوده!
    و بعدش نشستم یکوب برای امتحان نیم ترم عربی فردام خوندمواخرش امروز گند زدم...!
    دلــــــــــــــم خوشه به دوروز تعطیلی هفته ی دیگـــــــــــــــه....



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  2. 9 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  3. #2052
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط setayesh shb نمایش پست ها
    شروع یک کار جدید
    به قول معروف من به پایان دگر اندیشم
    امروز یه جمله ی زیبا شنیدم،میگفت آدما فکر میکنن خوشبختی یه هفت خوان رستمی هستش که تو باید یه مسیر سخت و طولانی رو بگذرونی و بعد بهش برسی در صورتی که اشتباست خوشبختی ثانیه ثانیه لحظاتیه که نفس میکشیم نمیتونیم خوشبختی رو درک کنیم چون ایمان قوی ای نداریم.باور نداریم که خوشبختی برای همه هست هر روزمون که شروع میشه در کنار اتفاقات بد اتفاقات خوب هم هست همین که نفس میتونی بکشی خودش یه اتفاق خوب هست.همین که پدر و مادرت در کنارت هستن یعنی خوشبختی...خیلی شعاری شد میدونم
    ولی آدما باید به این باور توی زندگیشون برسنکه خوشبخت هستن.خوشبختی در وجود همه ما هست فقط باید اونو لمس کنیم هر اتفاق بدی یک روز تموم میشه گاهی این اتفاقات بد امتحانی برای صبر و تحمل ما هستش...گاهی هم ما کاملا سربلند از امتحانات بیرون نمیایمولی به نظرم خدا بخشنده تر از اون هست که فرصت مجدد نده...گاهی خودش شرایط فرصت مجدد رو فراهم میکنه و خود این یعنی خوشبختییعنی خدا انقدر دوست داشته که برای تو یک مسیر دیگه ای رو باز گزاشته تا فرصتی بشه برای اثبات مجدد خودت...خدای من ازت ممنونمممنونم برای خوششبخت آفریدنم...ممنونم که بهم فرصت دوباره دادی...ممنونم که هیچ وقت رهام نکردی حتی لحظاتی که من...
    من به پایان دگر اندیشم
    هیچی دیگه نمیگم فقط سکوت میکنم...منظورمو بعد ها خواهید فهمید
    اگر خوشبختی این لحظه هاست میخوام همین الان از صحنه روزگار محو بشم
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  4. کاربرانی که از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند.


  5. #2053
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    به طرز عجیبی مطمئنم قبلا یکبار زندگی کردم و الان بار دومه یا چندمه!
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  6. کاربرانی که از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند.


  7. #2054
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    آرامش آمد ...
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  9. #2055
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز روز خوبی بود در کل...
    ناراحت شدم پیانو نباید کنسل میشد
    این دبیر محترم ریاضی....خدای من....سر به سرم میذاره هی!ولی خداییش هیشکی مثلش نمیشه....
    امتحان زیست داشتم...خوب بود
    همه چی خوبه ولی ...نمیدونم...خوشحال نیستم بعضی وقتام برعکس اوضاع خوب نیست اما خوشحالم!به شدت به عطیه نیازمندم
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  10. 4 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  11. #2056
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    161
    ارسال تشکر
    1,175
    دریافت تشکر: 696
    قدرت امتیاز دهی
    300
    Array
    z@hra98's: چشمک

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    عالی بود!
    solinazچجوری دووم میاری؟؟؟؟؟؟؟؟
    کاملا درکت میکنم هم مدرسه و هم کلاسا تمام نیرو و وقت آدمو میگیرن!
    ویرایش توسط z@hra98 : 30th October 2014 در ساعت 09:09 PM

  12. 3 کاربر از پست مفید z@hra98 سپاس کرده اند .


  13. #2057
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها
    زنگ دوم فیزیک...طبق معمول ایشون تا وارد کلاس میشن میگن:دفــــــــــــــــــ ــترا رو میــــــــــــــــز....تمری نارو ببینم!
    یکی خودکار دستش باشه نمره منفی میده!راستی این خانوم محـــــــــــــترم یه مدت عضو این سایت بودنیه مدتم مدیر یه تالاری بودن اما...اصلا یه شخص سرکرده ای تو سایت بودن!والا!خیــــــــــــــ ــــلی بزرگ...بــــــــــــــــزر تر از اونی که الان داری فکر میکنی!
    و من دیوونه....یادتونه من پارسال تو همینجا چقــــــــــــــدر اداشونو در میاورم؟اون موقع خبر نداشتم!همون بهـــــــــــــتر که سایت منفجر شد!میبینی ستایش...صلااااااااااح بوده!
    این جریان فیزیکه تایید شد؟؟مدیر اسبق تالار بووووووووووووووووقمن دارم جات سکته میکنم
    صلاح منو تو این بود که همون موقع که سایت منفجر شد فرصت رو غنیمت بشماریم دیگه نیایمولی منو تو معتاااااااااادیم



    نقل قول نوشته اصلی توسط "مهدی" نمایش پست ها
    اگر خوشبختی این لحظه هاست میخوام همین الان از صحنه روزگار محو بشم
    من با شما صحبت خواهم کرد

  14. 2 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  15. #2058
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    161
    ارسال تشکر
    1,175
    دریافت تشکر: 696
    قدرت امتیاز دهی
    300
    Array
    z@hra98's: چشمک

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    اوووووم امروز واقعا مدرسه خوش گذشتاااااااااااا اصن چیزی بوووووووووووود در نوع خودش
    واقعا بعد یه هفته پر فشار و تلاطم بهمون چسبید
    از بس خندیدیم دل درد گرفتیم
    زنگ تفریحا با دوستم هماهنگ کردیم بچه ها رو نگه داشتیم تو کلاس
    عاقا هیچی دیگ
    3تا از معلم های آقا رو انتخاب کردیم
    بعد من و دوستم اداشون و در اوردیم
    حالا این اداها شامل مدل درس دادنشون و حرف زدنشون با بچه هام میشه
    یکی از بچه هام میومد از مون فیلم میگرفت شبیه راز بقا بود فیلممون
    ویرایش توسط z@hra98 : 31st October 2014 در ساعت 11:58 AM

  16. 3 کاربر از پست مفید z@hra98 سپاس کرده اند .


  17. #2059
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط z@hra98 نمایش پست ها
    عالی بود!
    solinazچجوری دووم میاری؟؟؟؟؟؟؟؟
    کاملا درکت میکنم هم مدرسه و هم کلاسا تمام نیرو و وقت آدمو میگیرن!
    چاره ای دیگه نیست...همین دوساله...میگذره!باید تحمل کنم

    [QUOTE=setayesh shb;614404]این جریان فیزیکه تایید شد؟؟مدیر اسبق تالار بووووووووووووووووقمن دارم جات سکته میکنم
    صلاح منو تو این بود که همون موقع که سایت منفجر شد فرصت رو غنیمت بشماریم دیگه نیایمولی منو تو معتاااااااااادیم



    اوکی هست...
    من دیگه خونم به جوش اومده...برو تو پروفش ببین چیکار کردم!عجـــــــــــــــــق منه...لامصبا امسالم که امتحان نهایی و کار از این کارا گذشته

    یه نکته یاد اور بشم:دوستاااااااااان اینا همش شانسای زیبای منها...باور کنید من خیلییییییییییی خوش شانسم...دیگه اطرافیانمم به وضوح دیدن..شماهام که اینجا یه نمونشو دیدید!
    ویرایش توسط solinaz : 30th October 2014 در ساعت 09:47 PM



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  18. 4 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  19. #2060
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    اون قدر که خرج عطر و آدامس بعدش میشه. خرج خودش نمیشه
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  20. 4 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


صفحه 206 از 297 نخستنخست ... 106156196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216256 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •