الآن که فکر میکنم چقدر سؤال دارم من
میشه قوانین و قواعد زندګیتون رو بنویسید ؟ بلکه ما هم بهره ببریم ...اګه میشه که لطف کنید یادداشت کنید ...
بی قانون تر از زندگی من وجود نداره !پس بهتره بهره نبری
خط قرمزای زندګیتون ؟
زود قضاوت نکنم
یه چند مورد از اقداماتی که من مرتکب میشم رو می نویسم نظرتون رو بګید من اصلاحشون کنم :
ـ ګاهی اوقات وقتی می بینم یک نفر با واژه ی دوست دیګه دوست نیست ، یکی دو بار من پیش قدم میشم جهت احوال پرسی مثلاً ، بعد که می بینم شرمنده شرمنده یکم انسانیت متوجه نمیشه ، اصلاً محلش نمیدم ، دیګه بالبعد هوچی ، انګار فراموش شده ... مثلاً مثلاً یکی از دوستان دوران پیش دبستانیم ، همش دروغ میګفت ، رابطه خانوادګی هم داشتیم ولی حوصله رو راست نبودن کسی رو ندارم ، چندینین بار احوال پرسید محل ندادم ، خبری دیګه ندارم ازشخوبه یا بده ؟
خب بهتر نبود ازش خواهش میکردی با وجود شما دیگه دروغ نگه ! اگه گوش نمیکرد اونوقت قطع رابطه میکردی
در این مورد مثلاً نتونستم بهش بفهمونم دروغ نګو
بهش روراست میگفتی من خوشم نمیاد دروغ میگی
چنین مواردی داشتید در زندګیتون ؟! چه کردید ؟
من قشنگ رفتم بهش گفتم من خوشم نمیاد دروغ میگی ! اگه میخوای با هم باشیم اقلاً جلوی من یکی دروغ نگو !
ـ پیشنهاد بدین وقتی به شخص خودم قول میدم چیکار کنم پاش واستم ؟
تحمل کن
شما چه می کنید ؟
من قول نمیدم حتی به خودم ، چون اگه نتونم پاش بایستم بده میشم
ـ راه برای تمرکز روی یک موضوع پیشنهاد بدید لطفاً ؟
تمرکز کن !تمام حواست بهش باشه دیگه !!!!!!!!!!!!
یکم سؤال دیګه :
یه خاطره از خودتون و خواهر و برادرتون ذکر کنید لطفاً ؟ (جذاب باشه)
خاطره !!!!!!!!!!!!!!!! یعنی واقعاً آلزایمرتر از من پیدا نکردی همش میخوای خاطره بگم
یه بار 3 تایی با هم رفتیم بیرون ( از بس قیافمون شبیه به همه هرکی ما رو میبینه فکر میکنه دوستیم تا خواهر برادر)
بعد برادرم همیشه 10 قدم جلوتر از ما راه میرهاصلاً یه برادر نمونه ایه که حد نداره !
یکی ما رو دید گفت : وای عاقا شما چجوری 2 تا دوست دختر با هم پیدا کردین که دعواشون هم نمیشهمیشه ما رو راهنمایی کنید
وقتی یه حیوون می میره یا شما تو خیابون جنازه ی یه حیوون می بینید چه حالی میشید ؟ اون لحظه به چی فکر می کنین ؟ و اګر کسی کنارتون باشه چه چیزی بیان می کنید ؟
فقط میگم کاشکی یه چی میبود میشد اینو دفن کرد
یه خاطره از طفولیتتون که با جوجه ګذشته باشه ؟
وایییییییییییییی نه ! فکر کن من جوجه میداشتم !هوچ وقت از حیوانات خوشم نمیومد
یکی از عذاب وجدان هایی که در دوران قبل از مدرسه دچار شدید ؟ در مدرسه ؟ دوران دانشګاه ؟ و در حال حاضر ؟
اینکه چرا باید رفت مدرسه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟تو خونه درس بخونیم بعد یدفعه ای بریم دانشگاه ! اینقدر خوبه
چرا اینقدر من خجالیتیم ؟!خب یکی نیست بگه محکم واسح بگو نه خیالت رو راحت کن ! چرا اخرش کوتاه میای
چه مدت هست جلو کسی ګریه نکردید ؟ دیګه لابد شده که حتی بچګی معدود البته جلو کسی ګریه کنید ، میشه دلیلش رو ذکر کنید ؟ یه مورد دیګه برای مرګ کسی ګریه می کنید ؟ (حس می کنم سؤالم رفت تو حیطه ی دخالتپاسخ ندید اصلاً ...)
فکر کنم اخرین بار شب قدر جلوی همه گریه کردمدیگه بعدش گریه نکردم
آوه اره ! من اینقدر روحیم لطیفه که نگو ! فیلم میبینم یکی مرده گریه میکنم چه برسه به واقعی ! حتی اگه غریبه هم باشه
با کسی شوخی کردید بعد پشیمون بشید ؟ اګه بله چرا پشیمون شدید ؟ اوشون جنبشون پایین بوده یا شوخی شما به جا نبوده ؟
نه خو ! شاید واقعاً شوخی من بجا نبوده
حس می کنید دِینی به ګردنتون باشه که ادا نکرده باشینش ؟ مثال ؟
والا تا حالا بهش فکر کردم و به نتیجه ای نرسیدم ! حالا یا آلزایمر من کنده یا ...
دم کرده ی ګیاهی میل می کنید ؟ چرا این چنین دم کرده های خوش طعمی چون ګل محمدی یا ګل ګاو زبون + سنبل الطیب و ... رو جایګزین چای نمی کنید ؟ چرا چای رو با مثال : دارچین ، زعفران ، ګلاب ، هل ، زنجبیل ، چوب وسط ګردو و ... میل نمی کنین یا می کنین ؟ اصلاً چرا معتاد به چای بودید یه زمانی ؟ الآن رو خبر ندارم شاید بازم باشید ، اون همه بحث تأثیر نمیذاره به تبع تا خود فرد نخواد ...
اوه ، من عاشق دم کرده ام !چایی هم فقط صبح های جمعه میل میکنم اگه نون تازه با پنیر باشه
در غیر اینصورت اصلاً چای دوست نمیدارم و معتادش هم نبودم ! دم کرده ها واقعاً عالین ! اگه هنوز جایگزین نشدن شاید به این خاطره که کسی هنوز از خاصیت هاش باخبر نیست
از دسرهای مورد علاقتون که مادرتون درست می کنن ؟
ژله بستنی ، کیک باقلوا ، کیک ساده ، کیک خامه ای و ...
به مادرتون بیش از پدرتون وابسته هستید ؟
وابسته نیستم ولی علاقم بیشتره
یه چند سؤال که آموزنده هم باشه :
وقتی در بین آشنایان (بیشتر مد نظر اقوام هست) تشریف دارین ، یک نفر نزدیک خیلی رو اعصاب شما باشه نمی دونم از هر نظر ، ممکنه پیش بیاد ، و شما مجبور باشید همونجا باشید و با اوشون ، چه می کنید همی ؟
ترجیح میدم محلش نذارم ! مثلاً خودم رو گرم گفتگو با دیگران میکنم یا جایی میشینم که جلوی چشمش نباشم و ...
تا به حال شده به کسی در هر موردی یه پاسخی بدین که دیګه ساکت بشه و هیچی نګه ؟
بچه جواب بده ای نیستم
یکی از این صحبت های خیلی مختصر و پُری که به کار بردید چی بوده ؟
زود قضاوت نکن
میګن برای فرد دانا یک واژه کافیست ، تا به حال چه واژه هایی برای شما پر از حرف بودن و کافی بودن ؟
صبر
اګه کسی خیلی مزاحمتون باشه چه اقدامی می کنید ؟
یه جوری جوابش رو میدم که مزاحم نشه
انسان پر تلاشی هستید ؟
نع
برای ایجاد انګیزه و حس رقابت در خودتون چه می کنید ؟ هدف بلند مدتی که برای خودتون تشریح کردین رو امکان داره یادداشت کنید ؟
هوچی ! از رقابت خوشم نمیاد ! میشه یه گلخونه بزنم
حس می کنید برای خانوادتون ګاهی هم کم کاری کرده باشین ؟ برای جبرانش چه طور پیش قدم میشین ؟
اره ، شاید ! برای جبرانش ؟!؟!؟!؟! خب ..... اوم .... جبرانش میکنم دیگه ! چجوری بگم آخه
چند تا از ایده هایی که در ذهن دارید ؟
گلخونه بزنمیه هنرمند شم











اګه میشه که لطف کنید یادداشت کنید ...
پس بهتره بهره نبری 
خوبه یا بده ؟ 


)

پاسخ ندید اصلاً ...) 



علاقه مندی ها (Bookmarks)