ازدواج همزمان داماد 16 ساله کاشمری با 2 دختر مورد علاقش.

["مهدی"]

من اره خیلی دل پری دارم این قدر که دوست دارم فریاد بزنم چرا واقع بین نیستیم چرا واقعیت جامعه رو درک نمی کنیم دختر داریم که الان 30سالشه اما مانند یک دختر18ساله رفتار می کنه؟؟بله ازدواج مراسم شوخی بازی نیست اما اینکه خیلی از جوان ها درسن پایین ازدواج کردن موفقیت های بسیاری پیدا کردند تا دختری که در سن بالا ازدواج کرده اونم روستای چه برسه شهری بارو کنید دخترای شهری خیلی ناز دارند وخیلی مهم هست براشون کسی بیاد خواستگاری شون که اولا تا جایی که می تونند بارش کنند از مهریه ولوازم منزل بعدش داماد رو بندازند تو خرج که مردم بگن مراسم دخترشون خوب بود عالی بود من می گم صدسال سیاه مردم از مراسم عروسی تعریف نکنند!!من نمی گم پسر های الان از خوشکلی بدشون نمیاد اما همون عده کم پسرها که ساده اند واز زندگی ساده وچهره بی ارایش دختر خوششون میاد بازهم خانواده ها ودختر سنگ جلوی راهش می ندازند چرا چون می خواد سالم زندگی کنه باید بره زیر خرج ومشکلات زندگی!!خصوصا پسری که سربازی نرفته اگه بره خواستگاری یک دختر شهری همون اول تکه بهش می نداره توکه نه سربازی رفتی نه کاری داری چه طور اومدی خواستگاری من وهی دختر من ومنم میزنه انگار می خواد چیزی رو معامله کنه؟؟معلومه پسر خوب وساده هم باشه سرخورده میشه ودنبال یک راه دیگه می گرده!ومثل بعضی ها دور ازدواج رو یک خط قرمز می کشه!من به نوبه خودم از ازدواج ساده روستاییان وخوصوصا دخترهای با اصل ونصب روستا بسیار شاد وخوشحالم چون زندگی شون رو با من وتویی اغاز نمی کنند با تفاهم وما بودن اغاز می کنند وباسالم وسلامت بودن!!بله پسرها هم فرق کردند اما امان از روزی که برند دانشگاه ولیسانس وفوق لیسانس بگیرند وخدای نکرده دکترا دیگه بیا وببین این مراسم های دختر پسر که ببین این از مدرکش ومعدالش حرف می زنه اون از خوشکلی وپول داربودن باباش هیچ کدوم برای تفاهم زندگی نمی کنند برای عنوان هم زندگی می کنند!!وان دختر وپسر شهری بقول دوستان با کلاس

یک آقای جامعه شناس در این رابطه این مطلب را برای من بیان کرد:
موفق بودن زندگی دخترانی که در سنین پایین و بعضا در روستاها ازدواج کرده اند به دلیل بلوغ فکری آنان نبوده است. بلکه تنها به این دلیل بوده که در آن زمان طلاق معنای حقیقی نداشته و به اصطلاح اصلا بد می دونستند چنین چیزی رو در اون خانواده و اون رو باعث آبرو ریزی خاندان میدونستن.
برای همین زن در هر شرایطی به حرف شوهر گوش می داده چه دلش می خواسته چه نه و اصولا اصلا حقی به عنوان طلاق رو برای خودش قائل نبوده.