1 سپتامبر 1961
من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم،تمام ناراحتی ها را تحمل می کنم،رنج ها را بپذیرم،چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم،به مردگان روح بدمم.تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم.
ای خدای بزرگ،من این مسؤلیت تاریخی را در مقابل تو به گرده گرفته ام و تنها تویی که ناظر اعمال منی و فقط تویی که به او پناه می جویم و تقاضای کمک میکنم.
ای خدا،من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند.باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد.باید همهٔ آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم،آن گاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم.
ای خدای بزرگ،این ها که از تو می خواهم چیز هاییست که فقط میخواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام.از تو میخواهم مرا توفیق دهی که کار هایم ثمر بخش شود و در مقابل خسان سرافکنده نشوم.
من باید بیش تر کار کنم،از هوی هوس بپرهیزم،قوای خود را بیشتر متمرکز کنم و از تو نیز ای خدای بزرگ می خواهم که مرا بیشتر کمک کنی.
تو ای خدای من،می دانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم،آن چه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانی که عزت و ذلت به دست توست و می دانم که بی توهیچ ام و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم.






پاسخ با نقل قول



علاقه مندی ها (Bookmarks)