باسلام و تشکر از شما بابت درج این مطلب ، اما لازم میبینم مسئله ای را در باره این موضوع مطرح کنم
واقعیت امر در مطلوب بودن کار زنان در کنار مردان از نظر گردانندگان جامعه تنها و تنها ارزان بودن نیروی کار در بانوان هست و بس ،خصوصا در کشوری که مردان جوان اون با اماری بشدت بالا بیکار اند عنوان استفاده از نیروی کار 100درصدی جکی بیش نیست ، و درد اور تر این اتفاق ،پیشینه این اتفاق است، اگر به تاریخ اغاز فعالیت بانوان بصورت این چنینی که هست نگاه کنیم ، تغریبا مصادف هست با انقلاب صنعتی در اروپا و نیاز به کارگر ارزان قیمت ، که با دسیسه و جو سازی با علم کردن برابری حقوق مساوی بین زن و مرد و جریان فمنیسم (البته انچه که مسلم هست در گذشته و حتی حال هیچ ارزشی برای بانوان مخصوصا در اروپای قدیم غائل نبودند و نیستند )
بیش از این از خودم چیزی نمیگم و بهتر میبینم تقیما به تاریخ رجوع کنیم که جای ابهام نباشه :
ویل دورانت آزادی زن در اروپا را بهطور کلی در انقلاب صنعتی و رشد سرمایهداری و تأمین منافع کارخانهداران ریشهیابی میکند. از این تاریخ شعار آزادی زنان باب شد. «اصالت فرد» و گستره آن، میادین سیاست و اقتصاد و انعکاس عملی آن در اخلاق، پیوند نهایی این اصل را با «اصالت سود» نشان می دهد.در این فرایند، زنان به بردگی سرمایهداران فرا خوانده شدند. در پژوهشهای ویل دورانت در موج جدید آزادی زنان، مردان از مسؤلیتها شانه خالی کردند و زنان تن به بردگی نابودکننده می دهند . در بردگی نو، مسائلی چون بیبندوباری افراطی، انحرافات و ابتذالهای اخلاقی فوق تصور، سقط جنین و... غرقابهایی بود که زنان را بهکام خود کشید. اما در مقابل به سود گروههای سودجوی قدرت طلب تمام شد تا هرچه بیشتر زن را به بیگاری و از خود بیگانگی بکشاند.
ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذات فلسفه پس از نقل برخى نظریات تحقیر آمیز نسبتبه زن از ارسطو و نیچه و شوپنهاور و برخى کتب مقدس یهود و اشاره به اینکه در انقلاب فرانسه با آنکه سخن از آزادى زن هم بود اما عملا هیچ تغییرى رخ نداد، مىگوید:«تا حدود سال 1900 زن به سختى داراى حقى بود که مرد ناگزیر باشد از روى قانون آن را محترم بدارد».
ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 158 بحثی تحت عنوان«علل»باز کرده است و در آنجا علل آزادی زن را در اروپا شرح میدهد: « این واژگونی سریع عادات و رسوم محترم و قدیمتر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم؟علت عمومی این تغییر،فراوانی و تعدد ماشین آلات است . آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است... زنان کارگران ارزانترى بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح مىدادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت.اما اعلانها از آنان میخواست که زنان و کودکان خود را به کارخانهها بفرستند.کارفرمایان باید در اندیشه سود و سهام خود باشند و نباید خاطر خود را با اخلاق و رسوم حکومت ها آشفته سازند .کسانی که ناآگاه بر«خانه براندازی»توطئه کردند کارخانهداران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند. نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود.به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشدند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند برای خود نگه دارند.این قانون اخلاقی عالی و مسیحی را کارخانهداران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند.از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومت ناپذیری آنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده،گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است .» (لذات فلسفه،ص 155-159.) چنانکه ملاحظه می نمایید در حقیقت سرمایهداران و کارخانهداران انگلستان بودند که به خاطر منافع مادی این قدم را به نفع زن برداشتند.
ویل دورانت درباره همین دوران اشاره جالبی می کند : « زنان نخستین مزد خود را با همان غرور و خوشحالی گرفتند که پسران فراری از مدرسه می خواهند با یک پک سیگار روز تعطیل ، مردانگی خود را ثابت کنند. زن این بردگی جدید را با وجد و شادی پذیرفت. »( ویل دورانت / « لذات فلسفه » : ۱۵۲) و یا جای دیگری می گوید : « اروپا به زن آزادی داد تا او را برده مرد بسازد و از او در کارخانه کار بکشد ، همین ! » ( همان : ۱۵۱ )
اما غم انگیز تر داستان ماست که جایگاه رفیع زن و مادر که در فرهنگ ما چون ملکه ایست که کار فیزیکی و سخت بیرون از منزل که هیچ حتی وظیفه انجام دادن امور منزل را هم ندارد و بر عهده مرد است که از انجام این امور بر آید یا خدمتکار استخدام کند و .. و بحث نفقه و .... هم خود مبین استقلال مالی بانوی خانواده است
بانویی که امروزه کارش بجایی رسیده که بقول ویلدورانت همچون پسران فراری از مدرسه می خواهد با یک پک سیگار روز تعطیل ، مردانگی خود را ثابت کنند.
آری زن این بردگی جدید را با وجد و شادی پذیرفت
خوب یکم اب یخ بریزم روم اروم شم
در طرف دیگر چه شد که به اینجا رسیدیم بماند که قصه سر دراز دارد
یه رونوشت از این مطلب رو برا منبع اصلی ارسال کردم
ببخشید اگه جایی تند رفتم ،![]()









پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)