همه چی از دیشب شروع شد
تو یاهو از سلی خداحافظی کردم و اومدم بیرونولی دلم نیومد
دوباره با موبایل برگشتم
دیدم دوستم پیام داده فردا بریم بیرون بهم اس بده یاهو نیستم
هفته هاست تو خونماز بعد کنکور حساب کنید دیگه
یعنی اصلا حوصله ی خودمم نداشتم برای بیرون(شرمنده ی فاطیما هم شدم
)
ولی خب این دوستم برام خیلی عزیزهمگه میشه ازم چیزی بخواد بگم نه
اصلا میشه به یه آبانی گفت نع؟؟!!
جرئت دارید به یه آبانی بگید نع
به یکیشون گفتم نه باهام قهر کرده الان
هیچی دیگه بهش گفتم صبح بهت خبر میدم میام یا نه...یعنی اصلا برام مهم نبود کجا میریمازش حتی نپرسیدم کجا میخوایم بریم
صبح چشمامو باز نکرده به مامانم گفتم اونم از خدا خواهی دید خیلی وقته تو خونه موندم گفت برو
تو راه که داشتیم میرفتم تازه به من گفتن که داریم میریم فرحزاد
اول که رسیدیم ترشی جات خوردیممن باز فشارم افتاد
سلیییییییییییی
رفتیم ناهار بخوریم هر کسی یه چیزی سفارش داد بعد دوستم به آقاهه گفت دوغ دو تا بیاریدآقاهه
خانوم اینا دوغش محلیه خانواده هم هست مطمئنید
حالا ما هم فقط سه نفر بودیم
دوستم گفت آره
اخه سفارشاتمونم کم نبود که تا جا داشت غذا سفارش داده بودیم
کلا گارسونای اونجا همشون ما رو سوژه کرده بودن میخندیدن
از بالا سرمونم تکون نمیخوردن
من هی چپ چپ نگاه میکردم انگار نه انگار
کار خودشونو میکردن
هی هم با یه لبخند مسقره ای میپرسید چیز دیگه ای نیاز ندارید
ما هم یه نگاه به هم مینداختیم
جاتوووووووووووون بسیار خالی خیلی خندیدم بعد مدت ها
بلند که شدیم بیایم بیرون دوباره این گارسوناصف بسته بودن قشنگ
دونه دونه با یه لبخند مسقره خداحافطی میکردن
معلوم نبود چقدر مسقرمون کردن
آخه دیگه کم مونده بود پیازو با مشت بکوبیم روش
بسیااااااااااار خوش گذشت جای همتون خالی![]()






ولی دلم نیومد
دوباره با موبایل برگشتم
از بعد کنکور حساب کنید دیگه
یعنی اصلا حوصله ی خودمم نداشتم برای بیرون(شرمنده ی فاطیما هم شدم
)
مگه میشه ازم چیزی بخواد بگم نه
به یکیشون گفتم نه باهام قهر کرده الان


خانوم اینا دوغش محلیه خانواده هم هست مطمئنید
من هی چپ چپ نگاه میکردم انگار نه انگار
پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)