سلام
ممنون از سوال مفیدی که مطرح کردید
قبل از اینکه به پاسخ برسیم جمله ای که از حضرت امام خمینی (ره) در اون تصویر نقل شده رو بصورت کامل ذکر می کنم:
. اینها باز توجه ندارند که اسلام در عین حالی که تربیت است، یک مکتب تربیت است، لکن آن روزی که فهمید قابل تربیت نیست، هفتصد نفرشان را در یک جا، یهودی بنی قریضه را در حضور رسول اللّه میکشند، گردن میزنند به امر رسول اللّه.
(صحیفه امام, جلد 13,تحت موضوع برخورد قاطع با شرارتها و توطئه ها در 1359/4/29 حسینیه جماران تهران)
همانطور که ملاحظه می کنید کسانی که اون تصویر رو از کلام امام درست کرده اند کاملا غرض ورزانه عمل کرده اند و علاوه بر نقل ناصحیح حتی متن کلام امام رو هم عوض کردند همچنین تاریخی که در تصویر اومده تاریخ نادرستی هست که متاسفانه کاربران هم بدون توجه به این ریزه کاریها می بینند و چه بسا قبول می کنند.
نحوه بیان و جمله بندی و اینکه موضوع کلام چی بوده و از چه کلماتی استفاده شده خیلی مهمه که نمی خوام در این قسمت حرفم طولانی بشه.
اما همینکه دست اون نامردانی که از ناآگاهی مردم سوء استفاده می کنند که به غرض های شخصی خودشون برسند معلوم بشه.. فعلا ما را بس..
اینکه داستان یهود بنی قریظه چی بوده و چرا پیامبر اکرم ص دستور به قتل اونها داده بوده حائز اهمیت فراوان هست:
متاسفانه طوری که در فضای مجازی منتشر شده این مطلب عنوان شده که 900 نفر یهودی به دست مسلمانان کشته شده اند که با روایات صحیح و ادله قرآنی منطبق نیست و اصل داستان رو بنده به اختصار براتون می گذارم که بخونید:
************************************************** *********
پایان جنگ احزاب و آغاز غزوه بنی قریظه
میان پیامبر اسلام(ص) و بنیقریظه و دو طایفه دیگر یهود، پیمانی منعقد شده بود که بر اساس آن، تعهد کرده بودند که هرگز علیه پیامبر و یاران وی قدمی برندارند. با دست و زبان به آنان صدمهای نرسانند، نیز اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان حضرت قرار ندهند. اگر بر خلاف این رفتار نمودند، پیامبر(ص) با آنان همانند دشمن رفتار نماید. اما یهود بنیقریظه، در جریان جنگ احزاب، شهر مدینه را دچار ناامنی کردند. برای ترساندن مسلمانان به خانههای آنان ریختند و اگر مراقبت پیامبر(ص) نبودند و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمیکردند، چه بسا نقشه شوم بنی قریظه عملی میشد و شهر به دست آنان سقوط میکرد.
بعد از بازگشت دشمن، پیامبر(ص) تصمیم به برخورد با یهودیان پیمان شکنی گرفت که معاهده خود را زیر پا گذاشته و به ستون پنجم دشمن در داخل شهر تبدیل شده بودند. بر این اساس، مسلمانان به فرماندهی امیرالمؤمنین علی(ع) روانه محل سکونت آنان شده و آن جا را به مدت بیست و پنج روز به محاصره خود درآوردند، تا سر انجام، آنان را وادار به تسلیم کرده و در مورد چگونگی برخورد با آنها، گفت و گوهایی انجام شد.
حیی بن اخطب نضیری که آتش افروز جنگ احزاب بود، پس از تفرق احزاب به سوی خیبر نرفت؛ بلکه وارد دژ آنها شد! رهبر طائفه سه طرح داد و درخواست کرد که با یکی از آن سه طرح موافقت شود:
1- همگی اسلام بیاوریم، زیرا نبوت محمد امریست قطعی و بر همه ما مسلم است و تورات نیز آن را تصدیق کرده است.
2- زنان و کودکان خود را بکشیم و از دژ بیرون آئیم و با مسلمانان آزادانه بجنگیم. اگر کشته شدیم نگرانی نداریم و اگر پیروز شویم، دو مرتبه زن و فرزند پیدا میکنیم!
3- امشب شب شنبه است، محمد و یاران او میدانند که طائفه «یهود» در شب و روز شنبه دست به هیچ کاری نمیزنند. بنابر این، ما از غفلت آنها استفاده نمائیم و شبانه حمله ببریم!
شورا هر سه پیشنهاد را رد کرد و گفت: ما هرگز دست از آئین خود و تورات بر نمی داریم و زندگی برای ما پس از زنان و کودکان خود لذت بخش نیست.
در نهایت خود یهودیان، تسلیم به داوری "سعد بن معاذ" شدند و او نیز به کشتن برخی و به اسارت درآوردن برخی دیگر از آنان رأی داد. پیامبر(ص) پذیرفته بود که یهود بنی قریظه با وجود خیانت بزرگی که کرده بودند، میتوانستند اسلام بیاورند، تا از جنایات آنان صرف نظر کند و آنان به زندگی خود ادامه دهند؛ ولی یهودیان لجاجت کرده و بر دشمنی نسبت به اسلام پافشاری کردند.
پیش از بنیقریظه، پیامبر(ص) یهودیان بنیقینقاع و بنیالنظیر را بخشید؛ اما آنان رفتند و کفار قریش را تحریک کردند تا جنگ بدر و احزاب را علیه مسلمانان راه انداختند که در پی آن صدمات و خسارات زیادی به مسلمانان وارد شد. اگر بار دیگر به یهودیان اجازه میدادند که از مدینه خارج شوند، دوباره علیه مسلمانان دست به توطئه و دشمنی میزدند.
گزارشها درباره تعداد کسانی که کشته شدند، بسیار متفاوت است. برخی تعداد آنان را 40 نفر، برخی 600 نفر و برخی 900 تا یک هزار نفر ذکر کردهاند که این عدم همخوانی و تفاوت میان آمار، دلیلی بر نادرستی گزارشها است.
یهودیان، در طول تاریخ سعی کردهاند که همیشه چهرهای مظلوم از خود به جای بگذارند. در آمار کشتههای خود که توسط مخالفان به قتل رسیدهاند، مبالغه میکنند. همچنین چگونگی کشته شدن آنان را به صورتی جلوه میدهند که نشانگر مظلومیت و مقاومت آنان در راه عقیده و ایمان باشد. بر همین اساس درباره کشته شدگان یهود در جنگ جهانی دوم، دیده میشود که آمارها بسیار متفاوت و اغراق آمیز است.
بررسی واقعه بنی قریظه طبق آیات قرآن
أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً(احزاب/26)
تعبیرات پر معنی آیات از جمله تعبیراتی که در آیات "فَرِیقاً تَقْتُلُونَ؛ عدهاى را که همان مردان جنگى دشمن باشند بکشتید"، "وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً و جمعى دیگر را که از دشمن را اسیر کردید" به چشم می خورد، این است که در مورد کشته شدگان این جنگ می گوید: فَرِیقاً تَقْتُلُونَ یعنی فَرِیقاً را مقدم بر تَقْتُلُونَ می آورد، در حالی که در مورد اسیران فَرِیقاً را از فعل آن یعنی تَأْسِرُونَ مؤخر داشته است. بعضی از مفسران در تفسیر آن گفتهاند: این به خاطر آن است که در مسأله کشته شدگان، تکیه بیشتر روی اشخاص است؛ چرا که سران بزرگ آنها در این گروه بودند، ولی در مورد اسارت، افرادسرشناسی نبودند که روی آنها تکیه کند.
و نیز در نخستین آیه مورد بحث، پائین آوردن یهود را از قلعه هایشان، قبل از جمله(وَ قَذَف فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْب) یعنی: "خداوند در دل های آنها رعب و وحشت افکند" ذکر کرده است، در حالی که ترتیب طبیعی بر خلاف این است؛ یعنی نخست ایجاد رعب می شود، سپس پائین آمدن از آن قلعه های محکم. این به خاطر آن است که آن چه به حال مسلمانان مهم و شادی بخش بوده و هدف اصلی را تشکیل داده است، در هم شکستن قلعه های بسیار مستحکم آنها بوده است. تعبیر به(أَوْرَثَکُمْأَرْضهُمْ وَ دِیَرَهُمْ) نیز بیان گر این حقیقت است که شما بی آن که زحمت چندانی برای این جنگ متحمل شوید، خداوند زمین ها، خانه ها و اموال آنان را در اختیارتان قرار داد و در پایان تکیه بر قدرت خداوند در آخرین آیه این سوره(وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شیْءٍ قَدِیراً) اشاره به این است که او یک روز به وسیله باد و طوفان و لشکر نامرئی، احزاب را شکست داد و روز دیگر با لشکر رعب و وحشت، حامیان آنها یعنی یهود بنی قریظه.
************************************************** *********
این توضیح رو هم نیاز هست بیان کنم:
دین اسلام اجازه اسلام آوردن به یهود بنی قریظه را داده بود
یهود بنی قریظه به حقانیت اسلام اعتراف داشت اما حاضر به تمکین شرایط و اسلام آوردن نبود
یهود بنی قریظه با حاکم اسلامی عهد بسته بود که به جان و مال و آبرو و.. مسلمان تعرضی نکند و موجبات ناامنی و خیانت را فراهم نیاورد
یهود بنی قریظه وقتی دید لشکر اسلام از شهر به دور است در عهد خود خیانت کرده و با دشمنان همکاری کردند
طبق نقل قرآن کریم آنچه از کشته شدگان نقل شده منظور بزرگان قوم بنی قریظه بوده و توهم کشتار یهودیان ناصحیح است چون در قرآن می فرماید عده ای کشته شده و عده ای هم اسیر شدند!
حالا شما ببینید گروه تروریستی داعش هنوز برای دنیای اسلام نتوانسته است حقانیت خود را به اثبات برساند هم شیعه و هم اهل تسنن داعش رو به عنوان مسلمان نمی پذیرند و با توجه به ادعاها و فتاوایی که دارد مخالفت صریح با آیات قرآن و دستورات ائمه اطهار مخصوصا پیامبر اکرم ص رو در کار این گروه به وضوح نمایان است.
بعد از نداشتن حقانیت که شرط اول است اعمال داعش با مبانی دین اسلام هم سازگار نیست. چون اگر مسلمانان با گروهی جنگ می کردند یا جهاد دفاعی بود یا جهاد ابتدائی. جهاد ابتدائی با مشرکین (نامسلمانان) که قصد تجاوز به حریم مسلمانان در کنار عدم پذیرش دین اسلام را داشتند. و جهاد دفاعی در برابر کسانی بود که توطئه کرده و بر علیه امنیت جان و مال و ناموس مسلمانان اقدام می کردند.
علاوه بر این, دین اسلام (که حقانیتش بر مشرکین و اهل کتاب معلوم بود) قبل از هر چیز با مطرح کردن دعوت به دین اسلام و پذیرفتن حقانیت آن با تعقل و بصیرت برای جلوگیری از قتل و غارت اقدام می کرده است که دشمنان نمی پذیرفتند.
اما این گروه داعش نه حقانیتی دارد..
نه طبق قرآن و سیره نبوی و ائمه اطهار عمل می کند..
قوانین و حقوق کشورها و حکومتهای اسلامی جاری را نقض می کند
اعمال خود را با استدلال های به شدت واهی و برخواسته از توهم و غیر مستند به مستندات معتبر اهل تسنن و شیعه انجام می دهد
با این حال از آیات قرآن هم استفاده سوء می کند.
هیچ یک از فرق اسلامی داعش را به عنوان یک فرقه نپذیرفته و حتی صلاحیت تشکیل حکومت را هم به آنها نمی دهند
و نکته مهم تر اینکه :
طبق اعتقاد سلفی و تکفیری که این گروه ها دارند، تمام فرقه های مسلمان غیر از خودشون رو کافر و مشرک می دانند و به همین خاطر حکم قتل عام اون ها رو صادر می کنند.
خطر گروه های تکفیری یک خطر بزرگ برای دنیای اسلام هست که اتحاد و یکپارچگی مسلمانان رو از بین می بره و این هدفی است که استکبار جهانی منتظرش هست.
این در حالی است که هیچ مبنای درستی در دین اسلام برای اعتقاد تکفیری و سلفی وجود نداره و این گروه ها صرفا برای مخالفت با شیعه و سنی و تشکیل یک حکومت مستقل فعالیت می کنند.
اما دین اسلام قائل به تکفیر و مشرک بودن فرقه های مسلمان نیست مادامی که بصورت صریح بر خلاف ضروریات دین اسلام حرکت نکنند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)