سعی کردم در سکوت مطلق باشم
به هیچ کس هیچ حرفی نزدم
شاید علت ناراحتی دوستانمم از همین سکوتام باشه.ولی سکوت لازم بوده
نمیدونم خدا چرا این کارار رو با من میکنه از ۴ تیر همش اتفاقای بد افتاده و من هر بار به خودم میگفتم بدتر از این هم ممکنه و خدا برای این که بگه بد تر از اینم میشه روزانه اضافه میکنه به اتفاقای بد
امروز هم دیگه بدترینش اتفاق افتاد یکی از عزیزانمو ازم گرفت( فکر بد نکنید حالش خوبه) فقط از من گرفتش تاوان اشتباه یکی دیگه رو من پس دادم
یاد یه آهنگ افتادم که حال و روز منه تیکه هاییشو میزارم:
انگار دستام سرد سردن
انگار چشمام شب تارن
آسمون سیاه ابر پاره پاره...
حالا رفتی و من تنهاترین...رو زمین
تنها خاطراتم تو بودی فقط همین
...
دیگه نمیتونم
خسته ی خستم...
داره چشمام ابر بارون
رو گونه ها شده روون
رفتی و رفتی
تنها میمونم
تا آخر عمر واست میخونم...
حالا رفتی و من تنها ترین...رو زمین
تنها خاطراتم تو بودی فقط همین
.....
مراحل محو شدن






پاسخ با نقل قول



علاقه مندی ها (Bookmarks)