اینجا راهی کرده اند
راه های ابدیت را
چقدر در صدای بودن می گریزد،
هیاهوی سکوت.
چقدر می توان شنید
سکوت تنهایی را.
و « این، تمام من است»
اینجا راهی کرده اند
راه های ابدیت را
چقدر در صدای بودن می گریزد،
هیاهوی سکوت.
چقدر می توان شنید
سکوت تنهایی را.
و « این، تمام من است»
دست هايم به ارزوهايم نمي رسند
ارزوهايم بسيار دورند
ولي درخت سبز صبرم مي gويد اميدي هست خدايي هست
اين بار براي رسيدن به ارزوهايم يك صندلي زير p ايم مي g وذارم شايد اين بار دستم به ارزوهايم برسند
کودکی
حیاط کودکی من،
دیگربوی بازی کودکانه نمی دهد
تاک هم،
در اندیشه ی
به دام انداختن
میله های سرد است...
دست هايم به ارزوهايم نمي رسند
ارزوهايم بسيار دورند
ولي درخت سبز صبرم مي gويد اميدي هست خدايي هست
اين بار براي رسيدن به ارزوهايم يك صندلي زير p ايم مي g وذارم شايد اين بار دستم به ارزوهايم برسند
تنهــــــــــــــــــــــ ــــــــــایی
کم می آورم گاهی ظرف زمان را،
درمیانه راه اندیشه ام گم است
هراس از نرسیدن،
باز هم تکرار می کند:
مسافر زمان،
مقصدت کجاست ؟
کوره راه نزدیک است ،
پیاده می شوی؟!
دست هايم به ارزوهايم نمي رسند
ارزوهايم بسيار دورند
ولي درخت سبز صبرم مي gويد اميدي هست خدايي هست
اين بار براي رسيدن به ارزوهايم يك صندلي زير p ايم مي g وذارم شايد اين بار دستم به ارزوهايم برسند
هیچ گاه خواستنی نبودم!
گاهی نا خواسته ایم
ونام هایی داریم که ناخواسته از ماست،
سطر های نوشته ناخواسته اند،
نگاه کن!
من هنوز ناخواسته ام...
دست هايم به ارزوهايم نمي رسند
ارزوهايم بسيار دورند
ولي درخت سبز صبرم مي gويد اميدي هست خدايي هست
اين بار براي رسيدن به ارزوهايم يك صندلي زير p ايم مي g وذارم شايد اين بار دستم به ارزوهايم برسند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)