سلام خدمت اقا امیر علی
سلام ستایش
تا یادم نرفته بگم
زهرا گفت سوالای جناب داداشی رو که خودش پرسیده یه بار شما جواب بدید
چشم ،حتما
خب حالا سوالای خودم
قبل سوالام یه شعر هم ازشون بزارم که آشنا بشید با شعر هاشون:
هیس
میخواهم همه جا سکوت مطلق باشد
هیچ حرفی نباشد
نه طعنه ،نه نصیحت
نه حرف خدا باشد ،نه حرف بنده اش
هیچ چیز،فقط سکوت
میخواهم در سکوت بی انتها طوری غرق شوم
که انگار از ابتدا ناشنوا بوده ام
ولی بازهم بعد از چند دقیقه
تمام سرم را پر میکنند
حرف هایی که هیچ کدامشان ردی از من ندارد
حرف هایی که بیشتر از خودشان
باید به پشت سرشان توجه کنی
خسته شده ام
خسته شدم از این همه چاه های پیش رو
از این انبوه دوراهی ها
خسته شده ام از این همه بازیگر
که هر کدام بهترین اند در نقش نبودن
نمیدانم برای چه باید بجنگم
برای چه باید راهی را برم
که هزاران هزار ادم رو عریان ساخته
و هر کدام را به جهنمی در خویش تبعید کرده
هیچ چیز نمیگویم
بهتر است من سکوت کنم
تا شاید در سکوت خویش
ان حرف ربانی را پیدا کنم
از کی شروع به شعر گفتن کردی؟؟
شعر که اگه اینا رو شعر بدونیم ،اولین بارش سوم ایندایی بود ،که موضوع انشا "کاش" بود و من اولین شعر رو نوشتم و چاپ شد.
کدوم شعرتو از همه بیشتر دوست داری؟
والا نمیدونم ولی شعر هی روزگار رو خیلی دوست داشتم
؟شعرات تعدادشون به چند رسیده؟؟؟
نشمردم ،
ولی فکر کنم 40 تا شده باشه
تو چه سبکایی شعر میگی؟؟
اصلا سبک نو میگم،به قولی اینقدر حرف دارم فرصت برای قافیه و وزن نمیزارم ولی خداییش شعرکلاسیک خیلی سخته و من در توانم نیست فعلا
شعر غمگین بیشتر میگی یا شاد؟؟؟
شعرام رو اصولا با غم شروع میکنم و و سعی میکنم اخرش یه امید بزارم ،ولی بیشتر تمش غمگین هست
کدوم شاعر رو خودت دوست داری؟
تو کلاسیک سعدی ،تو نو ،فریدون مشیری و اخوان و فروغ و شاملو
یه شعر که واقعا از خوندنش بار ها بار ها لذت میبری از یکی از شعرا بزار
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابري ساكت و خاكستري رنگ
زمين را بارش مثقال ، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ
سرود كلبه ي بي روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولي از زوزه هاي باد پيداست
كه شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده هاي برفها ، باد
روان بر بالهاي باد ، باران
درون كلبه ي بي روزن شب
شب توفاني سرد زمستان
آواز سگها
زمين سرد است و برف آلوده و تر
هواتاريك و توفان خشمناك است
كشد - مانند گرگان - باد ، زوزه
ولي ما نيكبختان را چه باك است ؟
كنار مطبخ ارباب ، آنجا
بر آن خاك اره هاي نرم خفتن
چه لذت بخش و مطبوع است ، و آنگاه
عزيزم گفتم و جانم شنفتن
وز آن ته مانده هاي سفره خوردن
و گر آن هم نباشد استخواني
چه عمر راحتي دنياي خوبي
چه ارباب عزيز و مهرباني
ولي شلاق ! اين ديگر بلايي ست
بلي ، اما تحمل كرد بايد
درست است اينكه الحق دردناك است
ولي ارباب آخر رحمش آيد
گذارد چون فروكش كرد خشمش
كه سر بر كفش و بر پايش گذاريم
شمارد زخمهايمان را و ما اين
محبت را غنيمت مي شماريم
2
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف كلبه ي بي روزن شب
شب توفاني سرد زمستان
زمستان سياه مرگ مركب
آواز گرگها
زمين سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاريك و توفان خشمگين است
كشد - مانند سگها - باد ، زوزه
زمين و آسمان با ما به كين است
شب و كولاك رعب انگيز و وحشي
شب و صحراي وحشتناك و سرما
بلاي نيستي ، سرماي پر سوز
حكومت مي كند بر دشت و بر ما
نه ما را گوشه ي گرم كنامي
شكاف كوهساري سر پناهي
نه حتي جنگلي كوچك ، كه بتوان
در آن آسود بي تشويش گاهي
دو دشمن در كمين ماست ، دايم
دو دشمن مي دهد ما را شكنجه
برون : سرما درون : اين آتش جوع
كه بر اركان ما افكنده پنجه
دو ... اينك ... سومين دشمن ... كه ناگاه
برون جست از كمين و حمله ور گشت
سلاح آتشين ... بي رحم ... بي رحم
نه پاي رفتن و ني جاي برگشت
بنوش اي برف ! گلگون شو ، برافروز
كه اين خون ، خون ما بي خانمانهاست
كه اين خون ، خون گرگان گرسنه ست
كه اين خون ، خون فرزندان صحراست
درين سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دويم آسيمه سر بر برف چون باد
وليكن عزت آزادگي را
نگهبانيم ، آزاديم ، آزاد
شعر :اخوان ثالث
اینا سوالات مربوط به شعر و شاعری بود
خاطره ی عضو شدنت تو سایت
گفتم یه بار دنبال یه آهنگ از ادل بودم و چون خوشم نمیاد که با فیلتر شکن کار کنم ،هی میخوردم به صفحه فیلتر و اون موقع ما تو صفحه فیلترینگ معرفی میشدیم ،شانسی اومدم تو سایت بعد دو تا تاپیک خوندم و عضو شدم ،فکر نمیکردم اینقدر بمونم تو سایت ولی موندیم دیگه
یه خاطره ی بد و یه خاطره ی خوب از لحظاتی که تو سایت عضو بودیو
خاطره خوب ...
تولدم سال پیش که دوستان لطف کردن و یه خاطره خوب ساختن و خیلی لذت بردم ،ممنونم از تک تکتون
خاطره بد... نمیگم اینجا ون اومدیم بخندیم و خاطره بد جاش نیست و واقعا هم نیست ،خاطره خاکستری بیشتر دارم
یه خاطره از دوران کودکیت
یادش بخیر من املام بچه که بودم ضعیف بود ،بعدش بابام خب به درسا رسیدگی میکردو اینا همیشه میگفت امیر تو ریاضیت خوبه ولی این املات خوب نیست و من همیشه نگران املام بودم ،یه بار املام رو شدم 17 ،بعد اومدم با سرویس تا خونه ،بعد رفتم سر بن بست ،غلطام رو پاک کردم و درستش کردم ،رفتم تو خونه ،بابام که اومد خونه ،گفت امیر املا امروز رو خوب دادی،گفتم اره غلط نداشتم،گفت خب افرین پس 20 شدی ،گفتم دیگه غلط ندارم ،بعد باید مامان بابا امضا میکردن ،خلاصه اولین جعل امضام رو تو سن 8 سالگی با ناشی گیری تمام انجام دادم
چقدر از بودن در سایت لذت میبری؟؟
اوابل زیاد الانم در کنار دوستان بودن ،لذت بخش تره
فعلا همینا
مرســـــــــــِی
علاقه مندی ها (Bookmarks)