هر دم ازین باغ برا تالار بیماری بری میرسد...
یعنی انقد از پشت کنکوری بودن ناراحت نشدم که امروز دیدم امیرعلی رو نشوندن صندلی داغ ناراحت شدم!!!!! یعنی دنیااااااا رو سرم خراب شد
آخرش کلاه منو ستایش تو هم میرهتازه میخواستم یه نفس راحت بکشما.... آی آی ستایشششش از دستت!!!
پدرم توو محل کار بمن همیشه میگن جای اینکه بدونم طرف من هستی اما همیشه باید مراقبت باشم دست به شورش نزنی( البته شورش نه به معنای خشونت ها.. همون مخالفت با قوانینی که بنظرم درست نیستن
و خلاصه اختلال در روند کار...
الان ستایش رو میبینم نمیدونم چرا دقیقا یاد خودم میفتمو اینجوری شدنه
پدرم رو حس میکنم
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)