صندلــی داغ با حضـــــور جنــاب داداشــی

[*FATIMA*]

اين ضرب المثلايى كه ميگم معنى كن و بگو حقيقت داره يا نه :

از خرس موى كندن غنيمته

اجاره نشين خوش نشينه

اگر مردن نبود آدم آدم را مى خورد

بزك نمير بهار مياد كمبزه با خيار مياد

پاى خر يك بار به چاله مى رود

تا نهال تر است بايد راست كرد

جان كسى را به لب آوردن

چيزى كه شده پاره وصله ور نميداره

حواله سر خرمن است

خودگويى و خود خندى عجب مرد هنرمندى

دو مغز در يك پوست بودن

ذكر عيش نصف عيش است

ريش ما دست اونه

زخم خوب ميشه ولى جاش ميمونه

سيبى كه بالا ميره تا پايين بياد هزار چرخ ميخوره

شريك اگر خوب بود ، خدا هم شريك مى گرفت

صد موش را يك گربه بس است

ضرب ، ضرب اول

طوطى وأر ياد گرفتن

ظالم پاى ديوار خودشو ميكنه

عيسى بافته و مريم رشته است

غيضى از فيضى

فيلش ياد هندوستان كرده

قاشق ندارد آش بخورد

كه كاشت و كه درو كرد

گربه رو اگر در اطاق حبس كنى پنجه بروت ميزنه

ليلى را از چشم مجنون. بايد ديد

مثل فيل هميشه بايد تو سرش زد

نوكر ما نوكرى داشت نوكر او هم چاكرى

وفا رو نگهدار و سر رو بده

هر خاتونى يك جور آش ميپزه

يك حمام خرابه چند تا جامه دار ميخواد

یه جمله حکیمانه بگو:

یه جمله عاشقانه بگو!

یه جمله عارفانه بگو!

یه جمله عابدانه بگو!

یه جمله زاهدانه بگو!

یه جمله عامرانه بگو!