٣- نحس اكبر (زحل)
بر طبق اطلاع مآخوذ از نجوم قدیم و آنچه از گفتهی شاعران به دست میآید نحوست طالع شخص یا واقعهای، همواره با سیاره كیوان
یا زحل همراه بوده است. این سیاره كه در هفتمین و آخرین مدار از مدارات هفتگانه آسمانی سیر میكرد به همین لحاظ دورترین سیاره نسبت
به زمین (طبق نجوم قدیم) محسوب و این خود از نام زحل كه معنی دور میدهد آشكار است. احتمال میرود كه همین فاصله دور آن از زمین،
و ضمنا رنگ و شمایل آن، باعث نحسشمردن آن از جانب قدما گردیده است. در «فرهنگ نظام» پیرامون این سیاره آمده:«كیوان نام ستاره هفتم
از سیارهای است كه لفظ عربیش زحل است... زحل نامستارهی هفتم از هفت سیارهای است كه نام فارسیاش كیوان و نزد منجمین
نحس اكبر است» (فرهنگ نظام، جلد چهارم، ذیل كیوان)
و در فرهنگ آنندراج: « ... كیوان نام كوكب زحل است كه بر فلك هفتم میباشد و از همهی كواكب اعلی و اعظم است. "كی" به معنی بزرگ
و "وان" به معنی مانند است» (فرهنگ آنندراج، محمد پادشاه. ج پنجم، ذیل كیوان)
و در فرهنگ دهخدا تفصیل بیشتر از آن آمده و گوید: «سیاره كیوان كه نام دیگرش زحل است مركب از دو كلمه كی به معنی بزرگ و ون یا وان
به معنی مانند است و به خاطر همین آن را از همهی كواكب بزرگتر و آشكارتر و دورتر میدانستند. لفظ كیوان ایرانی نیست، بلكه كلمهای بابلی
است و بر پایهی آنچه كه از قراین برمیآید، ایرانیان ابتدا نامی برای این سیاره نداشتهاند. اما لفظ زحل عربی و به معنی بلند است و به سبب
دوریش از زمین به این نام خوانده شده است. و به همین خاطر در ادبیات عرب هر چه بلند را بدان مثال می زنند و آن را شیخالنجوم نیز میدانند.
اما این سیاره نزد منجمان به عنوان نحس اكبر شمرده میشود. (لغتنامه دهخدا، ذیل زحل و كیوان)
برعكس سیارههای دیگر كه گاه از این جهات دو وجهی شمرده شدهاند، مثل زهره كه هم سعد و هم نشان شادی و طرب بوده كیوان را تنها
به نحوستش میشناسند و جز این، مگر بلندی آن، صفتی برای آن نداشتهاند.
«با كنكاش بیشتر دانسته میشود كه مدار زحل در نجوم جدید بین مدار مشتری و اورانوس قرار دارد. كلمهی زحل ازفعل زحل یزحل گرفته
شده كه به معنی گریختن و گریزی است و علت این نامگذاری طبعا چنین بوده كه پیش از بازشناسی سیارههای جدید منظومهی شمسی،
یعنی اورانوس، نپتون و پلوتون،زحل دورترین و بلندترین سیاره از سیارههای هفتگانه شمرده میشده.
در افسانههای یونانی زحل به نام كورنوس یا فرزند زمین و آسمان و پدر مشتری و مریخ و نپتون و افرودیت بوده كه عاقبت توسط فرزند بزرگ خود
زئوس یا مشتری از سلطنت خلع گردید. با توجه به این اسطورههای منجمان احكام، القاب و عناوین از قبیل كوكب پیران و دهقانان، ارباب قلاع و
خاندانهای قدیمو غلامان سیاه و صحرانشینان و مردم سقله و خسیس و زاهدان بیعلم و موصوف به صفات مكر و كینه و حمق و جهل و
بخل و ستیزه و كاهلی به آن دادهاند»(فرهنگ اصطلاحات نجومی، ذیل كیوان)
و در لغتنامه دهخدا: «... در شعر فارسی زبان علاوه بر اینكه با نامهای كیوان و زحل از این سیاره ذكر نام كردهاند، بلكه همانند منجمان
احكامی و به تبع آننامهایی از قبیل پاسبان هفتمین طارم، پیر فلك، راهب دیر هفتم، نحس اكبر، معمّر و هندوی باریكبین، هندوی پیر، هندوی
هفتم چرخ، خادم پیر، دیدهبان فلك...به این سیاره دادهاند.» (لغتنامهی دهخدا)
با این اوصاف و چنانكه گذشت، تعجبی ندارد اگر در شعرهای فارسی علاوه بر نحوست دوری و بلندمرتبگی، نگهبانی آسمانها، پیر فلك و صفات
دیگر از این قبیلكه در بالا گذشت به این سیاره داده باشند. اینك شعرهای مشعر بر القاب فوق:
-از شما نحس میشوند این قوم / تهمت نحس بر زحل منهید
-زحل نحس تیرهروی نگر / كز بر مشتریش مستقر است «خاقانی»
- به ایوان در بسازم بارگاهت / به كیوان بر فرازم پایگاهت
-ریاحین بر زمینش گستریده / درختانش به كیوان سر كشیده «نظامی»
-ناصح ناصح تو برجیس است / حاسد حاسد تو كیوان است «مسعودسعد»
-جرم كیوان آن معمر هندوی باریكبین / پاسبانی تو نشاندی هر زمان بر منظری
-دارد از لطف تو برجیس و زقهر تو زحل / این سعادت مستفاد و آن نحوست مستعار «انوری»





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)