٢- سعد اصغر (زهره)
چنانكه از نجوم قدما دریافت میشود، سیارهی زهره كه نام دیگرش ناهید گفته شده نقش سعد اصغر را داشته است که به دلیل زیبایی رنگ سرخی كه
داشته است، برازندهی او مینموده. چنانكه پس از این خواهیم گفت زهره را درعینحال نشانهی شادی و طرب، رقص و پایكوبی و ... هم میشناختهاند.
درمجموع، زهره سیارهای خوشیمن و خوشنما بوده و «فرهنگ نظام» آن را اینگونه معرفی نموده است: « ... زهره نام ستارهی سوم از سیارهای است كه
نام فارسیاش ناهید است. چون این ستاره در علم نجوم مربی مطربان است بازیچهی شاعران فارسی شده است» (جلد سوم ذیل واژهی زهره)
در لغتنامهی دهخدا در توصیف همین سیاره آمده است: «زهره كه ادبا آن را مطربه فلك و اعراب آن را ناهید مینامند، ستاره ای است در فلك سوم كه
به علت سپیدی رنگش نزد شاعران فارسی به عنوان سعد اصغر شناخته شده است. مدارش بین زمین و عطارد، و بعد از خورشید نزدیكترین جرم آسمانی
به زمین است. زهرهی صبحگاهی را كوكب صباحی و زهرهی شامگاهی را زهرهی مسایی نامند.» (ذیل واژهی زهره)
بر پایهی همین اعتقاد و باور از جانب قدما بوده است كه زهره به اتفاق دو فرشتهی تبعیدی بر زمین،یعنی هاروت و ماروت در شعر
فارسی نشانهی اغواگری،فریبندگی و حتی جادوگری هستند. عشرتطلبی بیحد، بههمراه زیبایی و نیز چنانكه اشاره شد، سحر و جادو
و البته چاه بابل كه محل زندان هاروت و ماروتاست در بیشتر جاها در شعر فارسی همراه این سیاره سرخرنگ درخشان است.
لذا شگفتی ندارد كه شاعران ما لقبهایی چون ارغنونزن گردون، رودگر فلك،عروس ارغنونزن، بربطنواز، زنی بربطنواز و خلاصه خنیاگر و
مطربهی فلك برای زهره قایل شدهاند. از باب نمونه به شعرهای زیر استناد میكنیم:
-در آسمان نه عجب گر به گقتهی حافظ / سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
-بیاور می كه نتوان شد ز مكر آسمان ایمن / به لعب زهرهی چنگی و مریخ سلحشورش
-به جهان تكیه مكن ور قدحی میداری / شادی زهرهجبینان خور و شیریندهنان
-یارب آن شاهوش ماهرخ زهرهجبین / دُر یكتای كه و گوهر یكدانه كیست؟ «حافظ»
اشاره شد كه نام زهره در جاهایی با نام دو فرشتهی رانده شده از آسمان، یعنی هاروت و ماروت همراه است، لازم مینماید پیش از ادامهی شعرها در این
باب مختصری از داستان این دو فرشتهی مطرود گفته شود.
«در روایات مذهبی آمده است كه هاروت وماروت دو تن از فرشتگان الهی بودند كه در زمان ادریس پیامبر و منجم در سرزمین بابل فرود آمدند تا به مردم سحر
و جادو بیاموزند. اما در این سرزمین با زنی مطربه به نام زهره برخوردند، عاشق او شدند و با او گناهان زیاد در زمین مرتكب شدند تا سرانجام مورد غضب
خداوندی قرار گرفتند و عقوبتشان این شد كه هر دو تا روز قیامت از موی سر در چاهی در بابل آویخته باشند. و زهره هم از خداوند خواست تا جزایش موكول
به جهان دیگر شود، كه مورد پذیرش خداوند قرار گرفت. و لذا در این دنیا بهصورت سیاره درخشانی درآمد و در آسمان جای گرفت تادر آخرتبه حسابش
رسیدگی شود.» (فرهنگ اصطلاحات نجومی، ذیل زهره)
-بالات شجاع ارغوانتن / زیر تو عروس ارغنونزن
-مطرب به سِحركاری هاروت در سماع / خجلت به روی زهره زهرا برافكند
-زهره با ماه و شفق گویی ز بابل جادویست / نعل و آتش در هوای قیرگون انگیخته
-به فروغ رُخ زهرهصفتست / به فریب دل هاروتفنست
-بر لب باریك جام، عاشق لبدوخته / بر سر گیسوی چنگ زهره سر انداخته «خاقانی»
-زهره گر در مجلس بزمش نباشد بربطی / در میان اختران چون نای بیطنبور باد
-طالعش گر زهره باشد در طرب / میل به كی دارد و عشق و طلب
-چون زنی از كاربر شد روی زرد / مسخ كرد او را خدا و زهره كرد «مولوی»
-چو زهره برگشاده دست و بازو / بهای خویش دیده در ترازو
-شكر و بادام به هم نكته ساز / زهره و مریخ به هم عشقباز «نظامی»
-بخواندی قصه هاروت و ماروت / حدیث خاتم و دیو و سلیمان «ناصر خسرو»
-زهره پنهان كه دمر هاورت را زیر زمین / تو چه هاروتی، چرا مر زهره را پنهان كنی «امیر معزّی»
-عهد شیران میكند آهوی رو به باز او / راه بابل میزند هاروت افسونساز او «خواجوی كرمانی»





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)