آقا شرمنده اسباب زحمت شدیم
برای سوال اول دو تا جواب دارم اینکه من چی فکر میکنم و اینکه چی درسته؟
من فکر میکنم معمولا ما تو کارهامون از کل به جز میرسیم.
ولی چیزی که درسته و اثبات پذیره اینه که ما همیشه تو کارامون از جز به کل میرسیم.
یه مثال من میخوام از اختراع پول در بیارم. این مسئله رو خورد میکنم مسائل زیرتری مثل ایده پردازی و ثبت اختراع و پیوست فنی میشه.
از نظر ظاهری من از کل به جز رسیدم اما واقعا از جز به کل رسیدم. میدونی فرقش اینجاست که خواسته های نسبت به کل ماجرا خیلی کوچیکه.
این نظام طبیعته معمولا برای انجام یه خواسته انسان باید انرژی و وقت زیادی صرف بشه.
سوال دومت تفکر سیستمی و تحلیلی:
این نوع تفکر از دید من نوعی اتبات گرایی منطقی با محور سکولاریزه سازی علوم هستش.
مبانی این علم دوری از واقعه گرایی با فلسفه "هرچیزی که نمیتوان احساس کرد پس وجود ندارد" هست.
سوال سوم به نظر من برای داشتن یک روحیه خلاق و کنجکاو واقعه گرایی بهتره چون به عالم رویا وصله هر کی که بگه از واقعه گرایی به اثبات گرایی نرسیده دروغ گفته.
عزیزمی منتظرم![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)