قرن نهم:
بگشا نقاب از رخ باد بهاران / شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند / رو سوی تماشای چمن لاله عذارن
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید / گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته کهآورد به سویت / سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
( جامی )
نو بهار آمد بوی گل جهان را خوش کند / جرعه نوشان را شقایق نعل در آتش کند
لاله خون ریزان، گل آتشبار و سوسن ده زبان / مرغ سرگردان از اینها با خاطر خوش کند؟
بلبل طبع فغانی در گلستان نظر / بهر تسخیر گلی این نغمه دلکش کند
( فغانی )
قرن دهم:
سپیده دم که از این عنکبوت زرین تار / گسست رابطه تار و پود لیل و نهار
همای اوج برین را پدید گشت جناح / قراب قله نشین را سفید شد منقار
کشید بر فلک آبنوس گون خطی / چو بر محک اثر نقره تمام عیار
رهی زشرق جداشد که بر سر آن ره / جدا شدند زهم کاروان زنگ و تتار
به کوه بس که در افتاد عکس لاله در آب / به باغ بس که گل و یاسمین بریخت ز بار
به رنگ دیده کبک دری است چمه کوه / به شکل سینه باز است ساحت گلزار
چو مرغ عیسی اگر پیکری کنند زگل / وز امتحان فکنندش به باغ از دیوار
زلطف آب و هوا بس عجب نباشد اگر / یکی حیات بدو بخشد و یکی گفتار
ز آب و سبزه فتاده است در چمن فرشی / که پود آن بود از سیم و تارش از زنگار
مگر شکوفه به سر برد دوش در باران / که بر درخت فکندهاست صبحدم دستار
( امیدی تهرانی )
قرن یازدهم:
بیا تازه کن ایمان به نوبهار امروز / که شد قیامت موعود آشکار امروز
شکوفه از شاخسار اختر ریخت / نشان صبح قیامت آشکار شد امروز
چمن چنان به صفا شد که هر نهالی را / توان کشید به آغوش جای یار امروز
بهشت نقد طلب می کنی اگر صائب / چو غنچه سر از گریبان برون آر امروز
( صائب تبریزی )
علاقه مندی ها (Bookmarks)