عکس
تفنگی
با لوله ی گره خورده شلیک می کند صلح و صفا را
و قدری آن طرف تر
فرشتگان عریان
پرواز می کنند
تا چشم های آبی
تا لبخند
لطفاً
کنار این فرشتگان آزاد
از من عکسی بگیرید !
استکهلم - بهمن 1378
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                عکس
تفنگی
با لوله ی گره خورده شلیک می کند صلح و صفا را
و قدری آن طرف تر
فرشتگان عریان
پرواز می کنند
تا چشم های آبی
تا لبخند
لطفاً
کنار این فرشتگان آزاد
از من عکسی بگیرید !
استکهلم - بهمن 1378
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                نامه
ارسال کن
برای من
با نامه ی سفارشی
یک خرده مهربانی
بیا ، این هم نشانی !
تهران - 79/8/14
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                پرنده ها و ماهی ها
آب دریا وقتی بالا می آید
جنگل هم پایین می رود
پرندگان می خوانند
بر شاخه های پر برگ تصور
و ماهیان رنگارنگ
از لابه لای شاخه ها عبور می کنند
پری های دریایی
نیمی انسان ، نیمی ماهی همین جا زاده می شوند
ملاحان
همین جا می مانند
و کشتی هاشان را آتش می زنند
تهران - 79/11/17
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                آکاسیا
می نشیند ، برمی خیزد ، غبار می افشاند
غبار برگ
تشنگی را می نوشد
شرجی را می نوشد
و در برابر باد
به خود می پیچد ، می رقصد
صدای نی ، صدای طبل
صدای کف زدن از دریا می آید
تهران - 79/11/17
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                چه خوب است
تالاب را از گل های نیلوفر عاری کرده اند
عنکبوتی چون تارزان با تارهای نازکش از شاخه ها آویزان بود
او را از جنگل ، یا جنگل را از او
فراری کرده اند
درختان را سوار گاری کرده اند
طبیعت را ویراستاری کرده اند
ای موج ها
که در رفتن می آیید و در آمدن می روید
و جای پاها را می پوشانید
و بر ساحل می افشانید
صدف ها را چون لبخند
شما را دوست می دارم
چه خوب است
در قایق ها نشاندن
نیلوفر و اقاقی را
در آن حالت فرا خواندن ساقی را
به بادها سپردن
نتیجه ی اخلاقی را
تهران - 80/1/11
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                چشمه
شیرین جان !
در چشمه ای تن می شویی درین ظهر تابستان
رسیده آب
تا پستان
در چشمه ی چشم خسرو
می رویی چون گل های نو
شیرین جان !
صدای پای شبدیز
پیچیده زیر این تاق
بنشین بر پشت این اسب
محکم مرا بگیر !
شیرین جان !
بیا ببین بر این سنگ
چه گل هایی رویانده ام
چه قایقی بر آب ها افکنده ام
چه آهویی در صحراها دوانده ام
بیا ببین که در باد
چه موجی دارد این دامن
چه رقصی دارد این موج
من ماه را رویانده ام بر ایوان
تا چهره ی تو را بهتر ببینم
شیرین من ، شیرین من ، شیرین جان !
کرمانشاه - 80/4/12
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                زیباتر
حالم چه قدر خوب است
دنیا را دنیاتر می بینم
زیبا را زیباتر می بینم
گل ها را گل ها تر می بینم !
تهران - مرداد 81
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                به یک زبان
قناری ها در هر کجای دنیا
به یک زبان می خوانند
به یک زبان با هم سخن می گویند
تهران - 81/8/1
 
            
             کاربر حرفه ای
            
            
                کاربر حرفه ای
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                خارج از محدوده
این راه چه ماه می تواند باشد
هر گوشه پناه می تواند باشد
از مقصدمان سؤال کردم ، گفتی
مقصد خود راه می تواند باشد
تهران - 81/11/16
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
 پاسخ : اشعار عمران صلاحی
                
من این شعر را دوست دارم .. زیاد ..
دلم تنگه پرتقالِ من!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)