حکایت
گويند روزی نوشين روان از بابک عارض پرسيد؛ گفت :از سلاحداران کدام نام بردارتراند؟
گفت: خداوندان کمان و تير.
نوشين روان از وی شگفت ماند. خواست که اين معنی به شرح باز گويد. گفت چگونه بايد که باشند اين مردمان؟
گفت چنانک همه تنشان دل باشد، و همه دلشان بازو، و همه بازوشان کمان، و همه کمانشان تير، و همه تيرشان دل دشمن.
گفت چگونه بايد دانست اين معنی را؟
گفت چنانک دل قوی دارند و سخت چون بازو، و زه هموار و سخت چون کمان، و تير راست و موافق چون زه. تا هرگاه که چنين بود جای تير خويش در دل دشمن بينند.
اين قدر در معنی تير و کمان گفته آمد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)