اونروز دوستم اومد و گفت بذارید یکی یکی بگم که حالتون چجوره،ببینید درست میگم یا نه...
به یکی گفت تو کسلی،فک کنم سرما خوردی...درست گفت
به یکی گفت دیشب کم خوابیدی،خوابت میاد...درست گفت
گفت و گفت...تا رسید به من
به من گفت تو مث همیشه حالت خوبه...درست نگفت
خودمو سرگرم میکنم با بازی با بچه کوچولوی فامیل...
با کتاب خوندن...
با حرف زدن در مورد خوبی ها با دوستام...
با چرت و پرت گفتن و مسخره بازی در آوردن...
همه میگن با تو که هستیم،زمان زود میگذره...میخندی و میخندونی...
اما خودم حالم خوب نیست...
همش منتظرم...
اونی که باید...نیست...
نمیدونم،یه حرف خوب،یه حس خوب،یه مسافرت خوب،یه خبر خوب...
شاید حالمو خوب کن...
خدایا حال همه مارو خوب کن...
علاقه مندی ها (Bookmarks)