دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 135

موضوع: ادبيات شفاهي آذرباييجان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #39
    همکار تالار علوم جانوری
    رشته تحصیلی
    Biology_علوم جانوری
    نوشته ها
    1,160
    ارسال تشکر
    3,624
    دریافت تشکر: 4,561
    قدرت امتیاز دهی
    13116
    Array
    سونای69's: جدید50

    پیش فرض پاسخ : ادبيات شفاهي آذرباييجان

    شیرین و بیرچک


    " اوختاي " كه از عشق دلي خونین داشت و مفتون مسیحا نازنیني به نام "بیرچك " بود ، وصل يار را اگر درخواب نیز مي ديد باور نمي كرد . زخم و زبان ايل و تبار نیز به خاطر عشق او به يك دختر ارمني پيش از پیش رنجورش مي كرد و ھرچه مي گفت كه اين كاردل است و گناه من نیست كسي اعتنا نمي كرد .اما اوختاي ، بي پرواي نام وننگ در میان مردمان صدرنگ ، ھر روزه با دامني پر از گل به آستان يار مي شتافت و اما يار نیز ، روي خوش نشان نمي داد. روزي بغض اش به ھايھاي گريه شكست و به بیرچك گفت :" تیغ ھلاك بر گیر و اين صید مختصر را ھمینجا در خونش بغلطان كه مرا از طلسم چشمانت گريزي نیست .سرپنجه ي عشقِ نگار است كه يابايد خونم بريزد و يا كه از اين دامگه مھر نجاتم دھد! "

    بیرچك گفت :

    " ترك و تازي و گبر و كافر و مسلمان ، در حديث عشق نمي گنجد و اگر واقعا عاشقي،عوض اشك بايداز چشمانت صلابت ببارد و در ساز و نغمه و نوا چنان بكوشي كه سِحرِ اين طلسم را چاره اي جز الحان خوش آھنگ و موسیقي نیست . بايد از زلال چشمه ھاي معرفت بنوشي و با آبشاري از نغمه و ترانه باز آيي تا ببینم مھرورزي ات ، با صحراي دلم چه مي كند!"

    اوختاي كه تاكنون جز اخم و تخم دلبر، لبخند مھري در چھره ي دلدار نديده
    بود ، خوشحال و شاد بخت ، از بیرچك وداع كرد و به گلستان خلوت خیال اش پناه برد تا استادي بیابد و مشق ساز و آواز ببیند .در شھرشان خوي ، پیرمردي فرزانه و خلوت گزين به نام جوانشیر بود كه مي گفتند سر پنجه ھايش در نواختن ساز ، اعجاز مي كند و در جبین پُر چین و چشمان نافذش ، ھزار رازِ پنھان خفته است .

    اوختاي به زير گنبد بازار شتافت و جوانشیر را ديد كه پشت كوره ي فولاد
    گري ايستاده و بر تیغ خنجري ، دسته اي از شاخِ گوزن مي نشانَد . ھمانطور كه او مشغول كار بود ، اوختاي سفره ي دل گشود و چون سخن اش تمام شد ، ھیچ جوابي نشنید و به ھمین خاطر ھم تا چند روز آزگار ، آمد و رفت و آخر سر، جوانشیر بي آن كه چشم بر چشمان او بدوزدگفت:
    "مي روي كوه چلّه خانه و صبور و آرام، زير درختان انجیر آن قدر به انتظار مي نشیني كه اين چشم انتظاري شايد روزي ، شايد ماھي و شايد ھم سالي طول بكشد .نغمه و نواي زني در صخره ھا خواھد پیچید ورد او را مي گیري كه گم اش نكني. نامش "شیرين "است و ھمدمش ، آب و باد و خاك و آتش.ھرچه به من گفتي به او نیز بگو . اما قبل از رفتن ، برو پیش سازبند و سازي بگیر كه ھنوز مضرابي بر آن نخورده ."
    ویرایش توسط سونای69 : 7th March 2014 در ساعت 09:01 PM
    فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
    فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

  2. کاربرانی که از پست مفید سونای69 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2011, 03:07 PM
  2. ساخت ساختارهاي مختلف کربني با ساييدن کربن بي‌شکل
    توسط well spoken در انجمن بخش سوالات تالار مکانیک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th November 2009, 12:15 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th August 2009, 07:53 PM
  4. ساييدگي دندان‌ها با خوردن نوشابه گازدار
    توسط AvAstiN در انجمن دندانپزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th June 2009, 07:31 PM
  5. نام خود را وارد كنيد و معني كامل آن را ديافت نماييد
    توسط Asghar2000 در انجمن دانستنيها( علمي، آموزشي)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th April 2009, 10:31 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •