شیرین و بیرچک
" اوختاي " كه از عشق دلي خونین داشت و مفتون مسیحا نازنیني به نام "بیرچك " بود ، وصل يار را اگر درخواب نیز مي ديد باور نمي كرد . زخم و زبان ايل و تبار نیز به خاطر عشق او به يك دختر ارمني پيش از پیش رنجورش مي كرد و ھرچه مي گفت كه اين كاردل است و گناه من نیست كسي اعتنا نمي كرد .اما اوختاي ، بي پرواي نام وننگ در میان مردمان صدرنگ ، ھر روزه با دامني پر از گل به آستان يار مي شتافت و اما يار نیز ، روي خوش نشان نمي داد. روزي بغض اش به ھايھاي گريه شكست و به بیرچك گفت :" تیغ ھلاك بر گیر و اين صید مختصر را ھمینجا در خونش بغلطان كه مرا از طلسم چشمانت گريزي نیست .سرپنجه ي عشقِ نگار است كه يابايد خونم بريزد و يا كه از اين دامگه مھر نجاتم دھد! "
بیرچك گفت :
" ترك و تازي و گبر و كافر و مسلمان ، در حديث عشق نمي گنجد و اگر واقعا عاشقي،عوض اشك بايداز چشمانت صلابت ببارد و در ساز و نغمه و نوا چنان بكوشي كه سِحرِ اين طلسم را چاره اي جز الحان خوش آھنگ و موسیقي نیست . بايد از زلال چشمه ھاي معرفت بنوشي و با آبشاري از نغمه و ترانه باز آيي تا ببینم مھرورزي ات ، با صحراي دلم چه مي كند!"
اوختاي كه تاكنون جز اخم و تخم دلبر، لبخند مھري در چھره ي دلدار نديده بود ، خوشحال و شاد بخت ، از بیرچك وداع كرد و به گلستان خلوت خیال اش پناه برد تا استادي بیابد و مشق ساز و آواز ببیند .در شھرشان خوي ، پیرمردي فرزانه و خلوت گزين به نام جوانشیر بود كه مي گفتند سر پنجه ھايش در نواختن ساز ، اعجاز مي كند و در جبین پُر چین و چشمان نافذش ، ھزار رازِ پنھان خفته است .
اوختاي به زير گنبد بازار شتافت و جوانشیر را ديد كه پشت كوره ي فولاد گري ايستاده و بر تیغ خنجري ، دسته اي از شاخِ گوزن مي نشانَد . ھمانطور كه او مشغول كار بود ، اوختاي سفره ي دل گشود و چون سخن اش تمام شد ، ھیچ جوابي نشنید و به ھمین خاطر ھم تا چند روز آزگار ، آمد و رفت و آخر سر، جوانشیر بي آن كه چشم بر چشمان او بدوزدگفت:
"مي روي كوه چلّه خانه و صبور و آرام، زير درختان انجیر آن قدر به انتظار مي نشیني كه اين چشم انتظاري شايد روزي ، شايد ماھي و شايد ھم سالي طول بكشد .نغمه و نواي زني در صخره ھا خواھد پیچید ورد او را مي گیري كه گم اش نكني. نامش "شیرين "است و ھمدمش ، آب و باد و خاك و آتش.ھرچه به من گفتي به او نیز بگو . اما قبل از رفتن ، برو پیش سازبند و سازي بگیر كه ھنوز مضرابي بر آن نخورده ."
علاقه مندی ها (Bookmarks)