هیچ کس نیست منو توجیه کنه...
چرا من هی که بزرگتر میشمنادون تر،دست وپاجلفتی تر،خنگ تر و...دارم میشم؟!
تو به من خندیدی و نداستی که سر پدر محترم را با سیب شیره مالیدم
یه حرفایی تو دلمه نمیدونم چرا نمیشه به کسی گفت....
دلم پره...نمیدونم چی میخوام...حرف دلمم نمیدونم چیه...
قفل کردمفقط اینجا یه چیزی واضحه که من سلی ناز قبلی نیستمزندگیمم تغییر کرده
میخوام یه مدت هیچ جا نباشم!شروع میشه....نزدیکه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)