در نظریه شخصیت از دیدگاه رویکرد گشتالتی ، گفته می شود که آدمی به دلیل کوشش و تقلای مداوم خود در جهت " تعادل حیاتی ( توازن ) " ، انگیخته می شود .
اینگونه تلاش و کوشش برای ایجاد تعادل حیاتی ، دارای اساس و پایه غریزی است و معنی آن این است که این تعادل و توازن در نتیجه نواخت ( وزن و دوره ) طبیعی و
خودگردان موجود زنده یا جاندار ( ارگانیسم ) - در بین حالتهای تعادل و عدم تعادل یا توازن - به جریان می افتد .
برای توصیف نظریه گشتالت در زمینه شخصیت ، باید هم با اصل تعادل حیاتی و هم با اصل کل نگری ، آشنا باشیم . در توضیح اصل کل نگری باید گفت : در این اصل ، دو
نوع رابطه ، تعریف ( معنی ) می شود . در اولین رابطه ، که اصطلاحا به آن ماهیت کل نگر آدمی گفته می شود ، این اعتقاد وجود دارد که بدن و روح آدمی ، نوعی ذات
وابسته به هم و غیرقابل تفکیک را تشکیل ی دهد . بدین معنی که آدمی موجودی اصطلاحا یکی شده و کل است و شامل کلیت ( تمامیت ) ، روانی و جسمانی می باشد
. دومین جنبه مربوط به اصل کل نگر آن است که انسان و محیط او ، تشکیل نوعی وحدت ارگانیسمی - محیطی را می دهند ، یعنی آدمی و محیط او ، به هم بسته می
باشند . هرچند فرد و محیط از یکدیگر جدا هستند ، اما فرایند کنش متقابل بین آنان ، نمی توانند از یکدیگر جدا باشند ( کل نگر ) .
ادامه دارد ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)